اشک و آه وسط رقابت هیجانی مسابقه شوتبال!
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | در فصل جدید مسابقه «شوتبال»، بخشی برای گفتوگو با شرکتکنندهها در نظر گرفته شده که ارتباطی به حالوهوای مسابقه ندارد و کاملا وصله ناجور است. در این بخش، شرکتکنندهها یکییکی مقابل دوربین مینشینند و به سوالاتی درباره زندگی، حرفه، گذشته، امیدها و آرزوها، اتفاقهای تلخ و … پاسخ میدهند.
محمد پیوندی، کارگردان فصل دوم و سوم «شوتبال» که پیشتر کارگردانی پشتصحنه برنامه «ماهعسل» را برعهده داشت، گویا مسابقه را با برنامه «ماه عسل» اشتباه گرفته است. او در مقام مصاحبهکننده سعی میکند سوالها را به سمتوسویی ببرد که احساسات و عواطف شرکتکنندهها را تحریک کند یا حتی آنها را به گریه بیندازد. روی این گفتوگوی احساسی، موسیقی متن غمگینی هم شنیده میشود که هیچ ارتباطی با شور و هیجان داخل مسابقه ندارد.
*** مصاحبه بیارتباط با مسابقه
محمد پیوندی را با نام «ماه عسل» میشناسیم. او گزارشگر بخشهای پشتصحنه «ماه عسل» بود و بعد از پایان هر قسمت با مهمانها گفتوگو میکرد. او از فصل گذشته کارگردان «شوتبال» است و گویا تمایل زیادی دارد این مسابقه را به شیوه «ماه عسل» هدایت کند. او علاوهبر اینکه کارگردانی مسابقه را برعهده دارد، در جایگاه مصاحبهکننده مینشیند و هربار با چند شرکتکننده درباره زندگی و کارشان گپ میزند.
سوالات محمد پیوندی از شرکتکنندههای «شوتبال» نه ارتباطی با فضای مسابقه دارد و نه جذابیتی برای این برنامه ایجاد میکند. طبیعتا مخاطبانی که تصمیم گرفتهاند «شوتبال» را تماشا کنند منتظر یک رقابت هیجانانگیز و پرشورند نه تماشای داستان زندگی پرفرازونشیب و بعضا تلخ و پراشکوآه آنها!
*** اشکوآه وسط رقابت هیجانی
در قسمتی از مسابقه «شوتبال» که روز جمعه روی آنتن رفت، شرکتکنندهها از میان مهاجران افغانستانی انتخاب شده بودند. پیوندی از آنها درباره زندگیشان میپرسید و روی این مسئله تاکید میکرد که پدرتان به سختی شما را بزرگ کرده است و در سن پایین وارد کار شدهاید و … شرکتکنندهها موقع پاسخ به این سوالها ناگزیر به روزگار تلخ گذشته میرفتند و از آن دوران تعریف میکردند.
یکی از شرکتکنندهها تعریف کرد که پدرش کفاش بوده و وقتی سهسالش بوده فوت شده. از آن به بعد برادرها و خواهرهایش کار میکردهاند و خودش هم در سن ۱۱ سالگی مجبور به کار شده. گفت آرزویش یادگرفتن رانندگی است و وقتی پیوندی از او پرسید: «بعد از پدرت، احتمالا تمام مسئولیتها با مادرت بوده؟» گفت که مادرش همین چهار ماه پیش از دنیا رفته و زد زیر گریه.
همانطور که اشک میریخت، از آرزوهای مادرش گفت. پیوندی کوتاه نیامد و پرسید: «دلت برای مامانت تنگ شده؟» این سوال حال شرکتکننده را بدتر کرد و باعث شد بیشتر گریه کند. بعد به او گفت توی دوربین نگاه کند و یک جمله به مادرش بگوید. او هم با هقهق گریه گفت که دلش تنگ شده است. همزمان موسیقی بسیار غمانگیزی پخش شد و تصویر روی گریههای او ثابت ماند.
*** آیتم بیربط اما همیشگی
در قسمتهای پیشین «شوتبال» هم با چنین گفتوگوهایی روبهرو بودیم. در قسمت اول، شرکتکنندهها از میان خلافکارانی انتخاب شده بودند که دوران حبسشان به پایان رسیده بود و حالا به جایگاه قابلقبولی در زندگی رسیده بودند. پیوندی درباره اینکه آن زمان چه احساسی داشتند و با وجدانشان چطور کنار میآمدهاند و … از آنها میپرسید.
بعد هم پرسشها را به سمتوسویی میبرد که آنها از پشیمانی بگویند و توضیح دهند که حالا چقدر حس خوبی دارند و … آن زمان گمان میکردیم این گفتوگو صرفا به دلیل حضور این مهمانهای خاص تدارک دیده شده و فقط مخصوص همان یک قسمت است، اما دیدیم که فرم همیشگی برنامه است و تمامی ندارد.
*** قصهسازی به سبک ماه عسل
درست است که تمام شرکتکنندهها از میان افرادی با پیشینه سخت و تجربههای تلخ انتخاب نشدهاند و در میان آنها دستفروش و قهرمان دوی استقامت و آتشنشان و بازیگر هم دیده میشود، اما اگر به سبکوسیاق مصاحبه پیوندی دقت کنید، متوجه میشوید که در هر مورد قصد دارد قصهای درست کند و نتیجهای از این مصاحبه بگیرد.
شاید اگر پیوندی بهجای «شوتبال»، به سمت ساخت برنامهای مستقل درباره این افراد میرفت، دستکم ماحصل فعالیتش اثری استاندارد از آب درمیآمد. درست مثل انواع و اقسام برنامههایی که در این سالها با حالوهوای «ماه عسل» ساخته میشوند و جنس مصاحبههای مجریانش همگی مشابه احسان علیخانی است.
مشکل اصلی اینجاست که این جنس مصاحبهها واقعا ربطی به مسابقهای مثل «شوتبال» ندارد و هرجور حساب کنیم، گریه و اشک و آه، نمیتواند کنار یک رقابت پرشور قرار بگیرد. «شوتبال» و «ماه عسل» هیچ نقطه اشتراکی با هم ندارند و اصلا هدفشان یکی نیست. چه لزومی دارد که کارگردان بخواهد هرطور شده حالوهوای ماه عسل را در آن حاکم کند؟