داستانهای پندآموز تجاری در اطراف ما
روزنامه هفت صبح، پوریا عطاریان| بارها در همین ستون از کارآفرینان بینالمللی موفقی نوشتهایم که کسبوکار کوچکشان در عرض چندسال به شرکتی چندمیلیارد دلاری تبدیل شده است. اما شاید همین تمرکز بیش از حد بر موارد بسیار موفق و نادر باعث شده که موارد موفق اطرافمان چندان به چشم نیایند؛ بهرغم اینکه همین موارد نسبتا کوچک نیز داستانهای الهامبخشی به حساب میآیند.
برای مثال مدیر یکی از کیکپزی و شیرینیفروشیهای مشهور تهران چندی پیش برایم روایت میکرد که چگونه در ابتدای کار در خانه و به کمک همسر و فرزندش کیک صبحانه میپختند و در سوپرمارکتها توزیع میکردند. تقاضای کیکها پس از مدتی بهحدی افزایش یافت که این کارآفرین مجبور شد کیکها را با آژانس به دست خریداران برساند. این کارآفرین حالا در اطراف تهران کارخانهای احداث کرده، دهها کارگر را به کار گرفته، دامنه محصولاتش را از کیک و شیرینی به آنچه به پروتئین بار شناخته میشود گسترش داده و شیرینیفروشیهایش در میان شیرینیفروشیهای مشهور تهران جای گرفتهاند.
همچنین یکی از صادرکنندگان بزرگ کاشی و سرامیک به عراق پیشتر روایت میکرد که زمانی تنها سرمایهاش یک دستگاه وانت بود و تولیدکنندگان سرویس بهداشتی و کاشی علاقهای نداشتند که با او به عنوان توزیعکننده همکاری کنند. او برای اینکه سهمی از توزیع یکی از این کارخانهها بهدست بیاورد، مجبور بود هر روز صبح خیلی زود و به عنوان اولین توزیعکننده دم در کارخانه حاضر شود تا به اندازه یک وانت بار بزند و طی روز این بار را به مغازهداران بفروشد. هرچند که حالا به عنوان یکی از مهمترین توزیعکنندگان این صنف رابطه میان او و کارخانهها شکل کاملا متفاوتی به خود گرفته است.
همچنین میتوان به داستان جوانی اشاره کرد که چندسال پیش و پس از پایان تحصیلاتش در غرب به ایران بازگشت تا فروشگاهی مجازی تاسیس کند. او تقریبا یکسال را صرف تحقیق در مورد راهاندازی چنین کسبوکاری کرد. آن زمان شاید به نظر میرسید که کار راهاندازی فروشگاه مجازی خیلی کند پیش میرود اما حالا که این فروشگاه به یکی از مهمترین فروشگاههای اینترنتی ایران تبدیل شده، میتوان گفت که آن آرامش اولیه چندان هم نابخردانه نبوده است.
داستانهای موفقیت افرادی که از نزدیک میشناسیم میتواند گاهی به اندازه داستان موفقیت کارآفرینان بزرگ جهان جذاب باشد. هرچند که باید توجه داشت که به ازای هر کارآفرین موفق، چندین کسبوکار ناکام هم وجود دارد که پس از مدتی نشانی از آنها نمیماند(برخی برآوردها نشان میدهند که از هر ۱۰کسبوکار نوپا در آمریکا، ۹کسبوکار پس از مدتی تعطیل میشوند) با این حال، فصل مشترک داستانهای موفقیت اطرافمان معمولا امید، تلاش و پا پس نکشیدن در روزهای سخت است. هرچند نام افراد یا نام شرکت افرادی که در بالا به آنها اشاره شد را نیاوردم تا مبادا به نظر بیاید که برای دوستانم تبلیغ میکنم، اما شاید اگر شما هم به اطرافتان بنگرید، داستانهای جذاب و الهامبخشی بیابید که اتفاقا این روزها که فشار خارجی از یکسو و دادگاههای فساد اقتصادی در داخل از سوی دیگر احاطهمان کردهاند، بیش از همیشه به آنها نیاز داریم.