کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۴۹۹۲
تاریخ خبر:

عملیات انداختن جسد پدر در چاه ویلای لواسان

روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| ‌اواسط آبان ماه سال 1401 یک دختر جوان با مراجعه به ماموران پلیس آگاهی تهران مفقود شدن ناگهانی پدر میانسال خود را اعلام کرد. این دختر جوان گفت:«مدتی قبل پدرم زن جوانی را به صیغه خود در آورد و با او در خانه‌ای ویلایی واقع در شمال تهران زندگی می‌کرد. من، خواهران و برادرهایم گهگاهی از پدرم خبر داشتیم و به او سر می‌زدیم اما الان چند روز است که او پاسخی به تماس‌های ما نمی‌دهد،در حالی که متوجه شده‌ایم خودروی او در حیاط خانه‌اش پارک شده اما خودش در خانه نیست و اطلاعی از او نداریم.»

با اعلام این گزارش،رسیدگی به پرونده تا یافتن ردی از مرد میانسال به نام جمال در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و در اولین قدم از تحقیقات همسر دوم او به ماموران گفت:«مدتی قبل با جمال ازدواج موقت کرده بودم اما فرزندان او و خانواده‌اش با ازدواج ما مخالف بودند برای همین می‌خواستم از او جدا شوم. چند روز قبل از گم شدن همسرم به خانه پدری خود واقع در ورامین رفته بودم. به همین خاطر از جمال خبری ندارم. فقط در آخرین تماسی که با او داشتم به من گفت پسرش به نام حامد از او خواسته که برای معامله یک خودرو همراه او برود.»

اعتراف به قتل فجیع پدر
با سرنخی که همسر جمال در اختیار ماموران قرار داد، ‌حامد 40 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و از قتل پدرش اظهار بی‌اطلاعی کرد.تا اینکه سرانجام بعد از گذشت 50 روز از وقوع قتل حامد خود را تسلیم ماموران کرد و به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت:«من پدرم را کشته‌ام و در ابتدا حقیقت را نگفتم اما حالا عذاب وجدان دست از سرم برنمی‌دارد و تصمیم گرفتم که خودم را تسلیم قانون کنم.»

متهم در ادامه گفت:«پدرم همسر دوم گرفته بود و همین باعث شده بود که مادر ما رنجیده خاطر و ناراحت شود. برای همین با او اختلاف داشتم و روز حادثه وقتی دوباره بر سر همین موضوع با او درگیری پیدا کردم،‌ با ضربه چوبدستی به سر او زدم و ناخواسته او را به قتل رساندم. بعد برای اینکه راز جنایت فاش نشود جسد پدرم را در چاه آبی که در ویلایش واقع در لواسان بود انداختم.»

با اطلاعاتی که متهم در اختیار ماموران قرار داد تلاش برای یافتن جسد جمال آغاز شده و سرانجام بقایای جسد در عمق چاه پیدا شد اما اثری از سر جسد وجود نداشت. متهم در ادامه اعترافات خود بیان داشت که سر پدرش را از بدن جدا کرده و در میان نخاله‌های ساختمانی انداخته بود.

با اعترافات صریح متهم، شمارش معکوس برای محاکمه شروع شد و متهم برای دفاع از خود پای میز محاکمه رفت.اما قبل از رسیدن روز محاکمه سه خواهر و یک برادر متهم به عنوان اولیای دم پرونده رضایت بی‌قید و شرط خود را اعلام کردند و به این ترتیب حامد از قصاص رهایی پیدا کرد و در دادگاه به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.

در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست صادر شده از سوی دادسرا قرائت شد و سپس متهم برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت و به تشریح جزئیات جنایت پرداخت. او در حالی که به شدت ابراز ندامت و پشیمانی می‌کرد گفت:«مدتی قبل پدرم با زن جوانی ازدواج کرد و مادر من از این موضوع خیلی ناراحت بود و غصه می‌خورد.

من که ناراحتی مادرم را می‌دیدم قلبم به درد می‌آمد و یک بار از خواهرانم خواستم که با هم به خانه پدرم برویم و با او صحبت کنیم.اما وقتی سر صحبت را با پدرمان باز کردیم او برخورد خیلی تندی با ما کرد و ما را از خانه‌اش بیرون کرد.با اینکه خیلی به ما توهین شد اما بار دوم برای انتقام نبود که سراغش رفتم چرا که به بدخلقی‌های او عادت داشتم.

بلکه این بار هم تنها دلیل مراجعه من به خانه پدرم این بود که با او صحبت کنم تا شاید دل مادرم را به دست بیاورد.برای همین با پدرم تماس گرفته و گفتم که برای مشورت راجع به معامله یک خودرو می‌خواهم او را ببینم و به همین بهانه او را راضی کردم تا بار دیگر من را ببیند.وقتی به خانه‌اش رفتم دوباره شروع به توهین کرد و من که عصبانی شده بودم با یک چوبدستی ضربه‌ای به سرش زدم که ناگهان دیدم دیگر نفس نمی‌کشد.

خیلی ترسیده بودم و نمی‌دانستم باید با جسد چه کنم برای همین آن را با ملحفه طناب پیچ کرده و با خودروی خود سمت لواسان بردم. وقتی می‌خواستم جسد را در چاه بیندازم متوجه شدم که از دهانه چاه عبور نمی‌کند.برای همین می‌خواستم با تیغی که در دستم بود طناب دور جسد را پاره کنم اما اشتباهی سر پدرم را بریدم.»

صحبت به این قسمت که رسید متهم به هق‌هق افتاد و روی صندلی نشست و بعد از نوشیدن جرعه‌ای آب به دفاعیات خود ادامه داد: «من نمی‌خواستم پدرم را به قتل برسانم و حالا حدود یک سال است که در زندان کابوس می‌بینم.چون باور نمی‌کنم که مرتکب چنین جنایت هولناکی شده باشم.به شدت پشیمانم و از قضات دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.» قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.

کدخبر: ۵۴۴۹۹۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر