داستان یک ستون آبیرنگ کوچک در صفحه اول
روزنامه هفت صبح | یک: برخی از مخاطبان ما پرسیدهاند چرا یادداشت ابراهیم افشار در هفته قبل منتشر نشد؟ منظورم ستون هفتگی او در شنبههاست. خب یادداشتهای افشار جزو ثروتهای هفتصبح است و قدرش را بیشتر از همه میدانیم. یادداشت شنبه پیش افشار برآیند روزهایی بود که خاموشیها و تلفات کرونا نفس مردم را گرفته بود و قلم او نیز مثل همیشه در مقام زبان مردم، برا و تیز و پر از نیش و کنایه به میدان آمده بود و آنقدر تلخ بود که یک ستون باریک با سرکلیشه آبی رنگ در صفحه اول ما توان تحمل سنگینی آن را نداشت. از هم میپاشید. پس به ناچار از انتشارش منصرف شدیم. تلخی آن یادداشت در تحمل هیچ نشریه و رسانهای در ایران نبود و نیست.
دو: بعد از سرخوردگی از بارسلونا در شنبهشب، یکشنبهشب بازی رئالمادرید را هم دیدم و دیگر به این نتیجه رسیدم که دوره پرشکوه فوتبال به پایان رسیده و وارد دوره متوسطها شدهایم. کسی امسال برای الکلاسیکو لحظهشماری میکند؟ برای مسابقهای که وینیسیوس جونیور و رودریگو با سرجیو دست و مارتین بریتویت دوئل میکنند! همین هشت سال قبل الکلاسیکو عصاره صنعت سرگرمی بود. ژاوی و اینییستا و مسی و نیمار بود و سوارز و آنطرف هم رونالدو و بنزما و مودریچ و کروس و راموس و مارسلو و دیماریا. یک دوره طولانی که از ابتدای هزاره سوم شروع شد با پروژه کهکشانیهای رئال و بعد هم رستاخیز رایکارد که تا ۲۰۱۷ به طول انجامید. دورانی که هنوز مسی و رونالدو در برابر هم قرار میگرفتند. اما تمام شد. باور کنید.
سه: رفتم رستوران کوچک خیابان تابناک، در مطهری دیدم تابلوی قشنگی پشت دخل زدهاند و شعری به این مضمون: مهمان گرچه عزیز است ولی همچون نفس، خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود.
خواستم ببینم شاعر این بیت کیست اما پیدا نکردم. جزو ضربالمثلهای شیرین فارسی ردهبندی شده است.
چهار: مدتهاست که این فکر ذهنم را مشغول ساخته که حضور امارت اسلامی طالبان در مرز شرقی ما جدا از مسائل سیاسی و نظامی، چه تاثیری در شیوه حکمرانی در ایران خواهد داشت؟ تساهل و تسامح بیشتر برایمان به ارمغان میآورد و یا انقباض بیشتر اجتماعی؟ آیا گروههای سختگیرتر داخلی متوجه لزوم تمایز هرچه بیشتر با امارت اسلامی شرقی خواهند شد و یا برعکس بر فرمولهای قبلی با تاکید بیشتری روی خواهند آورد؟ هر دو ایده را میشود با برخی دلایل همراهی کرد. میگذارم بحث که پختهتر شد اینجا مطرحش میکنم.