تعطیلی کرونایی وسط زندگی کارمندی
روزنامه هفت صبح، سیامک رحمانی | از اول هفته اغلب کارمندان در ادارات دولتی شهرهای پرخطر تعطیل شدهاند. تصمیم ستاد ملی مبارزه با کرونا که احتمالا باید زودتر هم گرفته میشد و معلوم نیست چرا اینقدر برایش دستدست شد. از ابتدای آذر که محدودیتهای تازه و فراگیر برای شهرهای کرونایی در نظر گرفته و اعلام شد، یکی از انتقادات و پرسشها این بود که چرا ادارات دولتی نه. درواقع بخش بزرگی از فعالیتهای شهروندان و رفتوآمدهایشان مربوط به همین ادارات و کارمندان دولت است.
آنچه از اول هفته قابل مشاهده بود هم گواهی میداد که با وجود تاکید بر تعطیلی مشاغل متعدد، وسایل نقلیه عمومی و متروها همچنان شلوغاند و در ترافیک شهرهای بزرگ هم تغییر چندانی به وجود نیامده. قسمتی از ماجرا به شرکتها و موسساتی برمیگشت که بهرغم تهدیدات و جریمههای ابلاغشده، تصمیم گرفتهاند به کار خود ادامه دهند و هنوز هم بازند و کوتاه نیامدهاند.
بخش دیگر تداوم شلوغی هم مربوط به دولتیها بود. با وجود کشمکشهای زیاد بالاخره دولت و ستاد ملی کرونا این تصمیم سخت را گرفتند و ادارات را جزو بخشهای حساس و به تشخیص مدیران، تعطیل کردند. از آن کارهایی که کمتر کسی معترضش میشود.
کارمندها که حقوق ثابت میگیرند و معمولا از خدایشان است سر کار نروند و از خدایشان است تعطیل شوند. احتمالا الان هم بزرگترین دغدغهشان این است که چرا جادهها بستهاند و نمیشود سفر رفت. مراجعان این ادارات هم اگرچه با برخوردن به تعطیلی مشکل پیدا خواهند کرد، اما احتمالا آنها هم معترفند که بود و نبود بخش بزرگی از کارمندان فرقی هم به حال کسی ندارد.
امیدوارم به کارمندان مسئولیتپذیر و باوجدانی که همیشه پایکارند و برای انجام وظایفشان کم نمیگذارند برنخورد. اما از همینها هم بپرسید، شهادت خواهند داد که خیلی از کارمندان فقط به اداره میآیند که ساعت بزنند و به همکارها سر بزنند و ناهار بخورند و از تعاونی خرید کنند و دنبال اضافهکاری و مطالبات شخصیشان باشند.
گفتن اینها قاعدتا نباید کسی را متعجب کند یا برنجاند. اصلا برای همین وضعیت است که «کارمندی» تبدیل شده به توصیف یک نوع کار کمبازده و پرخمیازه. برای اینکه از خودمان و صنف روزنامهنگاری مایه گذاشته باشیم و راه دور نرویم، باید روزنامهها و نشریات دولتی خودمان را مثال بزنیم که شرایطشان «کارمندی» است و برای همین با وجود هزینههای سرسامآور و تحریریهها و مجموعههای اداری بزرگ، محصولاتشان معمولا گریهآور است.
به همان دلایلی که گفتیم. روزنامهنگار هم مثل بقیه - حداقل در ایران- وقتی استخدام شد و خیالش از حقوق و کارانه و اضافهکاری آخر ماه راحت بود، به خودش سخت نمیگیرد. شما استثناها و روزنامهنگارهای ژنی و آنها که سرشان درد میکند و تعدادشان زیاد نیست را بگذارید کنار. اما بقیه که اکثریتاند ترجیح میدهند خودشان را به آب و آتش نزنند.
سردبیر و دبیر سرویس هم وقتی حال کار کردن نداشته باشند، تکلیف خبرنگار معلوم است و در این وضعیت انتظار زیادی هم نباید از نشریهای که روی کیوسک میآید داشت. اسم نبریم اما شما به نشریات دولتی قدیمی و گردنکلفتی که خودشان چاپخانه دارند و ساختمانهای بزرگ و نیروهای چندصد نفری دارند نگاه کنید و ببینید چی ازشان درمیآید.
روزنامه و نشریه هم مثال بود تا از بدنه دولت و ادارات و وزارتخانههایش بگوییم؛ اداراتی که در طی دههها با استخدامهای مداوم بزرگتر و بزرگتر شدهاند و تعداد نیروهایشان کمترین ارتباطی با مسئولیتها و خروجیشان ندارد. همان تعدادی هم که هستند تن به کار نمیدهند و آمارهایی که از ساعت کار مفید در ایران ارائه میشود گواه است. کاغذبازی و مقاومت در برابر آنلاین کردن کارها را هم به این وضع اضافه کنید.
میبینید که دولت و زیرمجموعهاش، حتی تا اغلب بنیادها و نهادها و خصولتیها، سیستمهایی پر از آدماند که دریافتی و هزینههای سربارشان مطلقا ارتباطی با خدمات و تولیداتشان ندارد. شاید حتی یک نمونه را هم نتوانید برای نقض این ادعا مثال بزنید. میخواستم از بدنه خود دولت و دبیرخانه و اطلاعرسانیاش بگویم که چه بلبشویی است و چه ازدحام بیحاصل و حتی مخربی است، اما حضرات ترش میکنند و بهتر است از کنارش بگذریم.
خواستم بگویم نهادهای حفاظتی و نظامی کشور چطور با همین مشکلات و انتقادات مواجهند و چرا بیدلیل حجیم شدهاند و فعالیتهای پراکنده چطور به کاراییشان آسیب زده. اما دوستان بهجای حساسیت نشان دادن و توجه، فقط سگرمه در هم میکشند. اینها هم که گفتیم همه در تعریف همان دولت بزرگ و کمتحرک و پرهزینه تعریف میشود که تا پول نفت هست -و هنوز هم دل از آن نکندهایم- و تا وقتی که دولت و حکومت به دنبال تصدیگری باشند، همین اوضاع را داریم.
تا وقتی هر فرصتی برای استخدام نیروهای بیشتر را از دست نمیدهند و به دنبال آوردن فامیل و نزدیکان سر کار هستند تا آنها هم نانی بخورند، همین بدبختی است. این روزهای تعطیلی هم فرصتی است تا فکر کنیم که واقعا بخش بزرگی از این ادارات و کارمندان اگر تعطیل میشدند به جایی برنمیخورد. دولت اگر جرات اصلاح و جراحی را داشت اصلا میتوانست عذر میلیونها کارمند را بخواهد و حقوقشان را هم بدهد و بگوید خانه بنشینید و نمیخواهد سر کار بیایید.
هم هزینههای سربار دولت کم میشد، هم سبکتر میشد و شاید کارها سریعتر انجام میشد. اما دولت هم بخشی از این زندگی «کارمندی» است. حاضر نیست به خودش زحمت بدهد. همه تلاشش این است که حقوق ماهانه و سالانه کارمندان چندمیلیونیاش را پرداخت کند و صدا از کسی درنیاید.