کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۹۶۵۴
تاریخ خبر:

داستان‌های عامه‌پسند| شعبده‌بازی اتمی

داستان‌های عامه‌پسند| شعبده‌بازی اتمی

روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| چند سال قبل، همه‌گیری کرونا کل دنیا را ریخت به‌هم و صنعت سینما در آستانه ورشکستگی قرار گرفت. اکران اکثر فیلم‌های معروف به تعویق افتاد و سینما رفتن شد معادل یک رفتار پرخطر. کریستوفر نولان سفت و محکم ایستاد جلوی استودیوی برادران وارنر و به نمایش «تِنِت» اصرار کرد؛ با این ادعا که نمایش فیلمش صنعت سینما را نجات می‌دهد.

فیلم اکران شد و در گیشه شکست خورد. واکنش‌ها هم با تحسین‌های همه‌جانبه و همیشگی فاصله داشت. نولان استودیو را مقصر دانست که با ایده‌ راه‌اندازی سرویس استریم اچ‌بی‌بو مکس و استریم زودهنگام فیلم‌ها عملا زمینه‌ساز شکست «تِنِت» شده. اختلاف بالا گرفت و نولان بعد از بیست سال وارنر را ترک کرد. فیلم بعدی را در شرایطی جلوی دوربین برد که آتش کینه همچنان روشن بود و هر طرف با حرکت بعدی می‌خواست خودش را پیروز دعوا نشان دهد. آنچه را که گفته شد، به‌عنوان یک فلش‌بک در نظر بگیرید تا بعد ربطش بدهیم به «اوپنهایمر».

چند ماه گذشته آن‌قدر از «اوپنهایمر» گفته‌اند که بعید است در جریان داستان و اظهار نظرهای از سر تحسین و نفرت نسبت به فیلم نباشید، اما همچنان حکم دادن درباره‌ آخرین ساخته‌ کریستوفر نولان ساده نیست؛ ممکن است از فیلم خوشتان نیاید و نفهمید که چرا با استقبال مواجه شده یا برعکس، طرفدار «اوپنهایمر» باشید و احساس کنید یک جای کار می‌لنگد. داستان را از یک زاویه‌ دیگر مرور می‌کنیم تا قضیه معلوم شود.

تصور عمومی از «اوپنهایمر» بین کسانی که فیلم را دیده یا ندیده‌‌اند، فرق چندانی ندارد؛ ماجرای ساخته شدن بمب اتم توسط جی. رابرت اوپنهایمر و تبعاتی که به دنبال داشت. بله، اما وقتی ساختار روایی و پیرنگ را مبنا قرار دهیم، ماجرا این‌طوری می‌شود: لوئیس استراوز رئیس کمیسیون انرژی اتمی آمریکا مخفیانه و از سر کینه‌ شخصی برای اوپنهایمر پرونده‌سازی کرده تا با زمین زدنش، مسیر خود را به کاخ سفید هموار کند.

سنا در حال بررسی سوابق استراوز برای تصدی سمت وزارت بازرگانی است و همین دوباره بحث اوپنهایمر را وسط می‌کشد که چند سال قبل کمیته‌ا‌ی جهت لغو دسترسی امنیتی‌اش به کمیسیون انرژی تشکیل شده بود. طی جلسات استماع آن کمیته، اوپنهایمر مجبور می‌شود تا در قالب شهادت، وقایع تاثیرگذار زندگی‌اش را مرور کند و طبعا محور همه چیز پروژه منهتن و ساخته شدن اولین بمب اتمی است.

با این منطق، احتمالا ساختمان قصه به مشکل می‌خورد چون در شرح سرگذشت اوپنهایمر، حداقل در دورانی که مربوط می‌شود به پروژه‌ منهتن، خبری از سد و نیروی بازدارنده در تعاریف رایج درام‌پردازی نیست. پس نولان بار دیگر به سراغ شعبده‌بازی می‌رود و سعی می‌کند ساختار روایت را طوری طراحی کند که نقص ذاتی درام به چشم نیاید.

برای همین، در پرده‌ اول به نظر می‌آید که با سیر شخصی یک کاراکتر پیچیده طرفیم، در پرده‌ دوم پروژه‌ منهتن به شیوه‌ فیلم‌های سرقتی پیش می‌رود و نهایتا پرده‌ آخر تبدیل می‌شود به یک درام دادگاهی با دو خط زمانی متفاوت. قبل از لو رفتن چندپارگی و بی‌ربطی رویکرد روایی، نولان با کمک فرمول‌های معمول برای ساختن بلاک‌باسترها نفس تماشاگر را می‌گیرد و تا ته می‌کشد شیره‌ بمب اتم و تمام تعابیر و تفاسیر بالقوه‌ای را که پیرامونش وجود دارد؛ بدون آنکه روی هیچکدام عمیق شود.

برخلاف آنچه نولان ادعا می‌کند، «اوپنهایمر» نه سفری است به درونیات شخصیت و نه به عذاب وجدان بها می‌‌دهد. به ساحت بحث درباره قدرت و سیاست هم وارد نمی‌شود، گرچه سعی دارد تا حداقل در ظاهر ادایش را در بیاورد. فیلم در خالص‌ترین شکل ممکن درباره‌ شخصیتی است که از نظر راوی به دلیل هوش و استعداد زیادش حق داشته تا از همه طلبکار باشد و هیچکس به اندازه‌ کافی قدردانش نبوده. دقیقا همین جا پیش‌زمینه‌ دعوای شخصی نولان با استودیوی وارنر تبدیل می‌شود به کلیدی برای درک بهتر «اوپنهایمر».

نولان بیش از هر چیز شیفته‌ موقعیت تاریخی اوپنهایمر بوده؛ دست یافتن به قدرتی مهارناپذیر که می‌تواند تجسم عینی مرگ و نیستی باشد. گرچه سرگذشت اوپنهایمر با اسطوره‌ پرومته مقایسه شده (عنوان کتاب منبع اقتباس «پرومته آمریکایی» است)، ذاتا می‌تواند استعاره‌ای باشد از خودشیفتگی و میل بی‌پایان بشر برای غلبه بر جهان پیرامونش.

در واقعیت، وجه اشتراک نولان با داستان اوپنهایمر همین حس نارسیستی‌ است ولی چون به صراحت نمی‌تواند به بیان و ستایش آن بپردازد، مجبور شده تا همذات‌پنداری درونی‌اش با شخصیت را پشت پلاتی چندپاره و شلوغ پنهان کند و با توجیهات اخلاقی ریاکارانه و محافظه‌کاری مخفی نگهش دارد. اینجاست که گیر می‌کند و خیلی‌ها نسبت به «اوپنهایمر» مردد می‌مانند و برای توضیح تجربه‌ خود دنبال دلایل فنی و حسی می‌گردند.

نهایتا «اوپنهایمر» با منطق شعبده‌بازی پیش می‌رود و به قدری از تصاویر، ایده‌ها و دیالوگ‌های درشت انباشته شده که تماشاگر فرصت فکر کردن به چیزی غیر از ساختار تحمیلی فیلمساز را نداشته باشد؛ کاری که در کمال ظرافت و ذکاوت صورت می‌گیرد. پس هرچه بیشتر دنبال نشانه‌های تصنع و تقلب بگردید، حرص و عذاب موقع تماشا را برای خودتان سنگین‌تر می‌کنید!

کدخبر: ۵۴۹۶۵۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر