درباره فیلمهای بازی عادلانه و پول احمقانه
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| اولین فیلم کلوئه دومونت داستان زوج جوانی را تعریف میکند که در یک صندوق سرمایهگذاری مشهور والاستریت مشغول بهکار هستند و بعد از دو سال ارتباط مخفیانه (به دلیل مغایرت با قوانین محل کار) میخواهند ازدواج کنند. همهچیز گرم و پرشور بهنظر میرسد تا زمانیکه یکی از آنها ترفیع میگیرد و با برهم خوردن تعادل در رابطه، اوضاع جنونآمیز میشود.
در توصیف «بازی عادلانه» گفتهاند یک تریلرِ روانشناختی اروتیک؛ پرت نیست ولی باید در تمام زمینهها انتظار خود را بیاورید پایین تا از تماشای فیلم ناامید نشوید. قطعا قابل انکار نیست که کلوئه دومنوت موفق شده با وجود مصالح محدود در متن و اجرا، داستانش را بهاندازه یک محصول استاندارد بسط بدهد و در لحظاتی چشمگیر باشد.
مشکل اصلی اینجاست که رویکرد ذاتا محافظهکارانهاش را میخواهد جاهطلبانه جا بزند.
پیوند زدن استعاری نیروی جنسی با قدرت برآمده از حضور اجتماعی و بلایی که مثلا سرمایهداری بر سر ذات انسان میآورد، ایده تازهای نیست. مشکل از کجاست؟ سیر درام و سیر تحول شخصیتها بیشتر از آنکه برآمده از پرداخت طبیعی باشد، با دخالت و دستکاری فیلمساز برای رسیدن به نتیجه دلخواه پیش میرود و فقدان تجربه زیستی و غلبه منطق ساختگی و نمایشی توی ذوق میزند؛ البته باید پذیرفت که برای یک فیلم بیادعا و قابل تماشا، چنین رویکردی شاید زیادی سختگیرانه باشد.
در نهایت «بازی عادلانه» قبل از اینکه یک موقعیت بغرنج انسانی را ترسیم کند، به مرز یک تریلر روانشناختی نزدیک شود یا حتی واجد خوانشی فمینیستی نسبت به بحران در روابط عاطفی باشد، روی کنشهای یک کاراکتر حقیر، بیظرفیت و در عین حال بیاستعداد بنا شده است. فیلم زیرکانه تلاش میکند تا همین مشکل درونی را تعمیم دهد به چیزی فراتر و در پرده پایانی با انباشت فشار روانی از چپ و راست تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهد؛ واکنشها نشان میدهد که نقشه تقریبا موفقیتآمیز اجرا شده است.
اسب بازنده ولی خستگیناپذیر
اگر دنبال نمونهای از استراتژی اشتباه برای نحوه ارائه فیلم هستید، «پول احمقانه» نزدیکترین گزینه در میان عناوین امسال خواهد بود؛ فیلمی که در قالب یک کمدی دیوانهوار و مفرح معرفیاش کردهاند ولی در اصل درامی غیرمتمرکز است که بر اساس ماجرایی واقعی و با تکیه بر اطلاعات تخصصی درباره بازار بورس نوشته شده.
قضیه مربوط به همین دو-سه سال پیش است که تعداد زیادی از خریداران حقیقی در بازار بورس به پیشنهاد یک یوتیوبر شروع کردند به سرمایهگذاری روی فروشگاه بازیهای ویدئوییگیم استاپ که صندوقهای سرمایهگذاری بزرگ با فروش استقراضی سهام قصد نابود کردنش را داشتند؛ اقدامی که باعث صعود ناگهانی ارزش سهام گیم استاپ شد و کلهگندههای وال استریت را تا مرز ورشکستگی پیش برد.
به زبان ساده میشود اینکه در دوران کرونا گروهی از مردم عادی که همیشه بازنده بازی بودند، راهی پیدا کردند تا از برندهها انتقام بگیرند.
مشخص است که سازندگان «پول احمقانه» متوجه پتانسیل بالای داستان برای نشان دادن انگشت وسط به کتوشلواریهای وال استریت شده و لحظات فوقالعاده تاثیرگذاری را هم خلق کردهاند اما دو مشکل عمده وجود دارد؛ یکی برمیگردد به زمینه واقعی داستان و خوانشی که از آن صورت گرفته و دیگری درامی که بر اساسش نوشته شده است.
ماجرای گیماستاپ هرچند در تاریخ مبادلات بازار سهام اتفاق مهمی به حساب میآید، مثل راهاندازی فیسبوک یا بحران مالی سال 2008 اتفاقی نیست که دنیا را تغییر داده باشد. در نتیجه فیلم هرچه میکارد در پایان چیزی سبز نمیشود مگر این نصیحت تاریخی که هیچوقت روی دست صاحب کازینو قمار نکن چون شاید مشتریها شانس برنده شدن داشته باشند اما کازینو قرار نیست که ببازد.
«پول احمقانه» داستانش را از طریق کیت گیل (نفر اصلی در این ماجرا) و شخصیتهای دیگر به صورت مجزا روایت میکند تا قضیه را بر اساس واکنشهای افراد دنبال کنیم؛ هم شخصیتهای مشهور وال استریت و هم مردم عادی که خریداران سهام بودند. فرمولی که جواب داده و تماشاگر با داستان همراه میشود ولی در پایان نه روی هیچکدام از خطوط داستانی عمیق میشود و نه به جایی میرسد که خبری از ساختارشکنی باشد. در نتیجه باید گفت عین خود ماجرای گیماستاپ که ممکن است در آينده به تغییر رفتار صندوقهای سرمایهگذاری در بازار بورس منجر شود، ایدههای جذاب «پول احمقانه» هم صرفا به درد آیندگان میخورد تا بازیافتش کنند.