درباره پنج متفکر دوم خردادی
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | امروز بیستوسومین سالروز انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶ و آغاز دورانی به نام دوم خرداد است. دورانی که اگرچه شاخصه آن دولتی هشتساله و البته مجلس ششم در ساختار حاکمیت بود اما نمیتوان از تاثیرات آن بر محیط فکری و معرفتی ایرانیان نیز گذشت. درست به مثابه مشروطه، دوم خرداد نیز ریشههایی فکری داشت و البته تبعاتی در حوزه اندیشه. این روایتی است از پنج اندیشمند یا گروه اندیشمندانی که بیشترین تاثیر را در شکلگیری دوم خرداد داشتند یا در آن فضا اقدام به کار تئوریک کردند.
*** عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش متولد سال ۱۳۲۴ در تهران و حالا ۷۵ساله است. او در حال حاضر در آمریکا اقامت دارد. سروش پیش از انقلاب در دانشگاه تهران، داروسازی خواند و بعد از آن برای تحصیل شیمی به انگلستان رفت اما مسیرش را از علم تجربی به علوم انسانی تغییر داد. با اینحال او هم در داروسازی و هم در فلسفه اخلاق دکترا دارد. تاثیر سروش بر جنبش اصلاحات بهطور مشخص از طریق مجلهای به نام کیان بوده است. مجلهای که درواقع ویترین یک حلقه اندیشهای بوده است. او از طریق کیان و نیز پیش از آن، از طریق نشریاتی فکری مثل کیهان فرهنگی، نظریاتی چون «قبض و بسط تئوریک شریعت» را منتشر کرد که در توسعه انگارههای پلورالیستی بهعنوان یکی از بنیادهای اندیشه اصلاحطلبی موثر بود.
سروش از اواسط دهه هفتاد بهواسطه همین اندیشه خود، مورد مدارای گروههای اصولگرا قرار نگرفت و بهصورت تدریجی از ایران مهاجرت کرد. او البته در سالهای میانه دهه هشتاد، بهطور کامل از ایران رفت و رفتهرفته زبان تندتری نیز نسبت به وقایع سیاسی(بهخصوص بعد از سال ۱۳۸۸) پیدا کرد. این زبان تند البته پس از آن صورت گرفت که او پس از ارائه نظریاتی درخصوص وحی بهطور کامل از سوی محافل اندیشهای ایرانی، حتی از سوی روشنفکران ایرانی مورد نقد تند، طرد و یا حتی تکفیر قرار گرفت.
* دو: محمد مجتهد شبستری
محمد مجتهد شبستری متولد ۱۳۱۵ در شبستر است. او از سال ۱۳۳۰ وارد حوزه علمیه شده و ۱۸سال در حوزه تحصیل کرده است. بعد از آن، از فرصت بهوجودآمده برای جانشینی شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ استفاده میکند و با علوم غربی آشنا میشود. در سال ۱۳۵۷ به ایران باز میگردد و ابتدا یک مسئولیت حکومتی مثل نمایندگی مجلس را بهعهده میگیرد اما بعد از آن به اندیشهورزی و تدریس میپردازد. مجتهد شبستری بیش از هرچیز با نظریات خود در زمینه علم تفسیر و هرمنوتیک در جنبش اصلاحات موثر بوده است.
بهطور مشخص در این زمینه میتوان از کتابهای او در نقد «قرائت» رسمی از دین یاد کرد. عملکرد او نیز مانند سروش در دهه هشتاد شمسی، با حرف و حدیثهایی مواجه شد اما این حواشی، مانند آنچه درمورد سروش دیدیم ادامه پیدا نکرد و درنهایت، او توانست در ایران بماند و هنوز هم عضو شورای علمی مرکز دایرهالمعارف اسلامی و رئیس بخش کلام و فرق آن است.
* سه: سعید حجاریان
سعید حجاریان را اغلب با ترورش میشناسند یا نقشش در تاسیس وزارت اطلاعات یا درنهایت او را بهعنوان یک مغز متفکر برای تاکتیکهای اصلاحطلبی از سال ۱۳۷۶ به بعد معرفی میکنند اما واقعیت این است که او مسئولیت یک بخش عمده از بار تئوریک آنچه را که در سال ۱۳۷۶ به نتیجه رسید، برعهده داشته است. حجاریان، در دولت هاشمی رفسنجانی معاون سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری بود و از این فرصت برای پیشبردن پروژهای تحت عنوان نوسازی و توسعه سیاسی استفاده کرد. او در این مسیر تنها هم نبود و بخش عمدهای از متفکران فعلی اصلاحطلب در حوزه سیاست از جمله آرمین، عبدی و تاجیک او را یاری کردند.
