کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۲۹۰۰
تاریخ خبر:

افسانه مردان و زنان خودساخته

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | این مسئله خودساختگی و روی پای خود ایستادن از آن مفاهیمی است که در ایران خیلی طرفدار دارد.کلی از پدران و شوهر عمه‌های ما خاطراتی دارند که چگونه به‌رغم مشکلات توانستند به موفقیت برسند و خب راستش هیچ وقت نمی‌شود دقیق گفت که موفقیت فلان کس در حرفه یا هنرش چقدر حاصل پشتکار و ایستادگی‌اش بوده و چقدر ناشی از پشتیبانی خانواده و شرایط محیطی و گاه رانت‌های حاکمیتی و حتی شانس و اقبال.

در نیویورک تحقیقی انجام شده بود و نشان داده بود بالای ۹۰درصد چهره‌های موفق در حوزه اقتصاد و کسب‌وکار از موهبت خانواده پشتیبان و حامی برخوردار بوده‌اند. یادم است که سال ۱۳۸۲ به ملاقات پسر جوانی رفته بودم که اولین شرکت اینترنتی را راه‌اندازی کرده بود. از موفقیت و پایمردی‌اش می‌گفت و از اینکه چگونه یک تنه پای مشکلات ایستاده و کسب‌وکارش را پیش برده. به احتمال زیاد او داشت واقعیت را می‌گفت اما نه همه واقعیت را.

ازش پرسیدم سرمایه این کار بزرگ را از کجا تامین کردی. جوابش این بود:‌پدرم یک میلیارد تومان به من داده و گفته دیگر کاری با تو ندارم…یک میلیارد تومان سال ۱۳۸۳ را می‌توانید محاسبه کنید که به پول امروز معادل چه میزان سرمایه‌ای می‌شده است. جالب این‌که هنوز و بعد از ۱۷سال و این حجم تورم برای خیلی از جوانان ما همین یک میلیارد تومان هم می‌تواند فرصتی برای عرض اندام در عرصه کسب‌وکار ایجاد کند.

اما این موهبتی بود که آن کارآفرین جوان ۱۷سال پیش در اختیار داشت.چیزی در حدود ۴۰میلیارد تومان فعلی.واقعا نمی‌شود ارزیابی کرد که موفقیت آن جوان چقدر ناشی از سرمایه رایگانی بوده که پدر در اختیارش گذاشته و چقدر تلاش خودش. مرحوم اسدالله عسگر اولادی هم در خاطراتش گفته که در دهه ۷۰ به هرکدام از فرزندانش ۵۰میلیون تومان برای شروع تجارت داده و گفته دیگر خودتان می‌دانید.چگونه می‌شود به پسر دکتر عارف ثابت کرد که موفقیتش در کسب‌وکار و مذاکراتش با شرکت ارتباطات آفریقای جنوبی چقدر ناشی از حضور پدرش در وزارت پست و تلگراف بوده و چقدر ناشی از ژن خوب و هوش سرشارش؟

دیروز که سرگذشت مرحوم ایران درودی را می‌خواندم می‌دیدم که این خانم استثنایی عرصه هنر در دهه ۳۰ و در ۱۸سالگی به اروپا اعزام شده و خانواده متمولش ترتیب تحصیل او در بهترین دانشگاه‌های فرانسه را داده‌اند.او در بهترین دوره زندگی‌اش در مرکز هنر اروپا آموزش دیده و با بزرگان هنرهای تجسمی جهان مراوده داشته.

مطمئنا بخشی از موفقیتش ناشی از استعداد و قریحه و حساسیت شخصی‌اش بوده اما مگر می‌شود پشتیبانی پدر را نادیده گرفت؟‌ او خودش در خاطراتش برخی از چالش‌های زندگی‌اش را ذکر کرده که مهم‌ترین آنها زشت خوانده شدنش در دوران نونهالی توسط مادربزرگش بوده و تلاشش برای غلبه به این چالش !

داستان پرطرفدار دیگر در این عرصه به لیلی گلستان اختصاص دارد.زن موفق و مستقل در عرصه ادبیات و هنرهای تجسمی اما خب همه دیگر می‌دانیم داستان آن گاراژ عمارت اعیانی متعلق به پدر که به دختر نورچشمی واگذار شد تا کسب‌وکار خود را به عنوان یک نگارخانه راه بیاندازد و آن تابلوهای سهراب سپهری که بر دیوارهای عمارت آویزان بودند و سرمایه اولیه لیلی شدند.

می‌بینید که این خود ساخته بودن از آن مفاهیمی است که بهتر است اصلا واردش نشویم. مسابقه نیست که. بیایید از حاصل هنر و تجربه‌شان لذت ببریم و تحسینشان کنیم بی‌آنکه وارد مراسم اهدای مدال به خودساخته‌ترین فرد بشویم.حتی روایت‌های شوهرعمه‌های عزیز را هم با تبسمی مودبانه همراهی کنیم و خیلی جدی نگیریم.

کدخبر: ۴۲۲۹۰۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر