عجیبترین اجناسی که سرقت شدند؛ از پل تا شیرخشک!
روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری| همیشه هم سارقان قرار نیست بانک بزنند، نقشه سرقت از طلافروشی بکشند، منازل مردم را خالی کنند، خودرو بدزدند و موتورسیکلت از جلوی در منزل به سرقت ببرند؛ آنقدر موارد دزدی زیاد است و عادی که از انگشتان یک دست هم بیشتر است. اما اینبار به سراغ سرقتهایی رفتهایم که عجیب است؛ یعنی جنسی که سارق برای آن خودش را به آب و آتش زده تا بهدستش بیاورد، عجیب و غریب است.
حتی در برخی از این سرقتها، سارق شوخی ندارد، قمه را میگذارد بغل گوشات و میگوید کیسه گوشت را رد کن بیاید! تا همین چند وقت قبل هم خبر سرقت اقلام خوراکی در خیابانها منتشر میشد. یا سرقتهای متعددی که برای یک خوراکی ناچیز از سوپرمارکتها رخ میداد. حالا این ماجرا را به سرقت پل و کابل برق و تلفن و لولههای نفتی هم بکشانیم. در این گزارش پنج پرونده سرقتهای خاص را بررسی میکنیم.
یک: سارقی که غذا سرقت میکرد!
باورش سخت است. اینکه یک نفر بهخاطر شکمو بودن دزد شود. این سارق نه کاری با وسایل نقلیه دارد و نه چشمش به طلا و وسایل قیمتی است. او فقط بهدنبال غذاست و مکان سرقتش هم مغازهها و فروشگاههای خوراکی است! جواد معروف به «جواد تپل» ۱۶۸ کیلو وزن دارد و سنگینوزنترین سارق کشورمان است. او در اعترافاتش گفته بود: «پدرم بقالی داشت. اول راهنمایی که بودم مخم نکشید درس بخوانم و رفتم وردست پدرم.
در بقالیمان همهجور آدمی رفتوآمد میکرد اما من با دارودسته دزدها دوست شدم. از این دلهدزدها بودند. آنها هم مثل من شکمو بودند و بیشتر سراغ خوراکی میرفتند. خوب بهخاطر دارم اولینبار رفته بودم بالای یک وانت داشتم دزدی میکردم. ۲۰، ۳۰ تا خربزه کاسب شدم و دلی از عزا درآوردم، اما شب مجبور شدم در کوچه بخوابم. آخر از شانس بد، پدرم مرا حین دزدی دیده بود و شب از خانه انداختم بیرون. با این حال از رو نرفتم و فردایش رفتم سراغ یک مغازه ساندویچی!
داشتم با تهدید چاقو مغازهدار را مجبور میکردم که برایم ساندویچ بپیچد که از بد روزگار مامورهای پلیس اتفاقی سر رسیدند و دستگیرم کردند. آن روزها تنها ۱۴ یا ۱۵ سالم بود و خلاصه فرستادنم کانون اصلاح و تربیت کودکان. سه ماهی آنجا بودم. بعد از آزادی به مغازهها دستبرد میزدم و بیشتر وقتها هم دستگیر میشدم. اما جواد یک بار در سرقت از یک سوپرمارکت بدجوری به دام میافتد. ساعت یازده شب بود که از طریق کانال کولر سعی کردم بروم داخل یک مغازه سوپرمارکتی. با هر بدبختی که بود وارد شدم. داخل مغازه نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. آنقدر خوراکی خوردم که در حد انفجار بودم.
بعد دیگر نتوانستم تکان بخورم. راستش وقتی سیر شدم، ترس برم داشت و دلم میخواست زود از آنجا خارج شوم. تکانی به خودم دادم و رفتم بالا و وارد دهانه کولر شدم. تا نیمتنهام وارد دهانه کولر شد اما دیگر نتوانستم تکان بخورم. آویزان مانده بودم میان زمین و آسمان. گرفتار شدم. ساعت ۱۲ شب بود و داد و فریادم هم بهجایی نمیرسید. هرچه میگذشت بیشتر احساس خفگی میکردم. دعا میکردم پلیس بیاید و دستگیرم کند.
فکرش را بکنید ۸ ساعت آن شرایط سخت را تحمل کردم. نیمی از بدنم داخل کانال کولر بود و پاهایم هم آویزان از کانال. آن شب، جهنم را بهچشم دیدم. ساعت ۸ صبح که شد، صاحب مغازه آمد و تا چشمش به بسته خوراکیهای باز شده و من آویزان افتاد، همهچیز دستش آمد و زنگ زد کلانتری! ماموران آمدند اما کسی نمیتوانست مرا از درون کانال کولر بیرون بیاورد. سر آخر زنگ زدند آتشنشانی، خدا خیر بدهد این ماموران آتشنشانی را و البته ماموران کلانتری را که مرا از دست آن مغازهدار نجات دادند!» او باز هم به زندان افتاد.
دو: سارقان مسلح محمولههای غذایی
سارقانی که برای حمله به محموله برنج و روغن نقشه کشیده بودند هم در نوع خود جالب هستند. گاهی سارقان برای سرقت مواد غذایی مثل برنج و روغن نقشه سرقت مسلحانه طراحی میکنند. مرد میانسالی آذرماه سال گذشته به پلیس آگاهی آمد و ادعا کرد برنج و روغنی که دیروز ماموران از او توقیف کردهاند قاچاق نبوده و فاکتور فروش دارد. ماموران به بررسی ادعای این مرد پرداختند و متوجه شدند چنین محمولهای از سوی پلیس توقیف نشده است. کارآگاهان پلیس از مرد خواستند در مورد حادثه توضیح دهد که او گفت: ۱۴ آذر با موتور سهچرخ مشغول تردد در اتوبان آیتا…
سعیدی بودم که یک پراید با سه سرنشین سد راهم شدند. آنها ادعا کردند پلیس هستند و بار موتور قاچاق هست، آنها با تهدید اسلحه به من دستبند زدند و یکی از آنها سوار موتورم شد. دقایقی بعد آنها مرا پیاده کردند و موتور و بارش را که چند گونی برنج و روغن بود با خود بردند و گفتند فردا به پلیس آگاهی بیایم. با مشخص شدن سرقت مسلحانه مواد غذایی، ماموران پلاک خودرو را بهدست آوردند و با دستگیری مالک خودرو و همدستانش، آنها به پنج فقره سرقت مسلحانه محمولههای مواد غذایی اعتراف کردند.
سه: سرقت مرغ و روکش صندلی و پتو!
اوایل فروردین امسال کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که در آن دو مرد مسلح به یک سوپرمارکت در شرق کشور رفته و با تهدید اسلحه کلاشینکف، تعدادی مرغ و یک گونی برنج به سرقت بردند. در این سرقت فروشندگان سوپرمارکت از ترس دست به اقدامی نزدند و گوشه مغازه نشسته و تماشاگر سرقت بودند. سارقان در ۳۰ ثانیه حضور در مغازه تعدادی مرغ یخزده و یک گونی ۱۰ کیلوگرمی برنج را سرقت و از محل فرار کردند.
بعد از این سرقت عجیب، پلیس تحقیقاتش را برای شناسایی دزدان آغاز کرد، اما چون دو مرد مسلح سر و صورت خود را پوشانده بودند، هنوز ردی از سارقان بهدست نیامده است. چند روز بعد هم سه سارق مسلح وارد یک مغازه فروش تزئینات خودرو در سیستان و بلوچستان شدند و از فروشندگان خواستند بدون مقاومت به انتهای مغازه بروند.
سارقان که سلاحهای کلت و کلاشینکف همراهشان بود، با کشیدن اسلحه به روی افراد حاضر در مغازه، دست به سرقت عجیبی زدند. سارقان که صورت خود را کامل پوشانده بودند، ابتدا چند روکش صندلی را برداشته و به خودروی خود بردند و بعد به فکر سرقت پول و تلفن همراه سه مرد حاضر در مغازه افتادند و در کمتر از ۹۰ ثانیه سرقت خود را انجام داده و پا به فرار گذاشتند. اما خندهدارترین سرقت مربوط به سارقی است که وقتی زن، پتو را شسته و پهن میکند از روی دیوار پریده و پتو را به سرقت میبرد!
چهار: سرقت پل چیتگر- وردآورد
پانزدهم بهمن امسال خبر عجیب سرقت پل در پایتخت منتشر شد. تجهیزات پل تقاطع غیرهمسطح بزرگراه شهید همدانی با رودخانه وردآورد توسط سارقان ربوده شد، اتفاقی عجیب و نادر! هرچند شهرداری تهران در عرض بیست روز مجددا پل را برای تردد خودروها آماده کرد؛ اما نحوه این سرقت همچنان جای سوال دارد. چند روز قبل کارگران شهرداری منطقه ۲۲ متوجه افتادن ورقهای سنگین پل تقاطع غیرهمسطح بزرگراه شهید همدانی با رودخانه وردآورد میشوند که در بررسی از پل متوجه میشوند در قسمتهایی از پل سوارهرو، نه خبری از پیچ و اتصالات است و نه ورقهای فلزی مورد نیاز برای ایمنسازی پل تقاطع بزرگراه شهید همدانی با رودخانه وردآورد!
بلافاصله موضوع را به مقامات بالاتر اطلاع داده و با حضور عوامل فنی منطقه در محل پرده از راز سرقتی بزرگ برداشته میشود.بررسیهای اولیه نشان داد که در اتاقک زیر پل که به منظور بررسی وضعیت و پایش پلها تعبیه میشود، با استفاده از دستگاه برش باز شده و سارق یا سارقان با وارد شدن به این اتاقک شروع به باز کردن اتصالات کردند و چنان سرقتی رخ داده بود که هر لحظه امکان ریزش پل وجود داشت، به همین دلیل تردد خودروهای سواره از این پل ممنوع شد و کارشناسان کار خود را برای ایمنسازی این پل انجام دادند.
حتی ناصر امانی، عضو شورای شهر تهران در تذکری در صحن علنی شورا، موضوع را علنی کرده و میگوید: سرقت عجیبی در مسیر بزرگراه شهید همدانی رخ داده؛ چراکه در این سرقت ورقهای فولادی و سنگین وزنی با برنامهریزی و حسابشده سرقت شده بهگونهای که عملا تردد را غیرقابل ممکن کرده است. این در حالی است که این سرقت نیاز به خودرو، کار گروهی و ابزار و لوازم یا باز کردن صدها پیچ فولادی بزرگ و کار طولانیمدت داشته است.خدا میداند اگر دیرتر مطلع میشدند چه فاجعهای رخ میداد. سرقتی که یک بزرگراه را بیش از یک ماه مسدود و تردد شرق به غرب را متوقف کرده است!
این سرقت، سرقت یک خودرو یا یک مغازه و تابلو نیست، هشداری جدی به مسئولان شهری و انتظامی و عریان کردن خلأهای ایمنی و امنیتی شهر است. ضمن تذکر به شهرداری تهران، درخواست میکنم که به سرعت سازههای شهری بهویژه پلهایی که در حاشیه شهر و با ایمنی مردم ارتباط دارند شناسایی کرده، تمهیدات لازم را انجام داده و از تکرار حوادث مشابه جلوگیری کنند.این سرقت عجیب بوده و حداقل هفت الی هشت نفر دخیل بودند چرا که باید کارهای زیاد و سنگین انجام میدادند؛ راننده، دستگاه برش و… در این صحنه سرقت بوده و مایه تاسف است که پلها هم مورد سرقت قرار میگیرند.
پنج: سرقت کابل مخابرات و قطع تلفن ۸۰۰ شهروند!
برخی نقاط تهران در فروردین امسال سه ماه تلفنشان قطع بود و فکر میکردند خطها مشکل دارد. فکر کنید ۸۰۰ شهروند تلفنشان قطع بود چون سارقان کابل اصلی مخابرات محل را دزدیده بودند! فقط در سال ۹۹ حدود ۶۰ میلیارد تومان تجهیزات مخابراتی شرکت مخابرات سرقت شده است، عمده علت تاخیر در رفع خرابی فقط ناشی از سرقتها نبوده است؛ بلکه، افزایش قیمت ملزومات و تجهیزات مخابراتی و متاسفانه عدم ترمیم تعرفههای مخابراتی روند ترمیم خسارات را با کندی روبهرو کرده است. جنس کابلها و سیمهای مخابراتی از مس است و از نظر مادی ارزشمند است. سارقان مس این سیمها را میفروشند. در خرمشهر نیز تنها در مدت ۶ ماه، ۷۰۰ مورد تجهیزات مخابرات توسط سارقان سرقت شده بود!