کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۶۸۵۷
تاریخ خبر:

خداحافظ مرد سلیم‌النفس آرام کاهل‌‌!

روزنامه هفت صبح، کمال‌بردبار| سال ۱۳۷۶ والدیر ویرا تیم ملی را از باتلاقی که لجاجت‌ها و تصمیمات غیرکارشناسی مایلی‌کهن برای تیم‌مان ایجاد کرده بود نجات داد. وقتی تیم ملی در سه بازی آخر خود از عربستان و قطر شکست خورد و در تهران با کویت مساوی کرد و رویای جام جهانی به کابوس بدل شد. ویرا آمد و خب در ظاهر کار خاصی نکرد. بازیکن‌های خوبی که مایلی‌کهن از تیم کنار گذاشته بود را دوباره در ترکیب قرار داد. طبق عقل سلیم رفتار کرد.

او هم مربی گمنامی بود که مهم‌ترین رزومه‌اش یک‌سال سرمربیگری تیم ملی کاستاریکا بود. او به ایران آمد و ناخدای کشتی درهم شکسته شد. تصمیماتش کوتاه و دقیق بود. فهمید مهدی پاشازاده مدافع بسیار خوبی است و می‌تواند فیکس بازی کند، ‌مهدوی‌کیا را از پیستون راست آزاد کرد و به خط هافبک آورد، جواد زرینچه و مجید نامجو مطلق را دوباره دعوت کرد. هرچند هردو به لحاظ بدنی ناآماده بودند، ‌خداداد عزیزی را هم به اصغر مدیر روستا ترجیح داد.

همین نشانه‌های عقل سلیم به یاری تیم ملی ایران آمد. یک بازی حساس و کمرشکن با ژاپن انجام دادیم و در حالیکه دو بر یک ازآنها پیش بودیم اسیر افت بدنی بازیکنانمان شدیم و در وقت‌های اضافه ۳بر ۲ باختیم. سپس همان داستان مقابله با استرالیا پیش آمد و معجزه ملبورن و توصیه حکیمانه ویرا به بازیکنانش وقتی رویای جام جهانی را دور از دسترس می‌دیدند: بروید هرطور که دوست دارید بازی کنید. ویرا همچون یک قهرمان ملی به ایران بازگشت.

آماده نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی و رویارویی با آلمان و یوگسلاوی و آمریکا. اما فدراسیون فوتبال علنا اعلام کرد که ویرا را در حد این ماجرا نمی‌بیند. از نظر آنها ویرا یک مسکن موقت بود که آمد و ایران را از باتلاق نجات داد و بزرگ‌ترین جشن ملی تاریخ معاصر ایران را رقم زد. ویرا رفت و ناباورانه دید که او را از تیم ملی کنار گذاشتند. دید که در یک چشم بر هم زدن از منجی قهرمان به یک ضایعه زائد روی نیمکت بدل شد. دیپورت شد و رفت…

داستان اسکوچیچ بسیار شبیه ماجرای ویراست. او هم در اوج استیصال فدراسیون که صعود تیم ملی به دور بعد جام جهانی را پس از گل کاری‌های ویلموتس غیرممکن می‌دیدند و اسکوچیچ نامی تشریفاتی بود تا نیمکت ایران در بازی‌های دور برگشت خالی نباشد. اما معجزه اتفاق افتاد. اسکوچیچ هم مثل ویرا کار خاصی نکرد جز آنکه تصمیم‌های عاقلانه گرفت. بهترین بازیکن‌ها را در ترکیب قرار داد و ازآن جاه‌طلبی‌های لجوجانه ویلموتس دوری گزید.

سلیقه خوبی در تشخیص بازیکن‌های خوب داشت و حاصلش چهار برد پیاپی ایران در دور برگشت مرحله اول انتخابی جام جهانی بود. او ناگهان قد و قواره یک منجی را به دست آورد‌. وقتی در مرحله نهایی انتخابی جام جهانی هم با مجموعه‌ای از نتایج درخشان کار را ادامه داد خود فدراسیون هم تعجب کرده بود. این جایش را نخوانده بودند. افکار عمومی هم به تدریج راضی شده بود تا این کروات گمنام سرمربی تیم ملی در جام جهانی باشد. اما…

اما خونسردی و انفعال اسکوچیچ به شکل عجیبی علیه این راه هموار موفقیت عمل می‌کرد. اسکوچیچ در حرکتی متمدنانه به تصمیمات فدراسیون فوتبال اعتماد می‌کرد! کاری که کی‌روش با همان شم خاص موذیانه‌اش هرگز نکرد. مدیریت فوتبال در کشور ما آنقدر فشل و در چنبره منافع گروهی و باندی است که اعتمادبه آنها اشتباه بزرگی است‌. وصل کردن کریم باقری به تیم و همین‌طور وحید هاشمیان و انتخاب حمید استیلی به عنوان مدیر تیم ملی اشتباهات دنباله‌دار فدراسیون فوتبال بود.

یک گروه منتسب به پرسپولیس که مشخص نبود چه کمکی می‌توانند به تیم ملی بکنند. اسکوچیچ معصومانه به این انتخاب‌ها اعتماد کرد‌. معصومانه؟‌ شاید باید گفت کاهلانه. این مربی خوشفکر که در زمین چمن تصمیمات کم غلط می‌گیرد اهل جنگیدن نبود. بدن خارج از فرمش طی این دو سال نشان می‌داد که او اهل سخت گرفتن به خود نیست. و این برای بازیکنانی که در دوران کی‌روش او را همچون یک پدر سختگیر متظاهر دوست داشتنی دیده بودند عجیب بود‌.

این ماجرا همراه شد با تساوی با کره‌جنوبی در تهران. اما همه دیدند که ایران درآن بازی بد بازی نکرد. در دور برگشت در سئول اولین نشانه‌های دلهره در افکار عمومی ظاهر شد و فدراسیون فوتبال با لذت این نشانه‌ها را قاپید‌! اشتباه در قرار دادن شجاع خلیل‌زاده در دفاع راست و سپس در تصمیمی بدتر عارف غلامی در این پست موجب شد که ایران در مقابل کره‌جنوبی ذلیل ظاهر شود. آن هم تیمی که یک دهه تمام مقابل ایران زانو زده بود.

فقدان جنگندگی در میان اعضا کاملا مشهود بود. اولین نشانه‌های عدم اعتماد میان ستاره‌ها و سرمربی. اما در نهایت اسکوچیچ با پیروزی خوب در هفته آخر بازی‌ها به عنوان سرگروه و بالاتر از تیم پرستاره کره‌جنوبی به جام جهانی صعود کرده بود. با کارنامه ۱۷ بازی و ۵ برد و یک تساوی و یک شکست.

اشتباهات بعدی گل به خود‌ی‌های یک سرمربی کاهل بود. اعتماد به استیلی و دوستانش برای بازی تدارکاتی در کانادا آن هم وقتی که هر ناظر کم خردی هم می‌فهمید که ریسک بزرگی است و سپس برپایی اردو در تابستان گرم دوحه در این شهر و آوردن ستاره‌ها از هوای معتدل و نیمه خنک اروپایی به گرمای تموز بیابان‌های شبه جزیره. اردویی که در تعیین آن باز هم پای رخوت اسکوچیچ و تصمیم غلط استیلی مشخص است. شکست از الجزایر کار را بدتر کرد.

حریف قدرتمند بود اما طوری وانمود کرده بودند که انگار الجزایر از روی شکم سیری و با تیم دوم خود مقابل ایران ایستاده است‌. شکست از الجزایر و اردوی فضاحت بار دوحه‌،‌ فراکسیون ستاره‌های ناراضی را جری‌تر کرد. طارمی و جهانبخش و حاج صفی در تهران به ملاقات معاون اول رفتند و صریحا از ادامه حضور اسکوچیچ ابراز نارضایتی کردند. آنها دورنمای شکست‌های سنگین مقابل کشورها‌ی متخاصمی مثل آمریکا و انگلیس را به برگ برنده کودتای خزنده خود تبدیل کردند.

هدفشان مشخص بود‌: بازگشت کی‌روش اما دست تقدیر ماجرا را پیچیده‌تر کرد. حمله شدید رسانه‌ای به‌خصوص از سوی طرفداران پرسپولیس‌، حرکت خزنده چند سایت متنفذ فوتبالی‌، ‌‌بیانیه سردارآزمون و کنعانی‌زادگان و شجاع در دفاع از اسکوچیچ و مهم‌تر ازآن موفقیت بهروز عطایی در هدایت تیم ملی والیبال به عنوان یک مربی ایرانی‌،‌ هیات رئیسه فدراسیون و کمیته فنی را به این فکر انداخت که شاید این توفیق برای آنها هم حاصل شود و بتوانند بدون حضور سایه همیشه مهاجم مرد محبوب پرتغالی‌، ‌با یک مربی حرف شنوی ایرانی به موفقیت برسند و کار به نوعی جمع شود.

پس کی‌روش هم وتو شد و حالا نام‌های آشنای قبلی به وسط آمده‌اند:‌علی دایی‌،‌ جواد نکونام‌، امیر قلعه نویی و یحیی گل محمدی. دست روزگار چه بازی‌ها که درست نمی‌کند. حالا باید در مورد هدایت تیم ملی با امیرقلعه‌نویی در جام جهانی رویا‌پردازی کنیم. کدام قله کدام اوج یا‌:‌ ما فرو می‌رویم.

کدخبر: ۴۶۶۸۵۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1546414614

    آقا کمال این بهترین تحلیل از بین کل نوشت ه های تمام کانالای ورزشی و غیر ورزشی بود