کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۰۸۷۲
تاریخ خبر:

‌درگیری مرگبار کارگران شهرداری بر‌سر یک جارو

‌درگیری مرگبار کارگران شهرداری بر‌سر یک جارو

روزنامه هفت صبح| ۳۰ مرداد ماه امسال رسیدگی به قتل جوان افغانستانی به نام حمید در جریان درگیری دسته جمعی در خیابان مولوی با اعلام از سوی ماموران کلانتری در دستور کار محمد مهدی براعه بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.به این ترتیب تیمی از مأموران جنایی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی برای رسیدگی به ماجرا در صحنه وقوع جرم حاضر شدند.

تحقیقات ابتدایی حکایت از آن داشت که حمید به هواخواهی دوستش با دو نفر درگیر شده که در این درگیری، حمید با اصابت ضربه چاقو از سوی یکی از آنها به نام‌ سلمان به قتل رسید.دوستان حمید که در جریان درگیری همراه او بوده و شاهد ماجرا بودند همگی شهادت دادند که سلمان با چاقو به حمید ضربه زد و سپس به همراه همدستش از مهلکه گریخت.

همچنین بررسی‌ها نشان می‌داد درگیری دوست حمید از صبح روز حادثه با دو برادر آغاز شده و در ادامه منجر به قتل شد.یکی از برادرها دستگیر شد و به شرکت در نزاع مرگبار اعتراف کرد.اما برادر دیگر به همراه سلمان و یکی دیگر از افرادی که در نزاع شرکت داشت متواری شدند.

تا اینکه چند روز قبل هر سه متهم در شهر سراوان واقع در سیستان و بلوچستان توسط ماموران پلیس آگاهی شناسایی و دستگیر شدند.متهمان روز گذشته به تهران منتقل شده و در اولین جلسه بازجویی در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران شرکت کردند.در ادامه این گزارش گفت‌‌وگوی خبرنگار ما با سلمان، متهم اصلی پرونده را بخوانید.

گفتگو با قاتل

چند وقت بود حمید را می‌شناختی؟
همه ما کارگران پیمانکار شهرداری هستیم.کار نظافت و جمع‌آوری زباله انجام می‌دهیم.پیمانکار برایمان خانه‌ای ۴ طبقه اجاره کرده و بعد از کار آنجا به ما اسکان می‌دهد.ما با همدیگر همخانه بودیم و چند سالی می‌شد که او را می‌شناختم.

علت درگیری‌تان چه بود؟
من و حمید هیچ مشکلی با هم نداشتیم.درگیری اصلی بین یکی از همدستان من به نام رحمت و دوست حمید رخ داده بود.

مشکل آنها چه بود؟
صبح روز حادثه من به همراه برادر رحمت سر پست کارمان بودیم که رحمت با گوشی تماس گرفت و گفت با برادرش کار دارد چون برادرش گوشی نداشت.برادرش خیلی کوتاه با او صحبت کرد و گوشی را به من پس داد،سپس با خشم و عجله کار را ترک کرد.

من که نگران شده بودم دنبال او رفتم و دیدم سمت خانه رفت.بعد که وارد خانه شد یک راست سراغ دوست حمید رفت و با او درگیر شد.آنها همدیگر را کتک زدند و من و دوستم که الان به عنوان همدست من و رحمت دستگیر شده سعی کردیم آنها را جدا کنیم اما نقشی در درگیری نداشتیم و الان سومین همدست من بیگناه دستگیر شده است.

رحمت پای تلفن به برادرش چه گفته بود که او عصبانی شد؟
بعدا فهمیدم رحمت بر سر یک جارو با دوست حمید درگیر شده بود.رحمت در خانه مسئولیت درست کردن غذا برای کارگران داشت.می‌گفت صبح آن روز دیدم که دوست حمید جاروی خواهرزاده ۱۲ ساله‌ام را برداشته است.به او گفتم جاروی آن بچه را برندارد،خودش لازم دارد.نشان به آن نشان که جاروی خواهرزاده‌ام سه تا کش مشکی دارد! اما او گوشش بدهکار نبود و می‌گفت جارو برای خودم است.سر همین با هم درگیر شدند و او رحمت را کتک زده بود.رحمت هم موضوع کتک خوردنش را به برادرش گفت و او عصبانی شد.

جارو چه اهمیتی داشت؟ مگر پیمانکار آن را به کارگران نمی‌داد؟ خب می‌رفت یک جاروی دیگر برمی‌داشت!
پیمانکار جاروها را به هر کسی بدهد از خودش پس می‌گیرد.

بعد چه شد؟چرا درگیری به خیابان کشید؟
بعد من و برادر رحمت دوباره سر کارمان برگشتیم.یکدفعه دیدم دوست حمید به همراه حمید و ۴ نفر دیگر در حال حمله سمت ما هستند.یکی از آنها با بیلی که در دست داشت به جان برادر رحمت افتاد که او زمین خورد.یکی دیگر از افراد هم به من حمله کرد و کتکم زد.بعد من هم زمین خوردم.در همین حین بود که حمید چاقو خورد اما من متوجه نشدم چه کسی ضربه کاری را به او وارد کرد.

اما دوستان حمید و حتی برادر رحمت شهادت داده‌اند که تو با چاقو به حمید ضربه زدی.
نه من این اتهام را قبول ندارم.آنها اشتباه می‌کنند.من بی‌گناهم.

اگر بی‌گناه هستی پس چرا فرار کردی؟
چون فهمیده بودم که پلیس در تعقیب من است و می‌ترسیدم بی‌جهت پایم گیر بیفتد.

بعد از فرار چه شد که سر از سراوان درآوردید؟
پدرم با من تماس گرفت و گفت دو تا از دوستان حمید به افغانستان رفته‌اند.می‌گفت تو هم اینجا بیا تا همگی قسم بخورید و روشن شود که چه کسی حمید را کشته است.قرار شد رحمت و دوست دیگرم هم با من بیایند چون آنها هم تحت تعقیب بودند با اینکه بی‌گناهند و هیچ کدام در نزاع دسته جمعی نبودند.فقط در درگیری صبح بودند که آنجا هم رحمت تماشاچی بود و دوست دیگرم میانجیگری می‌کرد تا غائله ختم شود.بعد سه نفری به سراوان رفتیم تا وارد مرز افغانستان شویم.اما ماموران پلیس آگاهی سیستان و بلوچستان ما را شناسایی و دستگیر کردند.

بنا بر این گزارش رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن راز ماجرا در دستور کار بازپرس جنایی قرار خواهد داشت.

کدخبر: ۵۵۰۸۷۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر