اندوه زیر باران؛ درباره حضور لیلا حاتمی در مراسم بیتا فرهی
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار| دو روز بعد از متن تاثیرگذار نیکی کریمی درباره بیتا فرهی، لیلا حاتمی هم از سایه بیرون آمد و با شرکت در مراسم خانم فرهی به این بازیگر فقید ابراز ارادت کرد. حالا میتوان درک کرد که منش و شیوه رفتار خانم فرهی چه تاثیری بر نسل بعدی بازیگران زن سینمای ایران داشته است.
تشخص و وقار خانم فرهی و سلوک رفتاریاش به نوعی در نیکی کریمی و لیلا حاتمی و هدیه تهرانی سه بازیگر اصلی دهه هفتاد و هشتاد ایران تکثیر شده است. در اتمسفر جنگی که برخی چهرههای رادیکال اصولگرا با چهرههای مشهور سینما به راه انداختهاند و در یک نبرد با آسیابهای بادی فرض را بر اثرگذاری این چهرهها بر جهتگیریهای افکار عمومی گرفتهاند، درگذشت دردناک خانم فرهی و به دنبال آن خانم پروانه معصومی به ما تذکر داد که فراکسیون تشخص و وقار هم در میان بازیگران سینما طرفداران و اعضای پرشماری دارد.
در واقع خانم فرهی نشانهای از یک سبک زندگی بود که شاید در میان طبقات سنتی طرفدار نداشته باشد. شاید مثل آن یکی خانم معصومی (همان خانم سخنور تلویزیونی) طرفدارش نباشند اما نشان میدهد که وقار و تشخص و مردمداری میتواند شمولیت بسیار بیشتری از آنچه در برنامههای فعلی تلویزیون تبلیغ میشود داشته باشد.
دیگران او را اولین شمایل زن مدرن در سینمای پس از انقلاب میدانند و در این چند روزه مدام بر این مسئله پافشاری شده است. حتی در بیانیهای که به نمایندگی از خانه سینما دیروز خوانده شد. بگذریم. اما دیروز در فضای سوگوار و غمزده و در زیر بارش باران، لیلاحاتمی که در یک سال گذشته سعی میکرد حضوری سایهوار داشته باشد با چهرهای اندوهگین و پریشان پشت تریبون قرار گرفت تا ادای دین کند به بیتا فرهی.
جملات او تلاشی بود برای نشان دادن همان خصلتهای انسانی خانم فرهی و یک طبقه اجتماعی. به این جملات دقت کنید که گویی مرور ارزشهای نادیده گرفته شده یک طبقه اجتماعی است. میخواهید آنها را بورژوا بخوانید؟ بخوانید اما در واقعیت تفاوتی ایجاد نمیکند. متن لیلا این گونه بود:
«من شانس همکاری و دوستی با خانم فرهی را داشتم اما قبل از اینکه با هم کار کنیم با هم دوست شدیم. نمیدونم چطوری با آدمها دوست میشد اما همه چیز طبیعی و عادی بود. من به بیتا، تو میگفتم.خانم فرهی مثل هنرپیشهها نبود، نه توی فیلم نه بیرون فیلم. خانم فرهی زن بود، همان زنی که برای مردها، زنها و بچهها، زن است.
وقتی در «هامون» دیدمش من رو یاد مادری انداخت که هر بار به مدرسه میآمد، بچهها میدویدند تا در اطرافش باشند. زنی که با ورودش در سکوت، هیاهو میشد. افتخارآمیز بود، شکننده، باصلابت، نجیب، شیک پوش، معطر، تمیز، متواضع، سر به زیر با عینک آفتابی و لبهایی که انگار میخندید. آیا خجالتی بود؟ نمیدونم.
با صفا و بیریا بود. خصوصیترین مسائل و عواطف رو با ظرافت میتوانست به زبان بیاره. با او اصل مطلب در جریان بود بیهیچ تعجبی.غرور بیتا نمیدونم از کجا بود. فکر کنم اصلاً نبود. انگار حواسش اصلاً به این موضوع نبود.فکر کردن به او و حالتهاش اشکم رو در میاره. یک انسان واقعی حواس جمع بود. من رو یاد وضعیت انسانی خودمون میاندازه وقتی واقعاً فقط انسان هستیم و حواسمون جای دیگری نیست. به نظر من بیتا همینطوری بود.»