بررسی کارنامه بهرام توکلی در عرصه سریالسازی
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | بهرام توکلی کارگردانی مطرح است که ساختههای سینمایی او همواره مورد توجه منتقدان و مخاطبان بوده. حتی اگر برسر کیفیت فیلمهای او اتفاق نظر وجود نداشته باشد، کم پیش میآید کاری از توکلی روی پرده برود و سروصدا پیرامون او شکل نگیرد. در سریالسازی اما چنین موقعیتی برای توکلی رخ نداده؛ چه سریال تلویزیونی «بیمار استاندارد» و سریال خانگی «نهنگ آبی» که فیلمنامهشان را نوشت و چه سریال جدید خانگیاش یعنی «مترجم» که خود کارگردانی کرده است.
مورد اول| کارنامه سینمایی
استعداد بهرام توکلی در کارگردانی از نخستین فیلمهای کوتاه و آثار مستندش آشکار شد. فیلم نیمهبلند داستانی «عقل سرخ» خبر از یک کارگردان خوشقریحه داد و فیلم سینمایی «پابرهنه در بهشت» در سال 84 جایگاه او را تثبیت کرد. فیلمی که خاص و عام لب به تحسین آن گشودند و همگان پی بردند توکلی آیندهای روشن در کارگردانی دارد.
«پرسه در مه»، «اینجا بدون من» و «آسمان زرد کمعمق» فیلمهای بعدی این کارگردان هستند که همگی تحسین همهجانبه به خود دیدند. «بیگانه» بهرغم بیمهریها نسبت به آن، اثری قابلتامل است و «من دیهگو مارادونا هستم» یک کمدی متفاوت در سینمای ایران محسوب میشود. توکلی در ساخت فیلم جنگی هم طبعآزمایی کرده و سربلند بیرون آمده؛ «تنگه ابوقریب» با وجود همه نقدها اثری قابل دفاع است. «غلامرضا تختی» جسارت توکلی در روایت زندگی جهان پهلوان تختی را نشان میدهد که از قضا فیلم طرفداران زیادی دارد.
مورد دوم| سریال بیمار استاندارد
بهرام توکلی با کارنامه درخشان سینمایی، به سمت سریالسازی رفت که حاصل این دورخیز، نگارش فیلمنامه «بیمار استاندارد» است. این سریال را سعید آقاخانی کارگردانی کرد و نوروز 95 از شبکه یک پخش شد. «بیمار استاندارد» یک کمدی نامتعارف بود که در بیان داستان خود و نیز ایجاد موقعیتهای خندهدار ناموفق عمل کرد و انتقاد همهجانبه مخاطبان و رسانهها را به خود دید. ایراد اصلی سریال، به فیلمنامه و شخصیتپردازی آن برمیگردد که کسی ندانست دقیقا دنبال کدام حرف است! «بیمار استاندارد» حتی تبدیل به شکستخوردهترین سریال کارنامه سعید آقاخانی هم شد.
مورد سوم| سریال نهنگ آبی
سال 97 سریال خانگی «نهنگ آبی» منتشر شد که شروع آن خبر از یک اتفاق مهم میداد. فیلمنامهاش را بهرام توکلی نوشته بود و فریدون جیرانی آن را با حضور تعداد زیادی از بازیگران مطرح کارگردانی کرد. حفرههای فیلمنامه خیلیزود خود را نشان داد و تجربه شکست خورده «بیمار استاندارد» برای توکلی تکرار شد.
حتی لیلا حاتمی به تغییرات شخصیت اعتراض کرد و از ادامه بازی در «نهنگ آبی» انصراف داد. درنهایت سریال تبدیل به یکی از آثار ناکام شبکه خانگی شد و توکلی از این آزمون هم سربلند بیرون نیامد. ناگفته نماند قصه در میانه پخش، جان گرفت اما در قسمتهای پایانی از انصراف بازیگران و گرهگشاییهای باسمهای لطمه شدید خورد.
مورد چهارم| سریال مترجم
بعد از شکست «نهنگ آبی» تحلیلی سر زبانها افتاد که فریدون جیرانی فضای سریال را نمیشناخت و اشرافی که باید به اتفاقات و ماجراها نداشته است. حتی گفته میشد اگر خود توکلی سریال را کارگردانی میکرد، نتیجهای بهتر بهدست میآمد. حالا و با گذشت هشت قسمت از «مترجم» نمیتوان آن تحلیلها و فرضیات را قابل اعتنا تلقی کرد.
بهرام توکلی بار دیگر سراغ یک داستان معمایی رفته و اینبار خودش سریال را کارگردانی کرده است. شیوه روایت اتفاقات، پیچیده نیست اما هر بار فرضیهای درباره قتل مرتضی مطرح میشود و مخاطب از خود میپرسد بالاخره کِی قرار است قاتل اصلی مشخص شود؟ اصلا این همه حرف که از زبان شخصیتها و نیز توسط راوی (غزاله با بازی مهتاب ثروتی) بیرون میآید، چه جذابیتی دارد؟
این سریال است یا پادکست؟! ارزشهای کار توکلی در «مترجم» را نادیده نمیگیریم؛ مثل بازی خوب بازیگران، فضاسازی قابل باور، قابهای چشمنواز و… . اما مخاطب شبکه خانگی از یک سریال در وهله اول داستان جذاب و همراهیبرانگیز میخواهد. پر کردن ذهن او از اتفاقات مختلف، بیآنکه قصه پیش برود، نتیجهای جز دلزدگی به همراه ندارد. داریم از بهرام توکلی حرف میزنیم که حتی فیلم «بیگانه» او که مورد توجه غالب منتقدان و مخاطبان قرار نگرفت، قصهای با اوج و فرود منطقی داشت.
«مترجم» اما فاقد چنین ویژگی است و فعلا تجربهگرایی و بازیگوشی بهرام توکلی جواب نداده؛ همانطور که «بیمار استاندارد» و «نهنگ آبی» با سرنوشتی تلخ مواجه شدند. در قسمتهای بعد برگ برندههای توکلی رو میشوند یا «مترجم» با همین دستفرمان پیش میرود؟ توکلی بالاخره چه زمانی میتواند موفقیت سینمایی خود در عرصه سریالسازی را تکرار کند؟ اصلا او این مدیوم و مخاطبانش را میشناسد؟