کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۱۱۴۸
تاریخ خبر:

ارتش یک‌نفره مبارزه با کرونا ‌در کوهدشت

روزنامه هفت صبح| همه چیز از استوری یک پرستار ۲۵ ساله کوهدشتی شروع شد. او در صفحه اینستاگرامش نوشت که اگر مردم به خدمات پرستاری مثل تزریق سرم و دارو نیاز دارند و نمی‌‎توانند در بیمارستان تخت خالی برای بستری یا حتی تزریق پیدا کنند، به او اطلاع بدهند. سعید نوشادی گفته بود که همه نیازهای مردمش را به صورت رایگان در خانه آنها انجام می‌دهد. از همان روز چند پرستار دیگر و رئیس سازمان پرستاری شهرشان هم از این پیشنهاد استقبال کردند و به او پیوستند. اینطور شد که یک ارتش ۱۰ نفره در استان لرستان، شهر کوهدشت شکل گرفت تا به روش خودشان مشکل کمبود تخت بیمارستان را حل کنند.

حالا این ارتش به روزی هفت، هشت خانواده سر می‌زند، دارو می‌رساند یا خدمات دیگر پرستاری می‌دهد. در برخی از خانه‌ها که اعضای خانواده گروهی به کرونا مبتلا شده‌اند، از دم دستی‌ترین وسایل به جای تجهیزات بیمارستانی استفاده می‌کنند. نوشادی می‌گوید: «مثلا همین امروز از نگه‌دارنده‌های چهارپایه‌ای قابلمه استفاده کردم و سرم بیماران را آویزان کردم تا اعضای خانواده شبیه یک دایره به دور آن دراز بکشند. گاهی هم نگه‌دارنده سرمم می‌شود یک لوله گاز یا گاهی همه سرم‌ها را داخل روسری می‌اندازم و از چوب‌لباسی آویزان می‌کنم.»
بخشی دیگر از کار آنها کمک رساندن به بیماران نیازمند است.

خودش می‌گوید در سال گذشته افزایش خشکسالی مردم شهر او را بیشتر از همیشه در مضیقه مالی قرار داده است و به همین دلیل این پویش توانسته نیازهای برخی از آن بیماران نیازمند را هم پوشش دهد. او تعریف می‌کند: «یک بار برای پیرزنی چهار،پنج داروی تقویتی برده بودم که در روزهای مختلف بزنم. وقتی یک سرم زدم، بقیه داروها را پس داد تا به نیازمندهای دیگر برسانم. با این کارش فهمیدم من آنقدرها ایثار نمی‌کنم که این پیرزن فداکاری کرده.» او و همکارانش روزی ۱۰ خانواده را ملاقات می‌کنند که خدمات درمانی خودشان را به جای بیمارستان در خانه می‌گیرند. برخی دیگر از همکاران هم با رساندن دارو و حتی قوت قلب دادن در این راه همراه این ارتش ۱۰ نفره بوده‌اند.

پرستاری در وقت اضافه
ماجرای این ارتش کوچک ولی کمی قبل‌تر از این‌ حرف‌ها شروع شد. نوشادی قصه خودش را اینطور شروع می‌کند: «الان من سرباز-پرستار هستم و در بیمارستان سرپل ذهاب کرمانشاه امریه‌ام را می‌گذرانم. خواهر کوچکتری هم دارم که همیشه اصرار می‌کند زودتر به دیدن او بروم. به خاطر همین شیفت‌های زیادتری در سرپل ذهاب برمی‌دارم که بتوانم بعد از ۲۰ روز به کوهدشت برگردم و ۱۰روز در شهر خودم بمانم. در کوهدشت ما فقط یک بیمارستان داریم. چند سالی است که بیمارستان دیگری در حال اسکلت‌بندی بوده اما ساخته نشده. این مسئله فشار کاری پرسنل را زیاد کرده است.

از آن طرف تجهیزات درمانی هم در کوهدشت خیلی کم است. حالا این مشکلات را در نظر بگیرید؛ وضعیت شهرستان‌های هم‌جوار از آن هم بدتر است. وقتی حال مریض‌ها بد می‌شود، آنها را به کوهدشت می‌آورند. برای همین با خودم فکر کردم که این پویش را برای ۱۰روز استراحتی که به شهرم می‌آیم راه بیاندازم. بعد دیدم هشت نفر از همشهری‌هایم هم اعلام آمادگی کردند و کم کم تعدادمان بیشتر شد.» این پرستار ۲۵ ساله می‌گوید که نیمی از کلاس مدرسه آنها امروز پرستار هستند و در کوهدشت یا شهرهای اطراف کار می‌کنند. به خاطر همین هم همه با هم ارتباط دارند و توانستند با ارتباطاتشان اعضای امروزی گروه را شکل بدهند.

به غیر از آن رئیس سازمان نظام پرستاری و خیرهایی که خرج دارو و سرم نیازمندان را می‌دادند کمک بسیاری کردند تا حرکت آنها پا بگیرد. مثلا در همین مدت که سرم نایاب شده بود، داروخانه شهر آنها هم مشکل زیادی داشت. ولی خیران شهر کمک کردند تا برای نیازمندها سرم بخرند. گروهی دیگر از خیرها هم برای مردم اکسیژن سنج خریدند که مردم میزان اکسیژن خونشان را خودشان در خانه چک کنند و تا ضروری نشده به بیمارستان مراجعه نکنند. به گفته نوشادی یکی از فواید این برنامه این بوده که هرچقدر مردم کمتر در شهر رفت و آمد کنند، از شیوع بیشتر بیماری جلوگیری می‌شود.

دور شهر با ماشین پدر
او در دانشگاه آبادان پرستاری خوانده. همان سال اول با شیوع کرونا همه دانشجوها تعطیل می‌شوند اما او و دوستش در شهر آبادان می‌مانند تا داوطلبانه در بیمارستان کار کنند. همان روزها بود که بعد از دو بار بستری شدن مادرش در بیمارستان، او را از دست می‌دهد و دیگر تصمیم می‌گیرد که برای کمک کردن به مردم هر کاری بکند. به خاطر همین هم وقت‌هایی که برای استراحت به کوهدشت می‌آید ماشین پدر را می‌گیرد و به بیماران کوهدشتی رسیدگی می‌کند.

شماره‌اش را به همه داده تا اگر کسی نیازی داشت با او تماس بگیرد. او می‌گوید: «از دو هفته پیش تا امروز من و همکارانم به خانه ۱۰۰ خانواده مراجعه کردیم. گاهی چهار نفر زنگ می‌زدند و درخواست خدمات داشتند. من اگر خودم نمی‌رسیدم به همکار دیگرم می‌گفتم. گاهی همکارانم تازه شیفتشان را در بیمارستان تمام می‌کردند و بعد برای کمک به خانه مردم می‌رفتند. »حقوق امریه نوشادی یک میلیون و هفتصد هزار تومان است، تا امروز دو بار کرونا گرفته اما او و همکارانش برنامه‌ای برای اینکه از کارشان درآمدزایی کنند ندارند.

حتی دو سه نفر هم با رشته مامایی کمک این پرستاران هستند و مثلا زمانی که خانواده‌ها برای حضور پرستار مرد معذب می‌شوند، همکاران ماما را به خانه آنها می‌فرستند. در همه این لحظات، شب‌هایی بوده که تا ساعت یک و نیم شب از خانه بیمار به خانه خودش برنگشته است ولی از همه بیماران هم فقط یک چیز می‌خواهد: «هر بار پیشنهاد پول بهم کردند، می‌گفتم به جایش برای مادرم یک فاتحه بفرستند.»

کدخبر: ۴۱۱۱۴۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر