کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۲۷۸۵
تاریخ خبر:

خاطراتی جالب از دوران بازیگری فرامرز قریبیان

روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | «مرد بارانی» در شرایطی به فرامرز قریبیان پیشنهاد شد که چندسالی نقش خوب بازی نکرده بود. ابوالحسن داودی برای شخصیت دکتر بارانی چندهفته‌ای با خسرو شکیبایی تمرین می‌کند اما تداخل فیلمبرداری با «میکس» داریوش مهرجویی اجازه همکاری نمی‌دهد. قریبیان جای شکیبایی را می‌گیرد؛ یک جابه‌جایی عجیب و توام با ریسک.

ابوالحسن داودی کارگردان «مرد بارانی» در گفت‌وگو با هفت‌صبح از این اتفاق می‌گوید و تاکید می‌کند بعد از ۲۳سال، اگر قرار باشد فیلم را بار دیگر بسازد، انتخابش قریبیان است. درنهایت بازی قریبیان در «مرد بارانی» منجر به سیمرغ شد و حالا جزو نقش‌های ماندگار کارنامه او محسوب می‌شود. گفت‌وگو با داودی را بخوانید که حاوی توصیف‌های جالبی درباره ویژگی‌های حرفه‌ای قریبیان است.

* صحبت از فرامز قریبیان است و پرسش اول از شما این است: به‌عنوان یک کارگردان چه تعریف و توصیفی از این بازیگر دارید؟

من یک‌بار بیشتر با آقای قریبیان کار نکردم(فیلم مرد بارانی). حالا از آن زمان ۲۳سال می‌گذرد و به‌نظرم می‌رسد که قریبیان منضبط‌ترین و حرفه‌ای‌ترین بازیگری است که در دوران کاری‌ام با او برخورد کرده‌ام. این میزان از حرفه‌ای‌بودن تا حدی بود که من را به‌عنوان کارگردان دچار اضطراب می‌کرد! مثلا این‌که چطور بتوانم هماهنگی را با بقیه بازیگران و عوامل ایجاد کنم. طبعا با فرهنگ و فرمت ایرانی سینما که در آن انضباط در اولویت سوم و چهارم است،‌ ایجاد این تعادل کار ساده‌ای نیست.

* از همان ابتدا ایشان را برای نقش بارانی مد نظر داشتید؟

حضور آقای قریبیان برای من در فیلم «مرد بارانی» یک انتخاب غیرمنتظره بود. هنوز که هنوز است از این اتفاق راضی هستم و فکر می‌کنم «مرد بارانی» یکی از بهترین کارهایی است که من با همکاری و یاری یک بازیگر خوب ساخته‌ام. یعنی میزان شخصیتی که آقای قریبیان با حضور خود به نقش دکتر بارانی داد، شاید هیچ بازیگری نمی‌توانست بدهد. داود میرباقری نسخه اولیه «مرد بارانی» را نوشته بود و دوباره آن را باهم بازنویسی کردیم.

زمانی که کار می‌کردیم، تقریبا توی ذهن هردوی ما شخصیت خسرو شکیبایی برای دکتر بارانی وجود داشت. بعدا اتفاق‌هایی افتاد و من مجبور شدم یک تصمیم عاجل بگیرم. زمانی که به قریبیان رسیدم اولش دچار شک و نگرانی بودم. برای این که شخصیت بهلول‌واری که بارانی داشت(نابغه‌ای با مقداری سرگشتی)، با آن شخصیت به‌شدت منضبط و کادره شده که تا آن زمان از آقای قریبیان سراغ داشتم، نمی‌خواند.

* و چه شد که راضی به انتخاب قریبیان شدید؟
از آن‌جایی که من یکی‌دوبار در ابعاد کوچک‌تر تجربه‌هایی اینچنین داشتم، ‌گفتم نباید خیلی به تصویر قبلی که معمولا یک بازیگر با شخصیت خودش به‌وجود می‌آورد، اتکا کرد. به‌شدت از این انتخاب راضی بودم و هنوز هم که هنوز است، اگر قرار باشد یک‌بار دیگر «مرد بارانی»‌را بسازم و بازسازی کنم، بازهم نقش آن را به فرامز قریبیان می‌دهم.

* دلیل این‌که با خسرو شکیبایی ادامه ندادید چه بود؟

خسرو شکیبایی با فیلم قرارداد هم داشت و حتی چندهفته‌ای روخوانی داشتیم و تمرین می‌کردیم. دلیل این‌که با خسرو شکیبایی نتوانستیم ادامه دهیم، به‌خاطر اتفاق‌هایی است که در سینمای ایران می‌افتد. «مرد بارانی» و «میکس» داریوش مهرجویی در یک‌زمان فیلمبرداری شدند و با توجه به محوری‌بودن نقش بارانی که تقریبا در همه صحنه‌ها حضور داشت، طبعا ما نمی‌توانستیم هیچ‌گونه هماهنگی و اشتراک کار انجام دهیم.

این بود که من یک تصمیم خیلی انقلابی گرفتم و در فاصله‌ای نقش را به آقای قریبیان پیشنهاد کردم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند. بسیار خوشحالم این اتفاق افتاد؛ گو این‌که خیلی دوست داشتم با خسرو هم کار کنم اما خیلی خوشحال‌ترم که این اتفاق افتاد. چون اگر ما این نقش را با خسرو شکیبایی انجام می‌دادیم، می‌شد شبیه یکی دیگر از نقش‌هایی که با همان فیزیک و صدا و حرکت بدن خودش انجام داده. اما اتفاقی که با قریبیان افتاد به‌شدت ماندگار شد.

* چیزی که ما در فیلم می‌بینیم این است که از تمام اجزای بازیگر استفاده شده؛‌ حرکت چشم، دست، بدن و …

نقش دکتر بارانی بسیار نقش مهمی‌ بود. یک نقش‌هایی ابتدا با توان بازیگر است که ساخته می‌شود و در یادها می‌ماند. خیلی از شخصیت‌های کالت که در سینمای جهان بوده‌اند با بازیگر معنا شدند. مثلا تصور کنید اگر از فیلم «کازابلانکا» همفری بوگارت و اینگرید برگمن را حذف کنیم، چه چیزی از آن باقی می‌ماند؟ ‌واقعا نمی‌توان تصور کرد بدون این بازیگرها چه فیلمی‌ خواهد بود. یا «لورنس عربستان» را بدون پیتر اوتول و عمر شریف تصور کنید؛ یا فیلم‌های دیگر که در سینمای ایران و جهان کالت شده‌اند، می‌بییند این‌ها دارای شخصیت‌هایی هستند که با بازیگر معنا می‌شوند. این بازیگران هستند که به درون شخصیت‌ها روح می‌دمند. من فکر می‌کنم بین کارهای من حداقل «مرد بارانی» شاخص‌ترین فیلمی ‌است که اتکای کامل به بازیگر دارد.

* بارانی مردی جدی است که درونش آشوب است و طبعا هر بازیگری نمی‌تواند این حالت را عرضه کند.
دقیقا. یک بهلول نابغه‌ای که همیشه بین عشق و عقل در نوسان است. دکتر بارانی جزو شخصیت‌های پیچیده‌ای است که ارائه آن برای بازیگر کار سختی است. حتی کارش از کارگردان هم سخت‌تر است چون باید بتواند با شخصیت ارتباط برقرار کند، چندلایه‌بودن شخصیت را بفهمد و بداند که چطور می‌تواند نقش را ارائه کند.

* خود آقای قریبیان هم هوشمندی کرد که این نقش را تکرار نکرد.

شخصیت‌هایی هستند که یک‌سری ویژگی‌های خاص دارند و به‌واسطه این مشخصات ماندگار شده‌اند. مثلا کسی که شخصیت بتمن، ‌جیمزباند و … را بازی می‌کند، خودش می‌داند این شخصیت می‌تواند به‌قدری قوی باشد که تا ابد روی پیشانی بازیگر بماند. بازیگر دیگر نمی‌تواند از دستش خلاص شود. بعضی شخصیت‌ها هم هستند که شاید روی پیشانی بازیگر نمانند اما مثل «کازابلانکا» یا «لورنس عربستان» به‌قدری در ذهن ماندگار می‌شوند که اگر قرار به تکرارشان باشد، تاثیرشان کم می‌شود. نمی‌دانم نقشی مشابه دکتر بارانی به آقای قریبیان پیشنهاد شده باشد یا نه، ولی فکر می‌کنم این هم از هوشمندی آقای قریبیان است که سراغ مشابه آن نرفته.

* ارتباط شما با آقای قریبیان برای فهم مشترک از نقش چگونه شکل گرفت؟

واقعیت این است که همکاری ما خیلی درخشان بود. من خودم در صحنه خیلی آدم پرحرف و با ارتباط بالا نیستم. آقای قریبیان هم تصویرش مشخص است؛ ‌آدمی‌که فقط دیالوگ‌های صحنه را از او می‌شنوید و چیز دیگری را اگر لازم نباشد، هیچ‌وقت از او نخواهید شنید. بنابراین نگرانی‌ام این بود که نتیجه همکاری دو آدم خیلی جدی و کم‌حرف چه خواهد شد. ولی درنهایت این ارتباط خیلی سریع برقرار شد و طوری شد که ما به تفاهم‌های مهمی ‌رسیدیم.

* می‌توانید مثال بزنید؟
مثلا زمانی که آقای قریبیان را انتخاب کردم،‌ خیلی روی فیزیک و چهره او و این‌که چطور می‌توانم با تغییراتی در گریم به نقشی که در ذهن دارم ‌نزدیک شود، فکر کردم. به چهره قریبیان خیلی دقت کردم؛ دیدم رستنگاه مویی که روی پیشانی‌اش می‌آمد، یک‌مقدار جلوتر از چیزی است که من می‌خواستم. یعنی برای آدمی‌ که تمام زندگی‌اش به تفحص گذشته است، باید چهره بازیگر، چهره‌ای مثل اینشتین را تداعی کند. یعنی همان شخصیتی است که گاهی با زبان شکلک درمی‌آورد و یک وقتی فرمول عجیب فیزیک را کشف می‌کند که تبدیل به یک دگرگونی در تاریخ علم می‌شود.

به همین دلیل چیزی را که باهم صحبت کردیم این بود که باید جدیت چهره را نرم‌تر کنیم. مدل مویی که روی شقیقه‌ها و پیشانی قریبیان بود، زاویه تیز داشت. من به گریمور گفتم آن را کوتاه کند. حدود دوسانتر مو از پیشانی ایشان را برداشت و همچنین موی شقیقه‌ها را اصلاح کرد. زمانی که موی قریبیان به‌شکلی که در تصویر می‌بینیم، ‌درآمد دیدم که خیلی حس جابه‌جا شد. خوشبختانه قریبیان هم خیلی سریع توانست این دگرگونی را که در فیزیکش ایجاد شده بود، با بازی‌اش منطبق کند.

* فرامرز قریبیان بازیگر نقش‌های سفت و استوار است. در نقش دکتر بارانی اما روی این ویژگی خیلی تاکید نمی‌شود، چون درونی آشفته دارد. چطور به این انطباق ظاهر و باطن رسیدید؟

از جمله چیزی‌هایی که من اصرار داشتم اتفاق بیفتد، ‌رسیدن به همین ویژگی بود. همه آدم‌های نابغه معمولا ظاهری آشفته دارند و در راه‌رفتن انگار استقامت و صلابتی که باید را ندارند و هر آینه ممکن است به زمین بخورند. قریبیان آدم ورزشکاری است و بدنی ورزیده دارد ولی آن صلابتی که در راه‌رفتنش بود، خیلی به‌درد شخصیت ما نمی‌خورد. بعد از توافق با آقای قریبیان از یک عینک آستیگمات با نمره بالا استفاده کردم که وقتی آن را بر چشم می‌گذاشت، اذیت می‌شد و حتی دیدشان دچار اعوجاج می‌شد.

اما خود آن عینک باعث می‌شد در راه‌رفتن رفتار احتیاط داشته باشد. و خودبه‌خود همین مدل راه‌رفتن، فیزیک شخصیت را کامل کرد. در فیلم می‌بینید زمانی که قریبیان دارد حرکت می‌کند، نامطمئن‌تر از همه شخصیت‌هایی است که در فیلم‌های دیگرش ارائه کرده است. ابتدا هر قدم را نگاه می‌کند و بعد آن را برمی‌دارد. و این جزو بی‌رحمی‌های سینما است که بازیگر برای رسیدن به نقش حتی سلامتی چشم خود را به‌خطر می‌اندازد.

* فرامرز قریبیان کارگردانی هم کرده و احتمالا در فیلم‌های دیگر خودش صاحب نقطه‌نظراتی است. نقش بارانی را عینا می‌پذیرفت یا باهم مباحثه داشتید؟ برای نقش پیشنهاد داشت؟

تا آن‌جایی که یادم می‌آید خیلی فراتر از چیزی که من انتظار داشتم در اختیار کارگردان بود. معمولا آدم‌ها وقتی به نقطه اشتهار می‌رسند، صاحب یک ویژگی‌هایی می‌شوند که نمی‌توانند آن‌ها را از خود دور کنند. فرامرز قریبیان حتی یک‌لحظه هم آن حسی که بخواهد خودش را به‌عنوان بازیگر-کارگردان قالب کند، ایجاد نکرد و من چیزی ندیدم.

این هم جزو دیگر ویژگی‌های حرفه‌ای و دوست‌داشتنی قریبیان است. من دوبازیگر را این‌جوری دیدم که دانش بازیگری و کارگردانی دارند و هیچ‌وقت آن را با هم قاطی نمی‌کنند. یکی فرامرز قریبیان است و یکی رضا عطاران. وقتی سر صحنه بودم، خودشان را کاملا در اختیار ذهنیت و تصویر کارگردان می‌گذاشتند و تصور خودشان را قالب نمی‌کردند. ممکن است تصورشان را در میان بگذارند؛ شاید هم خیلی وقت‌ها همان را انجام دادیم اما اگر پذیرفته نمی‌شد، قطعا اصراری بر آن نداشتند.

توضیحات

Abolhassan Davoodi

توضیحات

Faramarz Gharibian

کدخبر: ۳۲۲۷۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر