جاده بنبست بیبی به ریاض
روزنامه هفت صبح| بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل را میتوان با واژههای مختلف و متنوعی توصیف کرد؛ از یک یهودی متعصب گرفته تا یک سیاستمدار متوهم و دیوانه. او در سازمان ملل از نزدیکی و رابطه پرکشش کشورهای منطقه و اسرائیل خبر داد و دلیل آن را حضور کشور ایران در خاورمیانه دانست.
حدود نیم قرن پیش، نتانیاهو یکی از کهنه سربازان یگان ویژه نیروی دریایی موسوم به «سایرت ماتکال» بود که وظیفه اصلی اعضای آن شناسایی مناطق ناشناخته و فرود و تصرف آنها به شمار میرفت اما باید بگوییم حالا به نظر میرسد از آن آموزشها چيز زیادی باقی نمانده و او در حالی رویای ایجاد رابطه با عربستان را در سر میپروراند که در حیاط خلوت خانه خود سر درگم است و هر لحظه ممکن است زمام امور از دستش در برود.
البته توافق عربستان و اسرائیل، جایزه بزرگ دیپلماسی خاورمیانه معاصری است که زمامداران آمریکا هر شب رویایش را میبینند. مقامات دولت بایدن به رغم سردی رابطهشان با دولت نتانیاهو و اختلافات عمیقی که با منش و روش او دارند، به سختی بین ریاض و اورشلیم رفت و آمد میکنند تا بلکه این معامله به سرانجام برسد.
این معامله را میتوان یک معامله سه سر برد دانست. از یک سو محمد بن سلمان، ولیعهد قدرتمند سعودی، اقلام موجود در «فهرست خرید» خود که شامل یک پیمان امنیتی بزرگ و قوی با ایالات متحده و در اختیار داشتن ظرفیت هستهای غیرنظامی است با آبروی رفته خود بر سر ماجرای آمریت قتل فجیع جمال خاشقچی، به صورت یکجا باز میستاند.
از سوی دیگر این توافق نقطه عطفی برای نتانیاهو خواهد بود که افقهای اقتصادی و دیپلماتیک رژیم صهیونیستی را از آفریقا تا آسیای میانه به روی آنها میگشاید و این دستاورد میتواند حساسیت افکار عمومی به برنامههای بحثبرانگیز دولتش برای قوه قضائیه اسرائیل را منحرف و سرد کند.
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا هم یک پیروزی مهم در سیاست خارجی به دست میآورد و کتابی که روی میز تمام روسایجمهور چند دهه گذشته باز مانده بود را میبندد و نام خود را به عنوان رئیسجمهور تاریخساز تاریخ به ثبت میرساند.اما با وجود آنکه این توافق به راحتی روی کاغذ انشا میشود، موانع بسیاری بر سر راه آن وجود دارد. کشورهای غربی، از جمله آمریکا در کنه وجودشان اعتماد چندانی به شخص محمد بن سلمان ندارند و همانند نگرانی از هدف اصلی برنامه هستهای ایران، از دستیابی ولیعهد عربستان به سلاح هستهای واهمه دارند.
از این رو تا جایی که میتوانند آغاز عملیاتی فعالیتهای هستهای این کشور را به تعویق میاندازند. به علاوه جلب آرای موافق دو سوم از اعضای سنا با انعقاد یک معاهده نظامی میان آمریکا و عربستان سعودی ضروری است و این اتفاقی است که دستیابی به آن محال به نظر میرسد، به ویژه اینکه علاوه بر بن سلمان، نتانیاهو در طرف دیگر ماجرا ایستاده است و آب دموکراتها با این ۲ نفر در یک جوي نمیرود.
مسئله بعدی، اوضاع داخلی رژیم اسرائیل است. دولت بایدن به صراحت اعلام کرده است که از اسرائیل انتظار میرود در ازای عادی سازی روابط با عربستان سعودی، باید در موارد قابل توجهی به فلسطینیها کمک کند و اوضاع و شرایط آنها را بهبود ببخشد. علاوه بر تعهد اسرائیل بر اجرای توافق عقبه که آنها را به توقف شهرکسازیهای جدید به مدت ۴ ماه و توقف مجوز ساخت هرگونه پایگاه جدید به مدت ۶ ماه ملزوم میکرد، یکی از پیششرطهای دیگر که زمزمههای آن را از زبان برخی از اعضای دموکرات کنگره میشنویم، تشکیل کشور مستقل فلسطین است.
این خواستههایی است که هیچگاه سیاستمداران تندروی یهودی با آن موافقت نمیکنند و البته باید پذیرفت که نتانیاهو اختیاری درباره تحقق این خواستهها ندارد.محمد بن سلمان در مصاحبهای با شبکه فاکس نیوز که پس از دیدار نتانیاهو و بایدن پخش شد، گفت «هر روز به عادیسازی روابط با اسرائیل نزدیکتر میشویم. مسیر مثبت روابط عربستان و اسرائیل به طور قطع اجتنابناپذیر است، اما توافق واقعی به احتمال بسیار برای آینده قابل پیشبینی، مبهم باقی خواهد ماند و حتی ممکن است تحت نظر نتانیاهو اتفاق نیفتد.»
حال چگونه میتوان این صحبتهای بن سلمان را تحلیل کرد؟ باید گفت بهترين مدخل برای تحلیل این دیدگاه، منظر دینی است. سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه کنونی عربستان به واسطه مقامش خود را خادم حرمین شریفین مینامد و همچنین به واسطه قدرتش خود را شیخالشیوخ اعراب حاشیه خلیج فارس میداند.
حال اگر او به عنوان خادم حرمین شریفین به صلح با غاصبان قدس و بیتالمقدس که اولین قبله مسلمین بود، تن دهد، خود را از سکه و اعتبار میاندازد و این آغازی بر از بین رفتن قدرت و نفوذ سیاسی او بر دیگر کشورهای عرب زبان نیز خواهد بود. بنابراین هرچند بن سلمان و پدرش در قلوب خود راضی به این صلح هستند اما دین و دنیا، دست و بالشان را بسته و حساب هزینه و فایده این صلح تا اینجا به سمت به تعویق انداختنش میچربد.