کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۳۷۱۱۸
تاریخ خبر:

روایت‌ شاهدان عینی از شب‌ هولناک ‌تهرانی‌ها

روزنامه هفت صبح، فاطمه‌رجبی | حادثه دردناک انفجار یک کلینیک زیبایی و رادیولوژی در شمال شهر تهران به نوعی خاطره مهیب پلاسکو را برای تهرانی‌ها تداعی کرد. کلینیک سینا در ابعاد و اهمیت پلاسکو نبود و آن ریزش عظیم و باورنکردنی آوار را با خود به همراه نداشت اما شدت انفجارها و تعدد آنها و میزان تلفات این حادثه را به اتفاقی ویژه بدل می‌کند.

به‌خصوص مرگ‌های دردناک بر اثر خفگی و ترس که گزارش شده است و بیماران و کارکنان هراسناکی که در طبقات تجمع کرده بودند و توسط آتش‌نشان‌ها نجات پیدا کردند. اگر در ماجرای پلاسکو همه ما سوگوار آتش‌نشان‌های فداکار بودیم اینجا کادر درمان و پزشکی است که به روایتی ۱۵ و به روایتی ۱۷ کشته برجای گذاشتند. شامگاه دهم تیرماه ۹۹ شبی هولناک برای تهرانی‌ها بود.

تردد در خیابان شریعتی عادی است اما کوچه ماهروزاده را که مرکز سینا اطهر در آن قرار گرفته، بسته‌اند. اینطور که ماموران می‌گویند، ساختمان‌های اطراف این مرکز درمانی که آسیب دیده‌اند همگی تخلیه شده‌اند تا هم برآورد خسارت شود و هم شرایط برای بازگشت اهالی آماده شود. فعلا هرکس بخواهد وارد کوچه شود و با ساختمان‌های انتهایی آن کار داشته باشد،

باید از کوچه‌های کنار خودش را به آنجا برساند اما دسترسی مردم از چند ساختمان مانده به ساختمان سینا اطهر تا سر کوچه که در خیابان شریعتی واقع شده مسدود است. عجیب اینکه هنوز بیشتر از هرکسی ماموران نیروی انتظامی ‌دیده می‌شوند که تا چندمتری کوچه ایستاده‌اند و نه اجازه ورود به کوچه را می‌دهند و نه اجازه عکاسی.

داخل کوچه غیر از ماموران و نیروهای اورژانس و آتش‌نشانی و چند خبرنگار از واحد مرکزی خبر، کسی دیده نمی‌شود و ماموران بیشتر اطراف کوچه هستند. ساختمانی که به نظر می‌رسد قبلا قرمزرنگ بوده حالا کاملا سیاه و دودگرفته است و پنجره‌هایش خالی از شیشه‌اند. چنان سکوتی حاکم است که انگار نه انگار همین روز سه‌شنبه ۱۹نفر تن بی‌جانشان را بین دود و آتش جا گذاشته‌اند.

وضعیت ساختمان‌های روبه‌روی کلینیک هم چندان خوب نیست. پنجره‌ها شیشه ندارند و معلوم است که در عزای ساختمان قرمزرنگ شریک شده‌اند. قسمت بالایی درخت‌های خیابان سوخته و هنوز گوشه‌های کوچه ردی از شیشه‌های شکسته دیده می‌شود. غیر از این‌ها وضعیت خیابان کاملا عادی است. مغازه‌دارها مشغولند و حتی دکه گلفروشی سر کوچه هم مشتری‌های خودش را دارد.

عابران اما موقع عبور از سر کوچه قدم‌هایشان را کند می‌کنند. اغلب آنها می‌ایستند و چند دقیقه‌ای با ماموران که به‌دقت حواسشان هست کسی وارد کوچه نشود، درباره علت حادثه گپ می‌زنند. جالب اینکه اغلب ماموران که سرباز وظیفه هستند بدشان نمی‌آید طوری با مردم حرف بزنند که انگار خودشان دقیقا در لحظه وقوع حادثه همان‌جا بوده‌اند. بیشتر مامورها در افسوس خوردن هم دل به دل مردم می‌دهند. نگاه همه وقتی حرف می‌زنند به ساختمان سوخته است.

تمام مغازه‌دارهای اطراف شاهد ماجرا بوده‌اند. آنها اول یک صدای انفجار کوتاه شنیده‌اند بعد شعله‌های آتش و ستون بلند دود را دیده‌اند. چیزی در حد ۳۰ثانیه بعد انفجار دوم اتفاق افتاده و اغلب آنها می‌گویند، شاهد پرتاب‌شدن تکه‌هایی از ساختمان به هوا بوده‌اند. ۱۰ثانیه بعد باز انفجاری دیگر، این‌بار کم‌رمق‌تر. این مجموع ماجرایی است که از بیرون دیده می‌شده. در یکی از ویدئوهای پربازدید شبکه‌های اجتماعی از این حادثه، صدای جوانی شنیده می‌شود که درحال فیلمبرداری از شعله‌های آتش می‌گوید: «یا ابوالفضل» هنوز این عبارت کامل از دهانش خارج نشده که انفجار مهیب دوم اتفاق می‌افتد.

او که درست روبه‌روی کوچه ماهروزاده مغازه دارد، به هفت صبح می‌گوید: «خیلی وحشتناک بود. خیلی. ما می‌دانستیم مردم داخل هستند. البته بین انفجار اول و دوم که مقداری فاصله بود، اغلب کسانی که در طبقات پایین بودند، شروع کردند از ساختمان بیرون آمدن. همینطور آدم بود که از ساختمان می‌دوید بیرون، می‌افتاد و درحالی‌که جیغ می‌کشید، می‌گفت بقیه داخل هستند. ما نمی‌توانستیم برویم تو. من بعد از انفجار اول تا وسط خیابان رفتم اما انفجار دوم و سوم که اتفاق افتاد دیگر کسی جرات نکرد اصلا نزدیک بشود چون فکر می‌کردیم باز هم می‌ترکد و شاید کل ساختمان بریزد.»

فروشنده دکه گلفروشی می‌گوید: «خدا را شکر آتش‌نشانی خیلی زود آمد. اول یک ماشین بزرگ با یک وانت آمد اما نتوانستند خیلی کاری کنند، بعد یکهو کل خیابان از قیطریه به بالا پر شد از آمبولانس و ماشین آتش‌نشانی. اگر آتش‌نشان‌ها زود نمی‌آمدند تعداد کشته‌ها خیلی بیشتر می‌شد چون یک‌ عده در طبقه سوم و چهارم و پشت بام گیر کرده بودند و آنها را با بالابر نجات دادند.»

زنی که خانه‌اش انتهای کوچه ماهروزاده است، می‌گوید: «دوساعت تمام گریه می‌کردم و صدای جیغ مردم از گوشم بیرون نمی‌رفت. خدا به داد خانواده‌هایشان برسد اما ما هم خیلی اذیت شدیم. هم ترسیدیم هم از اتفاقی که افتاده بود عذاب کشیدیم. شدت انفجار طوری بود که من فکر کردم حتما خانه خودمان منفجر شده، دخترم فکر کرد زلزله آمده، دویدیم داخل کوچه و دیدیم که همه‌جا را دود گرفته، از ترسمان از انتهای کوچه فرار کردیم و از دور صحنه را می‌دیدیم.

من فکر کردم حتما هرکس در ساختمان بوده مرده. وقتی آتش‌نشان‌ها مردم را می‌آوردند بیرون، ما از خوشحالی اشک می‌ریختیم. نزدیک به دوساعت بعد کم‌کم خانواده‌ها رسیدند و اینجا قیامت شد. همه می‌خواستند به ساختمان هجوم ببرند چون دنبال کس و کار خودشان می‌گشتند. من دلم می‌خواهد همین‌جا از آتش‌نشان‌ها تشکر کنم چون از نزدیک دیدم که چقدر تلاش می‌کردند و خودشان را به خطر می‌انداختند تا کسانی را که داخل ساختمان بودند، نجات بدهند.»

کدخبر: ۳۳۷۱۱۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر