کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۷۵۸۹
تاریخ خبر:

قاب تاریخ| پرواز انقلاب، جنجال‌ فاطمه پهلوی‌ و...

روزنامه هفت صبح،‌ مرتضی کلیلی ‌| ‌با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می‌کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکس‌های فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.

قاب مشاهیر ۱
روایت عسگراولادی از پرواز انقلاب؛ روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، هواپیمای حامل امام خمینی ‌حدود ساعت یک به وقت فرانسه و ۳ و ۳۰ دقیقه به وقت تهران از فرودگاه شارل دوگل به سمت ایران به پرواز درآمد. ‌ عسگراولادی که یکی از مسافران پرواز انقلاب بود، می‌گوید: «وارد هواپیما که شدیم امام در صندلی جلوی هواپیما نشستند و بنده هم صندلی سوم پشت سر امام. هیچ کاری هم نداشتم و فقط حالات امام را نگاه می‌کردم… مقداری از شب که گذشت خلبان آمد خدمت امام و عرض کرد که اگر میل داشته باشید، می‌توانید بروید و ‌روی تخت من استراحت کنید.

بعضی از کسانی که در آنجا بودند، از روی نگرانی که نکند برای امام نقشه‌ای کشیده باشد، گفتند که مصلحت نیست و امام نباید برود و بعضی هم گفتند که خود امام باید تصمیم بگیرند. امام فرمودند: می‌روم کمی استراحت کنم. من و تعدادی دیگر حرکت کردیم که همراه ایشان برویم، امام فرمودند: همه سر جای خود بمانید و لازم نیست. فقط سید احمدآقا و شهید عراقی ایشان را به محل استراحت بردند که امام به آنها نیز فرموده بود بروید و آنها نیز بیرون آمدند، ولی همگی مراقب بودیم.‌

همگی ما نگران بودیم که وقتی وارد مرز می‌شویم نکند هواپیمای ما را بزنند. عمدتاً یک وضع روحی فوق‌العاده بدی داشتیم، کسی در چهره‌اش رنگی نبود غیر از امام که آرامش خاصی داشتند و مشغول ذکر بودند. وقتی از مرز ترکیه وارد ایران شدیم، یکی دو هواپیمای فانتوم اطراف هواپیمای ما را احاطه کردند، نگرانی همه ما بیشتر شد‌ اما الحمدالله اتفاقی پیش نیامد و آن هواپیماها هم رفتند. هنگامیکه هواپیما بر‌فراز شهر تهران و ‌‌روی باند فرودگاه رسید، اجازه فرود داده نشد، در نتیجه حدود ۱۰ دقیقه در آسمان تهران به پرواز خود ادامه داد اما در‌نهایت موفق شد در فرودگاه مهرآباد فرود آید. ‌

«هواپیما آرام آرام نزدیک باند آمد و یک دور زد و اوج گرفت دو مرتبه برگشت و با آرامش نشست. نفهمیدیم این قضیه چه بود. بعدها خلبان مصاحبهای کرد و گفت از من یک کار شیطانی خواسته شده بود که من در دنیا و قیامت نمیتوانم جواب بدهم، بدینجهت بالا رفتم و به خودم مسلط شدم و دو مرتبه پایین آمدم.» (مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

قاب نوستالژی
ما اینجور پسر‌ها را به عنوان شریک زندگی قبول نداریم؛ اعلامیه‌ ۵۰ دختر دم‌بخت به یک مشاور خانواده در ۵۱ سال پیش به تاریخ ۲۱ دی ۱۳۴۹ در مجله‌ جوانان امروز در بخشی با عنوان «سنگ صبور» ‌. ‌آنها در این نامه ویژگی‌های پسرهایی را که به عنوان شریک زندگی قبول نداشتند، برشمردند. «‌بعد از انتخاب ‌‌ نامزد‌، به دنبال دختران دیگر نرود‌! سراپای وجودش را مکر، حیله و دروغ و تظاهر، چاخان، فرا نگرفته باشد!‌

یک پارچه آقا ‌ باشد! ما دخترها همین را می‌خواهیم… مبادا فکر کنید که کمبود پسر برای ما دخترها عقده شده… نه والله! ما همه یکصدا می‌گوییم اصولا پسر خوب وجود ندارد. پسری که کارآمد، صاحب فکر و قدرت درآمد باشد، هرزه و چشم‌چران هم نباشد در حکم کیمیاست. من این نامه را از طرف دوستانم و به نمایندگی دانش‌آموزان کلاس سوم ۵۰‌نفری‌ می‌نویسم و عرض می‌کنم: تا پسرها و جوانان ما سست و دمدمی‌مزاج هستند، ما ازدواج نخواهیم کرد.

ما از این عروسک‌های کوکی و مقلد که خود را به شکل ماتادورهای اسپانیا می‌آرایند، واقعا نفرت داریم. ‌ ما از صفت گول زدن‌ و تملق بی‌جای پسران متنفریم. از تماشای شلوار لوله‌تفنگی و چسبان و پاهای همچون نی قلیان این پسران که با تظاهر به معرض نمایش می‌گذارند، سخت متنفریم. ما از پسری که به خاطر دختری گریه کند، متنفریم. ‌امیدوارم که اکثریت دخترخانم‌ها به جمع ما بپیوندند، تا این دون ژوان‌ها به اپیدمی «سماق مکیدن» مبتلا گردند، ولاعلاج، سر جای خود بنشینند.»(انتخاب)

قاب تاریخ ۱
جنجالی که فاطمه پهلوی برای ازدواجش به پا کرد؛ فاطمه پهلوی فرزند دهم رضا‌خان از همسر دوم اوست. فرزندان رضا‌خان هر کدام به نوعی جنجال‌ساز بودند. اما در میان شاهزادگان پهلوی شاید به یکی از دختران رضا‌خان به نام فاطمه پهلوی یا همان همدم‌السلطنه کمتر پرداخته شده باشد.‌

فاطمه دختر عصمت‌الملوک همسر دوم رضاخان بود. اون نیز همچون سایر همخون‌هایش پرحاشیه و جنجال‌ساز بود. ماجرای ازدواج فاطمه در زمان خود تیتر اول اکثر روزنامه‌ها بود؛ چراکه مراسم ازدواج او با خاکسپاری رضاخان مقارن شده بود. فاطمه پهلوی پس از رد کردن درخواست ازدواج نخست‌وزیر هژیر، با یک پسر ۲۷‌ساله آمریکایی آشنا شد، ازدواج آنها به دلیل مسائل مذهبی با مخالفت‌ها و موانع زیادی مواجه شد. بعدها هیلر به خاطر عشق و علاقه‌ای که به فاطمه داشت، مسلمان شد و به اسم علی تغییر نام داد.

سخت‌تر از همه کسب رضایت دربار بود. قطعا ازدواج شاهدخت، اخبار مرگ رضاخان را پوشش می‌داد و رسانه‌ها بیشتر از خبر مرگ شاه ‌ به ماجرای ازدواج دخترش در همان تاریخ می‌پرداختند که البته چنین نیز شد.دربار در سال ۱۳۳۲ اجازه ورود فاطمه و هیلر به ایران را صادر کرد. ورود این زوج به ایران آغاز اختلافات آنها بود. زندگی فاطمه و علی هیلر پس از آمدن به ایران پنج سال بیشتر دوام نیاورد و آنها زود از هم جدا شدند.

حاصل این ازدواج یک دختر و دو پسر بود. در خصوص اختلافاتی که میان این زوج درگرفت، به نقل از عصمت‌الملوک چنین گفته شده که هیلر به خاطر مصرف بالای مشروب تعادل و ثبات رفتاری نداشت و مدام همسرش را مورد ضرب و شتم قرار می‌داد که در نهایت با فشار و اجبار دربار، فاطمه از او جدا شد.

قاب مشاهیر ۲
گلچهره سجادیه و رضا بابک ۳۳‌سال پیش در عکسی کمتر دیده شده از فیلم «سفر عشق» به کارگردانی ابوالحسن داودی - سال ۱۳۶۷(پارسینما)

قاب تاریخ ۲
آداب بزم و سفره چیدن و غذا خوردن ایرانیان؛ شاردن جهانگرد می‌گوید در خانه ایرانیان هنگام صرف ناهار یا شام به روی همگان باز است، نه‌تنها همه کسانی که در خانه‌اند از غذا سهم دارند بلکه کسانی که در آن هنگام به طور غیرمترقب وارد خانه می‌شوند به خوشرویی و گرمی پذیرایی می‌شوند . ‌

تاورنیه نیز نوشته است که هرکس به هنگام خوردن غذا با ایرانیان باشد با طیب خاطر به او غذا می‌خورانند و از عادت فرنگیان که هنگام خوردن غذا در را می‌بندند بسیار تعجب می‌کنند. ‌ مردم ایران در زمان صفوی با دست غذا می‌خوردند اگرچه با ادوات خوردن غذا ناآشنا نبودند و برای غذاهایی همانند سوپ از قاشق استفاده می‌کردند اما برنج را با مشت و گوشت را با انگشتان برمی‌داشتند .

کارری جهانگرد ایتالیایی نیز نوشته است که در سر سفره آنکه بزرگ‌تر و محترم‌تر بود با دست سهم غذای هرکس را در بشقابش می‌گذاشت. شاردن همچنین در مورد یکی دیگر از مرسومات میان مردم عادی که بسیار جالب است، این چنین می‌گوید: بسیاری از مردم عادی به دلیل کمبود هیزم در خانه آشپزخانه نداشتند و از آشپزخانه‌های عمومی شهر استفاده می‌کردند.

هر کدام از این آشپزخانه‌ها در واقع دکان‌هایی بودند که در مقابل‌شان چند دیگ بزرگ بود و هر دکه یک نوع غذا را طبخ می‌کرد و فضایی در آنها وجود داشت که تخت گذاشته بودند و مردم برای خوردن غذا که قیمت آن هم زیاد نمی‌شد، روی این تخت‌ها می‌نشستند .

کدخبر: ۴۳۷۵۸۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر