این است قدرت و محبوبیت عزتی
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون| روز گذشته و همزمان با پخش قسمت سیزدهم «زخم کاری؛ بازگشت» پرونده سریال محمدحسین مهدویان در پلتفرم فیلیمو بسته شد. پیش از این ضعف و قوتهای سریال را برشمردیم و تمرکز گزارش فعلی بر قسمت پایانی است. از نظرات کاربران که در صفحه اینستاگرام کارگردان به اشتراک گذاشتهاند، نیز بهره بردهایم.
مورد اول| قدرتنمایی عزتی
نام جواد عزتی در راس تیتراژ سریال قرار داشت اما سهم کاراکتر مالک از فصل دوم «زخم کاری» اندک بود. در سکانسهایی هم که مخاطب او را ملاقات کرد، فرصتی برای عرضاندام در اختیار نداشت. در قسمت آخر، مالک در مراسم خاکسپاری فرزندش، میثم حضور یافت و در همین سکانس کوتاه عزتی توانایی خود را یکبار دیگر به رخ کشید.
او با چهرهای برافروخته و چشمانی قرمز که حاصل از گریه و زاری است، بیتوجه به همه تا نزدیک قبر میثم رفت. دوباره به عقب برگشت و طلوعی (کامبیز دیرباز) را بغل کرد؛ نه یک آغوش برای آرامش بلکه جهت خط و نشان. این را میتوان از چشمان نافذ مالک و نگاه ثابت به سمیرا دانست. بازی تحسینآمیز جواد عزتی و اجرای خوب این موقعیت توسط مهدویان، باعث شد «زخم کاری؛ بازگشت» پایانی قابلقبول داشته باشد.
چهبسا همین اتفاق، سرآغازی برای بالا رفتن کیفیت سری جدید سریال بهحساب بیاید. در فضای مجازی شاهد تمجیدها نسبت به این سکانس و بازی عزتی هستیم. دو مورد را که در صفحه مهدویان به اشتراک گذاشته شده را مرور میکنیم. یکی از کاربران نوشته: «این قسمت عالی بود؛ وقتی طلوعی مالک رو بغل کرد احساس کردم مالک با نگاهش داره به سمیرا یاد میده چجوری باید انتقام گرفت.» دیگری گفته: «بازی جواد عزتی تو سکانس آخر میارزید به کل بازیهای این فصل.»
مورد دوم| مرگ میثم
دیگر حادثه مهم قسمت آخر «زخم کاری؛ بازگشت» کشته شدن میثم بهدست فرزند شفاعت است. درگیری آنها در یکی از طبقات ویلا شروع شد و در آسانسور ادامه یافت. این هم از ایدههای خوب مهدویان است اما گویا به مذاق برخی خوش نیامده. مثلا یکی از کاربران خطاب به کارگردان نوشته: «میتونستی با سکانس قتل میثم هیجان بیشتری به سریال بدی. میتونستی برای لحظه مرگ میثم سکانسی مثل مرگ مالک درست کنی. واقعا خیلی سطح پایین جمعش کردی.»
البته خیلیها از مهدویان بابت این سکانس تشکر کردهاند. او صفحه اینستاگرام خود را از ابتدای پخش سریال باز گذاشت و پذیرای نظرات تند و تیز شد؛ آفرین به مهدویان. این نظر را بخوانید: «میثم باز هم گول خورد از وکیل طلوعی و رفت به ویلای شمال.» چنین نظرهایی قابل تامل است که پیشتر مشابه آن را در هفتصبح نوشتیم و میزان بلاهت میثم را ضعف فیلمنامه دانستیم.
مورد سوم| دستمالچی کو؟
در قسمتهای ابتدایی، کاراکتر دستمالچی (سیدجواد هاشمی) خود را بهعنوان یار و پشتیان میثم معرفی کرد. او حواسش به پسر مالک بود تا بلایی سرش نیاید. در ادامه اما میثم بارها در معرض خطر قرار گرفت و در نهایت به قتل رسید. سوال ما و نیز خیلی از مخاطبان «زخم کاری؛ بازگشت» این است که پس دستمالچی کجا رفت؟ اینهم از ضعفهای روایی سریال بود که متاسفانه در فصل جدید چنین ایراداتی کم نداشت.
مورد چهارم| انتقادات و تمجیدها
اینکه میزان نظرات مثبت و منفی درباره یک سریال بالا است، یعنی دیده شده. حالا محمدحسین مهدویان باید از تجربه فصل دوم بهره ببرد و سری جدید را با کیفیت بیشتری آماده کند. روز گذشته برخی کاربران در صفحه او اشاره کردند که «زخم کاری؛ بازگشت» سریالی پرایراد بوده. یکی از هموطنان نظرش را اینطور به اشتراک گذاشته: «اونطوری که پسر مالک و شفاعت از طلوعی رودست میخورد شنگول و منگول از کاراکتر گرک رودست نخوردن.»
این کامنت هم از نظر تماتیک شبیه قبلی است: «اگه یه بچه هفت ساله فیلمنامه رو نوشته بود، نتیجه بهتر میشد. وکیل زنگ بزنه به میثم بگه مدارک فلانجاست، اونم بره.» شاید اگر میثم ابتدا پسری باهوش معرفی نمیشد، چنین نظراتی فاقد اعتبار میبود… . یک نفر هم کشدار بودن سریال را پاشنه آشیل آن دانسته و نوشته است:
«همین رو تو پنج قسمت جمع میکردی.» کاربران دیگری اما نتیجه حاصل شده از این سریال را دوست دارند و از محمدحسین مهدویان تشکر کردهاند: «بهنظرم قسمت آخر بینظیر و بینقص بود.» از این دست نظرها باز هم یافت میشود… محمدحسین مهدویان بهعنوان نفر اول «زخم کاری» چه تمهیداتی برای فصل سوم خواهد اندیشید؟