اصولگرایان گرفتار در آژانس شیشهای
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار| ماجرای خانم معصومی و سخنان تمامیتخواهانهاش در تلویزیون شاید اصلا خیلی نباید مهم تلقی شود. یک سخنران نهچندان مطرح با حرفهای نهچندان سنجیده (با عرض معذرت از ایشان) که ناگهان موجی خشمآلود از واکنشها را بهدنبال خود داشته است.
راستش برای من این حرفهای خانم معصومی و همینطور حجتالاسلام… در آمل و یا سخنان از روی احساس پدر شهید عجمیان و مهمتر از همه ایده خاص آیتالله علمالهدی که اعتقاد داشتند مردمسالاری دینی یعنی نظر مردم متدین، نشانههای رشد یک جریان در حوزه اصولگرایی است که دورهای یعنی در دهههای شصت و هفتاد و هشتاد تنها یکی از زیرشاخههای جریان اصولگرایی محسوب میشد و نهادهای حاکمیتی (و نه دولتی) ضمن احترام به این جریان، آنها را از تصمیمگیریهای حکومتی دور نگه میداشتند.
فیلم آژانس شیشهای ابراهیم حاتمیکیا ساخته شده به سال 1376 تلاش سینمایی برای نمایش همین تعارضها در بدنه اصولگرایی بود. فیلمی که خواسته و ناخواسته روح زمان خود را عرضه میکرد. در آن آژانس، مردم عادی و یا حداقل مردم طبقه متوسط، هاج و واج و در انفعال کامل، شاهد تعارض سه جریان متفاوت اصولگرایی بودند که در وجود رضا کیانیان بهعنوان مامور امنیتی، پرویز پرستویی بهعنوان جریان اصیل و دردمند اصولگرایی و آن گروه موتورسوار تندرو که میخواستند به بهانه حمایت از جریان اصیل، بلوای بزرگی برپا کنند، متبلور شده بودند.
آن غائله با وجود تلاش بیپایان گروه موتورسوار (که برای مردم دهه هفتاد نماینده گروه انصار حزبالله بودند) ماجرای اصلی در نهایت بین رضا کیانیان و پرویز پرستویی حل و فصل میشد و دست آخر یک حکم از بالا که با دور زده شدن مامور امنیتی، حاوی تایید همان جریان اصیل اصولگرایی بود.
حالا انگار به همان آژانس شیشهای برگشتهایم. طبقه متوسط و حتی طبقه فرودست، خسته و بیتفاوت به صحنهای خیره شدهاند که در آن جریانهای اصولگرایی به تعارض با یکدیگر برخاستهاند. با این تفاوت که انگار صدای پرویز پرستویی در هیاهوی رضا کیانیان و موتورسوارها گم شده است. اصولگرایی تبدیل شده به ملاحظات سنگین امنیتی در کنار ایدههای رادیکال و تمامیتخواهانه مذهبی. با یک تفاهم قابل توجه.
خانم معصومی نماینده همان ایدهها هستند.
ایدههایی- احتمالا- با نیت پاک و دوراندیشی کم. ایدههایی که این روزها در ستادهای متنوع، در سراسر کشور تکثیر شدهاند و در خطبههای نماز جمعه نیز مورد حمایت قرار میگیرند. آنهم درست در دورهای که ایران در لحظهای تاریخی و حساس، باید جهانیترین و فراگیرترین نسخه مذهبی خود را در منطقه و در جهان به نمایش بگذارد؛ اما دوستانی به مسند تصمیمگیریهای فرهنگی و اجتماعی رسیدهاند که محلیترین و محدودترین نسخهها را عرضه میکنند.
نسخههایی که حتی در بیروت و بغداد هم طرفدار نخواهند داشت. اگر بخواهیم به سلامت از این آژانس شیشهای بیرون برویم باید جریان اصیل اصولگرایی اعتمادبهنفس خود را دوباره پیدا کند. باید بتواند همان نسخه اصلی و قدیمی خود را دوباره بیرون بکشد و عرضه کند. چرا اینقدر از دستاوردهای قدیم ناراضی هستید؟
چرا تسلیم این قرائتهای تئوریسینهای جوان نواصولگرا میشوید که دستاوردهای جریان اصیل اصولگرایی را ناچیز میشمارند؟ برای بیرون رفتن از این آژانس شیشهای نسخههای خانم معصومی یا آن دیگر خانم خوشسخنی که مردم متفاوت را به خروج از ایران تشویق میکرد، کاربرد ندارند. نسخه رستگاری اصولگرایی همان نسخه پرستویی آژانس شیشهای است…