باشگاه فیلم | دوزخ، بدنام و روح نگهبان...
روزنامه هفت صبح |روح نگهبان کندوی زنبور عسل: همه چیز افقی است.دشتها،قطارها و خانهها. همه چیز با صبر و حوصله در امتداد افق گسترده شدهاند.آدمها موجودات ریزی هستند در این پهنه گسترده. همچون زنبورهای یک کندو. فیلم ویکتور اریس نوعی «شب شکارچی» اسپانیایی است.مواجهه دختر بچهای زیبا با مفهوم مرگ پس از تماشای فیلم فرانکشتین در دهکده دورافتادهشان.آنا خواهر کوچک درگیر توصیفات خواهر بزرگتر از مرگ میشود.از روحی که در اصطبلی دورافتاده و مخروبه سرگردان است و این کشف جهان است از سوی آنا و مشارکتی ترسناک در سازوکار آن.
ایبرت این فیلم را زیباترین فیلم تاریخ سینمای اسپانیا خوانده است از فیلمسازی که سه یا چهار فیلم بیشتر نساخته است. سبک شاعرانه و زیبای این شاهکار درخشان به شکلی خودکار شما را به دنیای سینمای کیارستمیو همینطور فیلم درخت چوب صندل ساخته ارمانو اولمیمیبرد. اما دنیای این دو کودک خیالباف بده بستانهایی با شب شکارچی و همینطور بازیهای ممنوع ساخته رنه کلمان هم دارد.ارجاعات سیاسی و تاریخی فیلم هم کارکرد خود را دارند.داستان فیلم به سال هزارونهصدوچهل برمیگردد.آغاز حکومت فرانکو.اما ارجاعات تاریخی کارگردان به پیشینه کشورش حالا در حجم زیبایی نفسگیر فیلم چندان اهمیتی ندارد. اگر فیلمیمیخواهید که تا مدتها تاثیرش را در ذهن و سنگینیاش را بر سینه احساس کنید نگهبان کندوی زنبور عسل را ببینید.
۱۹۷۳٫ Spirit of the beehive
*** بدنام
بدنام را پلی کردم و صدوسه دقیقه بعد از پای فیلم بلند شدم! فیلم را برای نمیدانم چندمین بار میدیدم اما مکانیسم تاثیرگذاری فیلم با تمام توان روی تماشاگر فعال بود.موقع دیدن بدنام مثل دوران نوجوانیام متاثر شدم،دچار دلهره شدم و به هیجان آمدم.میتوانم یکی دو صحنه بسیار کوتاه فیلم را نام ببرم که دلم میخواست در این مجموعه نفیس قرار نداشت اما بگذارید در عوض از صحنههایی حرف بزنم که نمیتوانم شگفتی خودم را از کارکرد جادوییشان پنهان کنم.
دو تا نما که روی هم پنج ثانیه هم به طول نمیانجامد. مامور ما ،دولین (گری گرانت) مقدمات آشنایی آلیشیا (اینگرید برگمن) را با سباستین در هنگام اسب سواری فراهم میکند.نمای رو در رویی آلیشیا و سباستین را از چشم دولین داریم.در دوردست.حالا نوبت آن صحنه جادویی است: صحنه قطع میشود به دولین که در یک کافه خیابانی تنها نشسته است، روزنامهای در دست دارد اما به جایی نامعلوم خیره شده است.لمس غیبت آلیشیا.هجوم سهمگین ترکیب مردافکن عشق و حسادت.صدای زنگ تراموا این شاهکار سه ثانیهای را تکمیل میکند.
در جایی دیگر سباستین متوجه خیانت آلیشیا شده است.صبح زود به اتاق مادرش میرود و بالای سر او مینشیند و زمزمه میکند مادر …من با یک جاسوس آمریکایی ازدواج کردهام.مادر با طمانینه بیدار میشود و سیگاری بیرون میآورد و آتش میزند و به پسر درماندهاش خیره میشود. دوربین قبل از ادامه مکالمه قطع میشود به آلیشیا که در بستری سفید زیر نور خورشید صبحگاهی بیخبر از خطری که جانش را تهدید میکند،خفته است.در یک صحنه دو ثانیهای. دوباره به اتاق مادر سباستین باز میگردیم.و عجیب آنکه میشود دهها (دقیقا دهها) صحنه دیگر از بدنام پیدا کرد که مثل همین دو صحنه نمایش شگفتانگیز نبوغ هستند.نبوغ هیچکاک،بن هکت به عنوان نویسنده و زوج تکرار ناشدنی کری گرنت و اینگرید برگمن عزیز .
۱۹۴۶ . notorious
*** دوزخ
فیلم دوزخ را میشود برای اهالی فن اینگونه توضیح داد:فیلمیاز کلود شابرول درباره پارانویای حسادت. اگر شابرول را بشناسید میدانید که چه چیزی انتظارتان را میکشد. سوژه پارانویای حسادت در فیلمهای بزرگی ردپایش وجود داشته. میل مبهم هوس و ال ( هر دو از بونوئل) یا ماه تلخ پولانسکی و برخی فیلمهای هیچکاک.اما پرداخت شابرول کاملا مستقیم است.بدون حس طنز با یک دوربین کاملا زمینی و مادی.فیلم درباره دست و پنجه نرم کردن یک هتلدار در جنوب فرانسه با زیبایی و بازیگوشی همسرش است و افتادن در جنون حسادت و ذره ذره متلاشی شدن.
فیلم برگرفته از فیلمنامهای است که هانری ژرژ کلوزو در دهه ۶۰ میخواست بسازد که بیماری و مرگ مهلتش نداد و شابرول۳۰ سال بعد این فیلمنامه را دستمایه فیلم دوزخ میکند. امانوئل بئار و فرانسوا کلوزه بازیگران فیلم هستند و بالاخره اینکه فیلم عذاب سرگرمکنندهای را برایتان فراهم میکند. مثل کندن پوسته یک زخم دردناک قدیمی روی دستتان.
۱۹۹۵٫L'enfer
Torment : تایتل انگلیسی