درباره دیپلمات بدنامی که در ۱۰۰سالگی درگذشت
روزنامه هفت صبح، مهسا مژدهی| نام هنری کیسینجر که پنجشنبه شب در 100 سالگی از دنیا رفت در ایران با روباهصفتی و درایت و هوشمندی همنشین است. او تا آخرین لحظه زندگی دست از نظریهپردازی برنداشت. کیسینجر در طول زندگیاش به جنگ ویتنام پایان داد و باعث برقراری رابطه آمریکا و چین شد و مذاکرات جنگ سرد بین شوروی و آمریکا را پایهگذاری کرد و چندباری هم به ایران سفر کرد.
در تصاویری که از این سفرها منتشر شده، ما چهره مرد حدودا 50 سالهای را میبینیم که برخلاف دیگر حاضران در تصویر، محو تماشای سرگرمیهایی که دربار برایش تدارک دیده نیست (اینجا دارند رقص جمیله را نگاه میکنند که طبیعتا ما این قسمت از عکس را حذف کردیم!) و به دوربین عکاس چشم دوخته است. در این تصویر او مانند همیشه چشمهای هشیاری دارد. با همان اشراف محیطی معمول. درست برعکس مثلا امیرعباس هویدا که در جاذبه محیطی خانم رقصنده غرق شده است! عکس مربوط به سال 1351 است.
هنری کیسینجر به علت روابط خاص و ویژه خود با محمدرضا پهلوی، حتی پیش از انقلاب که اینترنتی هم در دسترس نبود، در میان ایرانیهایی که سری در سیاست داشتند شناخته شده بود. او در دولت نیکسون، کسی بود که ایران و آمریکا را به یکدیگر نزدیکتر از قبل کرد. در دهه 70 میلادی، ایالات متحده تصمیم گرفت در غیاب انگلیسیها که حوصله و پول و انرژی کافی برای ادامه حضورشان در خلیج فارس نداشتند، نقش خود را در خاورمیانه پر از پول و نفت پررنگتر کند.
کیسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی نیکسون (و پس از سال ۱۹۷۳ به عنوان وزیر امور خارجه)، رفاقت تنگاتنگی با محمدرضا پهلوی و همینطور اردشیر زاهدی (چه به عنوان وزیر امورخارجه و چه به عنوان سفیر ایران در واشنگتن) به هم زد. گفته میشود این تئوریسین روابط بینالملل، در آن سالها تمام تلاش خود را کرد تا شاه سابق ایران را قانع کند که اهمیت زیادی برای غرب دارد و تنها متحد آمریکا در خاورمیانه است. اطمینانی که پس از رسوایی واترگیت، تحریم نفتی اوپک علیه غرب و روی کارآمدن جیمی کارتر دموکرات بالکل زایل شد.
او یک بار پس از دیدار با محمدرضا در پاسخ به خبرنگاران در خصوص مراودات دو طرف گفته بود ما برای روابط خود با ایران و همچنین نقش حیاتیای که این کشور در امنیت و توازن در کل منطقه ایفا میکند، اهمیت زیادی قائل هستیم. اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه ایران در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ و دو دور سفیر ایران در واشنگتن در خاطرات خود گفته است در دوره ریاست جمهوری نیکسون و وزارت خارجه کیسینجر، ابری در آسمان دو کشور نبود.
زاهدی معتقد است شاه مورد تحسین کیسینجر قرار داشت. امری که البته در روابط بینالملل محلی از اعراب ندارد و بعید است این نظریهپرداز در دوستیاش با آخرین شاه ایران، چیزی را به جز منافع ملی آمریکا در نظر داشته باشد. با همه اینها کیسينجر و زاهدی تا آخرین روزهای زندگی زاهدی دیدارهایی با یکدیگر داشته و کارتپستالهایی برای هم ارسال میکردند. زمانی که کیسینجر وزیر خارجه بود، بارها به ایران سفر کرد و نه فقط در ملاقاتهای رسمی و خصوصی با شاه، نخست وزیر و وزیر امور خارجه شرکت داشت که اهالی سیاست در تهران را به خوبی میشناخت.
کیسینجر به دلیل خدماتش در ارتقای روابط ایران و آمریکا، نشان درجه یک از محمدرضا دریافت کرده بود.کیسینجر در تمام سالهایی که کنار نیکسون قرار داشت، تلاش کرد تا به او بقبولاند حضور ایران در کنار آمریکا برای مقابله با شوروی ضروری است. اما با روی کار آمدن کارتر اوضاع برای پهلوی آنقدرها خوب پیش نرفت و کیسینجر هم پایش از ایران بریده شد و سرگرم کارهای دانشگاهی و نظریهپردازی شد.
این جمهوریخواه پروپاقرص در دولت دموکراتها جایی نداشت و کارتر هم بیش از آنکه دنبال متحدی علیه شوروی در منطقه باشد، دنبال مسائل جدیدتری بود. با همه اینها رابطه دوستانه محمدرضا پهلوی و کیسینجر اینجا پایان پیدا نکرد. احتمالا با روی کار آمدن کارتر این دو دیگر موفق نشدند یکدیگر را بببیند و احتمالا شاه سابق از اینکه دیگر دوست صمیمی آمریکاییاش در واشنگتن مهمانیهایی با حضور ستارهها برایش راه نمیانداخته، دلگیر بوده است.
با این حال در سال 1979 و 1980، یعنی پیش از آنکه محمدرضا پهلوی در قاهره بمیرد، کیسینجر تمام تلاش خود را کرد تا او را به ایالات متحده منتقل کند. این اقدامات در شرایطی بود که دولت کارتر زیر بار پذیرش خانواده پهلوی نمیرفت و تنها صدایی که کماکان به آن دوستی وفادار بهنظر میرسید، کیسینجر بود.
این دیپلمات کارکشته در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۹ در روزنامه واشینگتنپست نوشت: در هفته اول ژانویه ۱۹۷۹، یکی از مقامهای ارشد وزارت خارجه از من برای یافتن اقامتگاهی برای شاه در آمریکا کمک خواست. کیسینجر در ادامه تأکید کرده که اگر اقامتگاه مناسبی در آمریکا برای محمدرضا پهلوی پیدا میشد، او بر تردید خود غلبه میکرد و سریعتر از ایران خارج میشد. او در این مقاله مدعی میشود رفتاری که دولت کارتر در قبال ایران در پیش گرفته، اشتباه بوده است.
مشاور امنیت ملی در دولت نیکسون همچنین اضافه کرده که تلاشهای بسیاری هم برای این منظور صورت داده و با دیوید راکفلر، رئيس هیات مدیره بانک چِیس منهتن تماس میگیرد تا از او برای این کار کمک بگیرد اما راکفلر ضمن ابراز همدردی با محمدرضا پهلوی پوزش میطلبد و درخواست کیسینجر را رد میکند.
با این حال کیسینجر به تلاشهای خود ادامه میدهد و با کمک برادر دیوید یعنی نلسون راکفلر محل سکونتی برای شاه پیدا و یک هفته بعد محمدرضا ایران را ترک میکند، اما دو هفته بعد نلسون از دنیا میرود و پهلویها به مصر و سپس مراکش میروند و با این حساب تلاشهایی که هنری برای دوست خاورمیانهایاش انجام داد به نتیجه نمیرسد.
نزدیکی کیسینجر با شاه ایران که احتمالا ناشی از نظریات او در حوزه بینالملل و جهت حفظ منافع ایالات متحده در خاورمیانه بوده، تا جایی پیش رفت که پس از انقلاب اسلامی که برخی میگفتند اگر کیسینجر همچنان در کاخ سفید بود، هر طور شده مانع از وقوع انقلاب اسلامی در ایران میشد. نظریهای که به نظر میرسد ناشی از عدم شناخت این مفسران از علل انقلاب اسلامی در ایران و بافت جمعیتی کشور باشد.
درست است که دوستی شاه و کیسینجر با مرگ محمدرضا پهلوی در 61 سالگی به پایان رسید اما نظریهپرداز آمریکایی از هیچ فرصتی برای اظهارنظر در مورد ایران دست برنداشت. او در دوران جنگ تحمیلی در اظهارنظری جنگ ایران و عراق را به نفع آمریکا توصیف کرده بود.کیسینجر در سالهای پس از انقلاب توجه ویژهای به پرونده هستهای ایران داشت.
او بهرغم هشدار درباره شکل گیری یک ایران هستهای برخلاف جمهوریخواهان دیگر معتقد بود که در برخورد با تهران گزینه حملهنظامی نباید هیچگاه روی میز واشنگتن باشد.این نظریهپرداز روابطبینالملل از دشمنان ویژه توافق هستهای به شمار میرفت که البته از مشی جمهوریخواهانه او بعید نبود. البته کیسینجر در همان زمان یک جلد کتاب خود را به ظریف، وزیرخارجه وقت کشورمان هدیه داده بود و او را دشمن قابل احترام میخواند.