این گزارش را نخوانید؛ روایت حادثه مرگبار برجهای پرند
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| بوی تعفن امان همسایهها را بریده بود. به در خانه مصطفی 45ساله واقع در یکی از برجهای پرند(مسکن مهر فاز 6، زون هفت سین) دو قفل کتابی و یک قفل آویزی بزرگ زده شده بود اما کسی ندیده بود آنها (مصطفی و دو فرزندش) از خانهشان بیرون بروند و حالا یکی دو روزی میشد که بوی تعفن خانهشان لحظهبهلحظه بیشتر میشد تا حدی که دیگر تردد از داخل راهرو هم برای همسایهها آزاردهنده شده بود.همین کافی بود که موضوع به مرکز فوریتهای پلیس 110 اطلاع داده شود و ماموران کلانتری 18 پرند برای رسیدگی به موضوع پشت در خانه آنها حاضر شوند. (پرند شهری تازه تأسیس واقع در شهرستان رباط کریم در غرب استان تهران است.)
ورود به منزل و مواجهه با اجساد
دستور ورود به منزل برای بررسی اوضاع صادر شد.به این ترتیب ماموران آتشنشانی به همراه جودکی، معاونت عملیات آتشنشانی در محل حاضر شدند و مطابق دستور قضایی قفل روی در آپارتمان را شکسته و ماموران پلیس وارد خانه شدند. هال خانه و سرویسهای بهداشتی را گشتند تا به اتاق خواب رسیدند که در آن نیمه باز و جسمی که پشت در افتاده بود مانع ورود آنها به داخل اتاق میشد.
ماموران با هر زحمتی که بود وارد اتاق شده و با اجساد غرق در خون دختر 4 سالهای به نام نفس و برادر 8سالهاش مواجه شدند. این در حالی بود که جسد غرق در خون پدر 45ساله آنها به نام مصطفی نیز در اتاق خواب افتاده بود.به این ترتیب تیم جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی برای رسیدگی به موضوع در محل حادثه حاضر شدند.
در حالی که تحقیقات اولیه فرضیه قتل فرزندان به دست پدرشان و سپس خودکشی پدر را پررنگ میکرد. در ادامه بررسیهای ابتدایی نشان میداد که نفس با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده بود. خروج ساچمه اسلحه وینچستر از قفسه سینه پسر خردسال نشان میداد که احتمالا او شاهد قتل خواهر خود بوده و قصد فرار داشته که پدر اینبار با شلیک اسلحه فرزند دیگرش را هدف قرار داده و به قتل میرساند. او سپس اسلحه را روی شکم خود گذاشته و اقدام به شلیک کرده و به زندگی خودش هم پایان داده است.
انگیزه پدر چه بود؟
تحقیقات تیم جنایی برای روشن شدن راز ماجرا آغاز و مشخص شد مصطفی حدود 2 سال قبل زمانی که نفس شیرخوار بود از همسرش جدا شد و سرپرستی دو فرزند خردسالش را به عهده گرفت.او دختر 15سالهای هم دارد که بعد از جدایی او از همسرش، فرزند ارشد آنها برای ادامه زندگی نزد مادر خود رفت.
خانواده مصطفی در شهرستانی واقع در غرب کشور(کرمانشاه)، دور از او و فرزندانش زندگی میکردند، برای همین مصطفی مجبور بود به تنهایی فرزندان خود را بزرگ کند.خانمی که مدیر ساختمان محل سکونت این مرد و فرزندانش بود در همان تحقیقات ابتدایی به ماموران گفت:«مصطفی مرد خوب و آبروداری بود.
او اهل ورزش بود و سالم زندگی میکرد.از صبح تا شب با ماشین خود کار میکرد و راننده تاکسی اینترنتی بود تا برای بچههایش نان حلال کسب کند.بچهها هم در نبود پدر در ساختمان بازی میکردند و گاهی اوقات اگر گرسنه میشدند و غذایشان تمام شده بود من یا بقیه همسایهها به آنها خوراکی میدادیم تا پدرشان از راه برسد.او چندبار به همسایهها گفته بود که از همسرم خواستهام سر خانه و زندگی برگردد اما او قبول نکرده است.»
یکی دیگر از همسایهها نیز به ماموران گفت:«مدتی قبل مصطفی حین کار روی ماشینش با یک موتورسیکلت تصادف کرد که سبب مصدومیت راکب موتورسیکلت شد چون این تصادف جرحی بود، خودروی مصطفی به پارکینگ فرستاده شد و حالا باید حدود 3 میلیون تومان خلافی خودرو را پرداخت میکرد تا بتواند ماشین را بیرون بیاورد اما او پولی نداشت.برای همین ماشین در پارکینگ مانده و مصطفی بیکار شده بود.همه اینها به علاوه موضوع طلاقش به او فشار آورد و باعث شد که او تحت فشار باشد.تا جایی که به ما گفته بود دلش میخواهد خودش و بچهها را بکشد!»
بعد از اینکه تحقیقات از همسایهها تمام شد، اجساد با دستور بازپرس جنایی راهی پزشکیقانونی شدند و موضوع به همسر سابق مصطفی اطلاع داده شد.زن جوان که از مرگ هولناک دو فرزند خود داغدار بود در اولین اظهارات خود به ماموران گفت:«همسرم بدخلق بود و من نمیتوانستم با عصبانیتهای او کنار بیایم.برای همین از او جدا شدم اما فکر نمیکردم چنین بلایی بر سر فرزندان خردسالم بیاورد.»رسیدگی به این پرونده در جریان روال قضایی ادامه دارد.