باز هم حرفهای خطرناک از سوی سردبیر هفتصبح
روزنامه هفت صبح | یک: نگاه تحلیلگران سیاسی امنیتی به دورنمای جمهوری اسلامی دو شاخه مجزا را شامل میشود. شاخهای که عقیده دارد دشمن میخواهد ماهیت جمهوریاسلامی را قلب کند و آن را به موجودی رام و بیآزار تبدیل کند و برای این هدف نقشه دور و درازی را در نظر گرفته است. شاخه دوم عقیده دارد که دشمن برای استفاده از گسلهای پرتعداد و نهفته در جامعه ایرانی بهدنبال تنش و ایجاد فروپاشی است.
برای شاخه اول مسئله حجاب مسئلهای حیثیتی است. آنها در میزگردهای تلویزیونی بارها گفتهاند اگر قرار است مثلا در عرصه حجاب و دیگر احکام و فروعیات اجتماعی کوتاه بیاییم خب جمع کنیم برویم! این نگاه میگوید که دشمن با ترویج بیحجابی درصدد است که جمهوری اسلامی را از ماهیتش جدا سازد تا به اهداف خود برسد و یک برنامه بلندمدت در نظر دارد که شامل ارسال مدلهای بدحجاب به داخل کشور، استخدام برخی خانمها برای حضور در انظار عمومی تا شیوه بیتوجهی به حجاب را ترویج کنند (سالهاست که در این مورد خبرهایی منتشر میشود اما هنوز این سرشاخههای استخدام شده برای ترویج بیحجابی را ملاقات نکردهایم)
و جاری کردن حس لذتجویی و لذتطلبی در میان جوانان تا انگیزه سلحشوری و مبارزه را در آنها از بین ببرند. واژه کلیدی آنها اندلسیزه کردن است. ارجاعی تاریخ به حدود هزار سال پیش و انحطاط تدریجی تمدن اسلامی در اندلس و جنوب اسپانیا و هدف اصلیشان بستن فضای مجازی است. این نگاه در بین گروههای مذهبی رادیکال و سنتی طرفداران بیشماری دارد و گروهی از تئوریسینهای رسانهای آنها را در تلویزیون رویت کردهایم.
اما بخش دیگر، به این قائل هستند که دشمن و سرویسهای جاسوسی بیگانه درصدد افزایش تنش،شکافهای اجتماعی و نژادی و جنسیتی هستند تا به نوبت گسلهای فروخفته جامعه رنگارنگ و ناهمگون ایرانی را فعال کنند و آنها را به آتشفشان تنش و خشونت بدل سازند. آنها میگویند که سرویسهای بیگانه مترصد این شکافها و اختلافات هستند تا انسجام جامعه ایرانی را متزلزل کنند. برای همین آرامش و تساهل و تسامح در عرصه پوشش زنان موجب خشم آنها میشود و بروز پدیدههایی مثل گشت ارشاد و مقابله با زنها و رادیکالیسم اجتماعی و یا محدود کردن و قطع کردن اینترنت، آنها را به اهدافشان نزدیکتر میسازد.
این دو دیدگاه الزاما کاملا از هم دور نیستند. طیفهایی هستند که به ترکیبی از هر دو نگاه معتقدند. هرچقدر نگاه عملگرایانه امنیتی داشته باشی به سمت شاخه دوم حرکت میکنی و هرچقدر نگاهت سنتی و رادیکال مذهبی و آرمانگرایانه باشد به سمت نگاه اول میروی.
شخصا و بر مبنای مطالعات تاریخی محدودم تا به حال به سندی برنخوردهام که سیاستگذاران غربی برای حل یک مسئله،به چنین سیاستگذاریهای دوراندیشانه بلندمدت روی بیاورند.
معمولا آنها به سمت منافع کوتاهمدت و قابل عملیاتی شدن حرکت میکنند و پروبال دادن به افسانه سیاستهای تیزهوشانه غرب برای اهداف بلندمدت در قلب ماهیت یک جامعه اسلامی را بهعهده همان تئوریسینهای خوش صحبت کم مایه میگذارند. کتاب«صلحی که همه صلحها را بر باد داد» که اثری فوقالعاده دلنشین و مستند در مورد تقسیم امپراتوری عثمانی در سالهای پس از جنگ جهانی اول و همینطور تعیین تکلیف کشورهایی مثل ایران و فلسطین است کاملا نشان میدهد که سیاستمداران غربی مثل بیشتر موجودات عالم تلاششان برای تامین منافعشان برمبنای شاخصههای فوری و قابل دسترس است و خیلی نباید در مورد عمق نقشههایشان دچار مبالغه شویم.
شخصا فکر میکنم تنش بر سر حجاب و یا اینترنت همان چیزی است که آنها دنبالش هستند و قلب ماهیت حکومت به وسیله بیحجابی و یا تاثیر روی اذهان جوانان با فضای مجازی در اولویتهای بعدیشان قرار میگیرد. بیجهت نیست که این همه بلاگر زیبایی این روزها کار اصلیشان را رها کردهاند و مهمات آتشبار در جهت تشدید تنشهای اجتماعی را روی جامعه ایرانی فرو میریزند. همه اینها را از چشم یک تحلیلگر امنیتی فرضی برایتان توصیف کردم. نگاه خودم چیست بماند برای بعد.
دو: و همچنان امیدوارم تکلیف فاطمه رجبی و فرشید قربانپور هرچه زودتر مشخص شود.