این پروژه البته ظاهرا مورد استقبال یا استفاده دولت هاشمی رفسنجانی قرار نگرفت ولی توسعه سیاسی در کنار روشنفکری دینی تبدیل به دو بال مهم برای پرواز پرنده اصلاحات در سال ۱۳۷۶ شد. تا یادمان نرفته سعید حجاریان را هم معرفی کنیم. متولد سال ۱۳۳۲ در نازیآباد تهران و البته اصالتا کاشانی. از بچههای دانشکده فنی دانشگاه تهران پیش از انقلاب، از موسسان وزارت اطلاعات بعد از انقلاب و البته شاگرد دکتر حسین بشیریه، استاد سابق دانشگاه تهران که درحال حاضر در آمریکا است اما در همان پروژه توسعه سیاسی نیز نقشی کلیدی داشته است.
* چهار: عمادالدین باقی
عمادالدین باقی دیگر فردی است که باید در این فهرست از او یاد کنیم. او البته جزو زمینهسازان تئوریک اصلاحات به حساب نمیآید اما به شرحی که خواهیم گفت، یکی از افراد مقوم در زمینه اندیشه اصلاحطلبی است. اول کمی با او آشنا شویم. متولد سال ۱۳۴۲ در شهررضا است. در حوزه درس خواند و البته شاگردی آیتالله منتظری در حوزه به او اندیشهای متفاوت داد. در دانشگاه نیز مدرکی در جامعهشناسی گرفت. مهمترین عملکرد باقی در دوره اصلاحات، تلاش برای افشا و پیگیری قتلهای زنجیرهای بود. این موضوع به خودی خود او را تبدیل به یک متفکر نخواهد کرد.
با اینحال میتوان از مجموعه آثار او بهعنوان یکی از مهمترین تلاشهای اصلاحطلبانه در زمینه اندیشهورزی حقوقی در دوران اصلاحات یاد کرد. باقی در زمینه حقوق بشر چندین اثر مثل حقوق مخالفان، اعدام و قصاص و درسهایی درباره حقوق بشر به چاپ رسانده است و کارهای او در کنار فعالیتهایی مثل اثر اسلام و حقوق بشر محسن کدیور، بار اندیشه حقوقی در دوره اصلاحات را سنگین کرده است. اندیشه او البته تاثیر عملی مهمی نیز بر جای گذاشت و صفحه حقوقی با سبکی جدید از طریق دختر او مریم باقی و البته همسر محمد قوچانی، سردبیر نشریات مهم اصلاحطلب، در روزنامهها دیده شد.
* پنج: محمدرضا جلاییپور
اندیشهورزی اصلاحطلبانه در حوزه جامعهشناسی نیز، با تعدد شخصیت و متفکر روبهرو است اما از این جمع شاید بتوان حمیدرضا جلاییپور را بهعنوان یک نماینده انتخاب کرد. او متولد سال ۱۳۳۶ در تهران است و مدرک دکترای خود را در جامعهشناسی از رویالهالووی لندن در سال ۱۳۷۶ کسب کرده است. او در ابتدای انقلاب، سابقه برعهده گرفتن سمتهای سیاسی مثل فرمانداری نقده در استان کردستان را نیز در کارنامه خود دارد و در دوره اصلاحات نیز، در نشریات مهم این دوره مثل جامعه، نوسازی یا نشاط نیز فعال بود. با اینحال مهمترین تاثیر او در حوزه جامعهشناسی در میان اصلاحطلبان، تئوریزهکردن دوم خرداد بهعنوان یک جنبش سیاسی-اجتماعی بود که دستکم در سه عنوان کتاب او اتفاق افتاد.
مسائل جنبشی، از پدر به پسر، یعنی محمدرضا جلاییپور نیز سرایت کرد و او نیز با همین عقبه، پویش موج سوم را در سال ۱۳۸۸ بهراه انداخت که البته پس از حوادث آن سال موجب، برخورد امنیتی-قضایی با او نیز شد. البته بیانصافی است که یادی از جامعهشناسی در دوره اصلاحات بکنیم و از عباس عبدی یاد نکنیم که سردبیر مهمترین روزنامه اصلاحطلبان یعنی سلام بود اما تا همین امروز، با دید جامعهشناختی جالبی، اغلب وقایع سیاسی-اجتماعی روز را تحلیل میکند و رسانهایترین تحلیلگر و متفکر اصلاحطلب است.این فهرست البته ناقص است اگر اسمهایی مثل کدیور، یوسفی اشکوری، غلامرضا کاشی، مرتضی مردیها، علی پایا، هادی قابل و دیگران را نیاوریم ولی بههرحال فرصت محدود بود و مجبور شدیم که از میان آنها دست به گزینش بزنیم.