بهترین فیلمهای وودی آلن از ابتدای سال۲۰۰۰
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | بیش از نیمقرن است که وودی آلن، کارگردان نیویورکی، فیلم میسازد. محصول این پنجاهوچندسال کارکردنش ۵۵ فیلم و سریال است؛ یعنی به طور متوسط هر سال وودی آلن یک فیلم ساخته و جزو پرکارترین کارگردانان مطرح سینماست. فیلم آخرش «فستیوال ریفکین» در جشنواره سن سباستین به نمایش درآمد و طبق روال سالهای اخیر منتقدان حسابی به فیلم تاختند و تحویلش نگرفتند.
عجیب است چون فیلم یک سروگردن بالاتر از خیلی از محصولات سال گذشته است و بالاتر از فیلمهایی مثل «یهودا و مسیح سیاه» میایستد که امتیاز متاکریتیک آن ۸۵ از ۱۰۰ است و در شش رشته، از جمله بهترین فیلمنامه نامزد جایزه اسکار شده، اما فیلمنامهاش به وضوح حتی در شخصیتپردازی قهرمان و ضدقهرمان هم ضعف دارد. وودی آلن در سه، چهار سال اخیر بهخاطر حاشیههایی که جنبشهای اجتماعی ایجاد کردند تحت فشار زیادی قرار گرفت و حتی پخشکنندههایش را هم از دست داد.
اما قبلتر از آن هم منتقدان وودی آلن را در هزاره سوم چندان تحویل نگرفتند. بهجز یکی، دو فیلم مثل «نیمهشب در پاریس» که نامزد اسکار فیلمنامه شد و اتفاقا کمتر از بقیه فیلمهایش وودی آلنی بود، بقیه آثارش با بیمهری فصل جوایز و منتقدان روبهرو شد. او کارگردانی است که متخصص ساختن فیلمهایی نسبتا بدبینانه نسبت به زندگی و روابط میان آدمها و زوجهاست. نکتهسنجی و شوخطبعی سیاه او همیشه تحسینبرانگیز است و علیرغم امتیازهایی که به فیلمهایش دادهاند، در همین ۲۰ سال اخیر.
یعنی از شصتوخردهایسالگی تا الان که ۸۵ سال دارد، حداقل هفت، هشت فیلم ساخته که تماشایشان لذتبخش است و حرفهای زیادی برای گفتن دارند. این تلاش برای معرفی فیلمهای وودی آلن در قرن بیستویکم است؛ فیلمهایی که حقشان نبود نادیده گرفته شوند و امتیازهای پایینی بگیرند، ولی مناسبات هالیوود روی نظر منتقدان تاثیر گذاشت. البته دو، سهتایشان هم از تیغ تیز منتقدان جان سالم بهدر بردند و در بخش فیلمنامه نامزد اسکار شدند.
*** امتیاز نهایی (مچپوینت) / بازیگران: اسکارلت جوهانسون، جاناتان رایر مهیرز، امیلی مورتیمر / امتیاز متاکریتیک: ۷۲ از ۱۰۰
یکی از معدود فیلمهای وودی آلن در قرن بیستویکم که مورد توجه منتقدان قرار گرفت و بهویژه داستان آن درباره خیانت و شانس خیلی محبوب شد، آنقدر که فیلمنامهاش را نامزد جایزه اسکار کردند. فیلم با مفاهیمی مثل اخلاقیات، طمع، هوس و شانس چالش میکند. اسم فیلم یعنی «مچپوینت» به امتیاز آخری در تنیس برمیگردد که کافی است توپ این سمت تور بیفتد یا آنطرف تا برنده مشخص شود.
وودی آلن معتقد است که زندگی بیشتر ما در همین مرز است و خیلیها علیرغم نادیده گرفتن قوانین انسانی در زندگی شانس میآورند. یکی از این آدمها کریس ویلتون، قهرمان فیلم است. یک تنیسور حرفهای که بازنشسته شده و با یک دانشجوی ثروتمند آشنا میشود. کلوئه، خواهر دوست او به کریس علاقمند میشود و کریس با این خانواده ثروتمند وصلت میکند، اما همهچیز دچار تنش میشود وقتی کریس با نامزد تام آشنا میشود و با او رابطه برقرار میکند.
فیلم پایان بدبینانه، اما واقعگرایی دارد و در حقیقت روی همان تئوری اول فیلم که به صورت نریشن توسط کریس گفته میشود صحه میگذارد که شانس در زندگی از خوب بودن مهمتر است. وودی آلن در این فیلم در حقیقت داستایوسکی را به چالش میکشد که در کتابهایش مثل «جنایت و مکافات» هر کس در این دنیا نتیجه اعمالاش را میبیند. فیلم «امتیاز نهایی» جزو آثار محبوب خود آلن است و در گیشه هم خوب فروخت. منتقدان هم معتقد بودند که این یک تریلر فلسفی درباره بیوفایی است؛ فیلم مجذوبکنندهای که تا انتها رهایتان نمیکند.
*** سوژه داغ / بازیگران: وودی آلن، اسکارلت جوهانسون، هیو جکمن / امتیاز متاکریتیک: ۴۸ از ۱۰۰
بعد از ستایشهای فراوانی که نصیب فیلم قبلی آلن؛ یعنی «امتیاز نهایی» شد، به لحاظ نگاه منتقدان «سوژه داغ» شکست مطلق محسوب میشد، بااینحال با وجود اینکه منتقدان آن را ضعیفترین کار وودی آلن میدانند، بعید است از تماشای داستان پرپیچوخم آن پشیمان شوید.
در مراسم ختم یک خبرنگار، روح او با روحهای دیگری دیدار میکند، از جمله زن جوانی که به او میگوید معتقد است کارمندش به نام پیتر که یک اشرافزاده با جاهطلبیهای سیاسی است، او را مسموم کرده باشد، چون زن به او مشکوک بوده که پیتر قاتل سریالی باشد که روی جسد مقتولهایش کارت تاروت میگذاشته.
از آنطرف ساندرا روزنامهنگار جوان عجیبوغریبی است که برای تعطیلات به لندن آمده و در یک مراسم شعبدهبازی روی صحنه میرود و در اتاقک شعبدهباز با روح خبرنگار ملاقات میکند که به او درباره ظنهایشان گزارش میدهد. دختر میخواهد حقیقت این ماجرا را کشف کند. شعبدهباز که نقشش را خود آلن بازی میکند، با دختر همراه میشود. وودی آلن در این فیلم عجیبوغریب هم میتواند شوخیهای بامزه داشته باشد. مانولا دارجیس از نیویورکتایمز گفته بود که این فیلم به طرز عجیبی مجذوبکننده است و حق هم داشت.
*** دزدان کوچک خردهپا / بازیگران: وودی آلن، تریسی اولمن، هیو گرنت / امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
وودی آلن هزاره سوم را با ساختن این فیلم کمدی- جنایی در سال ۲۰۰۰ شروع کرد. طرح فیلم شباهتهایی با فیلم کلاسیک «تجارت لارسنی» محصول ۱۹۴۲ و ساخته لوید بیکن دارد؛ فیلم مهجوری که البته آلن هیچوقت دربارهاش اظهارنظر نکرد که این شباهتها عامدانه بوده است یا نه.
فیلم داستان ری، یک مجرم سابقهدار با کارنامهای از دزدیهای مفصل را روایت میکند که نقشش را خود آلن بازی میکند. او و رفقای صمیمیاش میخواهند یک پیتزافروشی بسته را دوباره راه بیندازند تا بتوانند در زیرزمین رستوران تونلی به سمت بانک کناری حفر کنند. همسر ری برای اینکه آنها لو نروند، در رستوران شیرینی میفروشد و خیلی زود آوازه شیرینیهای خوشمزهاش در تمام شهر میپیچد. درحالیکه نقشه دزدی فاجعه از کار درمیآید، آنها با فروختن شیرینیها میلیونر میشوند. اما ثروت زیاد باعث نمیشود که مردم سلیقه سطحپایین آنها را مسخره نکنند، در نتیجه همسر ری یک دلال آثار هنری را استخدام میکند تا آنها را برای ورود به طبقه بالای اجتماع آموزش بدهد. فیلمی با شوخطبعی غیرمرسوم که نشان میدهد آلن، هم در کارگردانی و هم در روایت هنوز هم تاثیرگذار است.
*** نیمهشب در پاریس / بازیگران: اوون ویلسون، ماریون کوتیار، ریچل مکآدامز، کتی بیتس / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
از قضا این فیلم وودی آلن که در رقابت با فیلمنامه اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین» برنده اسکار بهترین فیلمنامه شد، از نظر من لااقل به اندازه بقیه فیلمهای این فهرست دوستداشتنی نیست، شاید چون به اندازه بقیهشان وودی آلنی نیست. اینجا هم البته آلن نگاه گزندهای به نگاه آدمها به زندگی دارد، اما شوخطبعیاش زیادی ملایم و کنترلشده است و کاراکتر نقش اصلیاش هم نشانی از آن مردان روشنفکر نیویورکی که در حقیقت هرکدام نماینده بخشی از وجود آلن در فیلمها هستند، ندارد.
فیلم داستان مردی نویسنده است که با نامزدش به پاریس آمده. مرد دنبال آن پاریسی است که در کتابها خوانده، اما زن از مظاهر مدرن پاریس لذت میبرد تا اینکه شبی به صورت تصادفی مرد به پاریس دهه ۲۰ میرود. زمانی که همینگوی در پاریس کتابهایش را به گرترود استاین میداده و پیکاسو در پاریس نقاشی میکرده. مرد هر شب منتظر زمانی است که بتواند به پاریس محبوبش در آن دهه سفر کند و در همین سفر زمان یک رابطه عاطفی هم پیدا میکند، اما خیلی زود میفهمد پاریس دهه ۲۰ هم جاذبه چندانی ندارد.
راجر ایبرت فیلم را ستایش کرد و نوشت: از آن فیلمهایی نیست که بگوییم برای همه ساخته شده. همان فیلمهایی که در نهایت یعنی برای هیچکس ساخته نشدهاند، اما فیلمی است که هیچچیز دوستنداشتنی در آن وجود ندارد. یا با آن ارتباط برقرار میکنید یا نه.
*** جازمین غمگین / بازیگران: کیت بلانشت و …/ امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
فیلمی که بهحق جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را برای کیت بلانشت به ارمغان آورد. روایتی تلخ طبق معمول با کمی شوخطبعی درباره زنی که مجبور شده از نیویورک و طبقه بالای اجتماعیای که داشته دل بکند و پیش خواهرش که متعلق به کلاس پایینتری است در سانفرانسیسکو بیاید. جینجر نمیفهمد چرا خواهرش که ورشکسته شده، با هواپیمای فرستکلاس سفر کرده است. جازمین سعیاش را میکند تا با دوستان جینجر کنار بیاید، اما خودش را بالاتر از آنها میبیند و در نهایت وانمودکردنش برای اینکه چیز زیادی در زندگیاش تغییر نکرده منجر به فروپاشی عصبی او میشود.
جازمین شکننده و زخمخورده و متزلزل و تنهاست. بلانشت هوشمندانه عقدههای روحی جازمین را کشف میکند و در بازیاش از آنها استفاده میکند. درخشانترین سکانس فیلم جایی است که در اتاق نشسته و پای تلفن با مرد موفق ثروتمندی که فکر میکند میتواند برای نجاتش از این وضعیت مناسب باشد، حرف میزند. اول از در لاف زدن وارد میشود. با همان اقتدار دورانی که ثروتمند و خوشبخت بوده. بعد کمکم انگار پردهای که همه این مدت پشتش پنهان شده کنار میرود و عجز و ناتوانیاش برای خودش رو میشود. آن صحنهای که بلانشت، جازمین را از زنی که اوضاع را تحت کنترلش دارد تبدیل به زن درماندهای میکند که میشود به حالش دل سوزاند، کلاس درس بازیگری است.
*** روز بارانی در نیویورک / بازیگران: ال فانینگ، تیموتی شالامه، سلنا گومز / امتیاز متاکریتیک: ۳۸ از ۱۰۰
بزرگترین بیانصافی در حق وودی آلن در امتیازدهی به این فیلم صورت گرفته است؛ فیلمی مفرح با داستانی پرکشش که قهرمانش، گتسبی یادآور وودی آلن جوان است. یک پسر روشنفکر نیویورکی که البته از بد روزگار عاشق دختری است که قدرش را نمیداند. داستان فیلم با نریشن توسط گتسبی روایت میشود و نریشن درخشانی هم دارد. او و اشلی، دختری که دوستش دارد، یک روز به نیویورک سفر میکنند تا اشلی برای روزنامه کالج با کارگردان محبوبش مصاحبه کند. مردی که گتسبی چندان هم برای او ارزش قائل نیست، اما به وضوح اشلی شیفتهاش است. در یک چرخش ناگهانی وقتی منتظریم دختر گتسبی را تنها بگذارد، گتسبی در شهر خودش با دختری از جنس خودش آشنا میشود.
*** فستیوال ریفکین / بازیگران: والاس شاون، دامیان چاپا / امتیاز متاکریتیک: ۴۳ از ۱۰۰
یک بیانصافی دیگر در حق وودی آلن درحالیکه «فستیوال ریفکین» از نیمی از آثار دیگر سال ۲۰۲۰ با امتیازهای بالا از منتقدان که حتی نامزد اسکار هم شدهاند فیلم بهتری است. کاراکتر اصلی فیلم خود وودی آلن است. مردی عاشق سینما و برگمان و موج نوی فرانسه که از کارگردانان متظاهری که ادای روشنفکری درمیآورند متنفر است. او که به رابطه همسرش که مدیر تبلیغات است با یک کارگردان مشکوک شده، به همراه او به فستیوال سنسباستین میرود.
فیلم در بازآفرینی فیلمهای محبوب وودی آلن از «مهر هفتم» تا «ژول و ژیم» شوخطبعانه و بامزه عمل میکند. فیلمهایی که در حقیقت کابوسهای ریفکین هستند. بدبینی آلن نسبت به رابطه زناشویی و شوخطبعی همزمان او در این رابطه فیلم را به آن فیلمهای وودی آلنی محبوب ما نزدیک کرده است. چیزی که درباره فیلم آخر آلن دوست دارم این است که او ریفکین (یعنی خودش) را هم دست میاندازد. همه حرفهایش درباره هنرمندان متظاهر درست، اما خود ریفکین با همه عشقش به سینما به کجا رسیده؟ بیشتر یک آدم بدبین غرغروست که از بههمخوردن نظم زندگیاش توسط یک جوانک فرانسوی دلخور شده است.