آیا خرید و فروش سهام حق همه است؟
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | دو هفته پیش؛ یعنی زمانی که سهام شرکت گیماستاپ به اوج رسیده بود، در همین ستون نوشتیم که «چیز خاصی درباره شرکت گیماستاپ تغییر نکرده و در نتیجه سهام آن بالاخره به همانجایی بازمیگردد که بازتابدهنده واقعیتهای بنیادین شرکت باشد» و همچنین نوشتیم که «خوانندگان ایرانی احتمالا هنوز به خوبی به خاطر دارند که ورود هیجانزده و پرشور سرمایهگذاران خرد به بازار سهام درمجموع انتهای چندان خوشایندی برای همین سرمایهگذاران خرد ندارد.» اکنون به نظر میرسد قسمت دردناک ماجرا آغاز شده است. سهام شرکت که ارزش هر سهم آن تا حدود ۳۵۰دلار بالا رفته بود، حالا نزدیک به ۵۰دلار است.
سرمایهگذاران خردی که بهخاطر هیجان عمدتا اینترنتی شکلگرفته درباره سهام شرکت گیماستاپ وارد بازار شده بودند، حالا بخش قابلتوجهی از سرمایه خود را ازدسترفته میبینند. آنهایی که آمده بودند بازار سهام را از دست صندوقهای سرمایهگذاری خارج کنند، حالا فهمیدهاند که در حفظ پسانداز خود هم ناکام بودهاند.
از دانشجوی ۲۰ساله هلندی که وام دانشجویی و پسانداز ۱۰هزاریورویی خانواده را به خرید سهام گیماستاپ اختصاص داده (بنابر گزارش واشنگتنپست) تا معلمی در کالیفرنیا که پسانداز دوران بازنشستگیاش را بهخاطر باور به مطالب صفحه والاستریت بتس در وبسایت ردیت از دست داده (بنابر گزارش بیزنساینسایدر) همگی با تصور اشتباه از سردرآوردن از بازی پیچیده بازار سهام وارد آن شدند و حالا باید با تبعات آن مواجه شوند.
طی یکسال اخیر داستان تقریبا مشابهی هم برای بسیاری از سرمایهگذاران خرد بازار سهام در ایران روی داد. افرادی که بهخاطر هیجان عمومی وارد بازار سهام شدند و تحتتاثیر «سیگنال»های کانالهای تلگرامی یا صفحات اینستاگرامی دست به خرید و فروش سهام زدند. پرسش اساسی اینجاست که آیا باید امکان معامله سهام را برای چنین سرمایهگذاران خردی محدود کرد؟
از یکسو تردیدی نیست که باید به حق افراد برای خرید و فروش احترام گذاشت، اما از سوی دیگر هنگامی که برخی افراد به وضوح توانایی برآورد ریسک اقداماتشان را ندارند، آیا باید به آنها اجازه داد که در بازار سهام فعالیت کنند؟ داستان دانشجوی هلندی و معلم آمریکایی که تا آستانه خودکشی پیش رفته، به طور حتم نمونههای مشابه داخلی هم دارد.
از یکسو شاید بگویید فردی که چند میلیون تومان راهی بازار سرمایه میکند، احتمالا بالاخره به گوشش خورده که این بازار ریسک هم دارد و در نتیجه مسئولیت از دست رفتن سرمایهاش را هم باید بپذیرد. شاید بگویید فردی که به پستهای صفحهای در ردیت یا سیگنالهای یک کانال تلگرامی اطمینان میکند چندان سزاوار همدلی نیست، اما نمیتوان از فردی که مطالعات اقتصادی یا مالی ندارد انتظار داشت که مرعوب تحلیلهای بیپایه، اما پیچیدهشده در الفاظ پرطمطراق موجود در فضای مجازی و حقیقی نشود و آنها را باور نکند.
در واکنشی افراطی، شاید دولت باید خرید و فروش سهام توسط سرمایهگذاران خرد را محدود کند و صرفا اجازه این کار را به صندوقهای سرمایهگذاری معتبر بدهد. سرمایهگذاران خرد هم میتوانند به طور غیرمستقیم و از طریق همین صندوقها در بازار سرمایهگذاری کنند. اما این محدودسازی و ایجاد انحصار مانند هر انحصار دیگری میتواند پیامدهای ناخوشایندی را هم به همراه داشته باشد.
اما وضعیت فعلی که شرایط فعالیت در بازار را بسیار آسان کرده هم هرچند در ظاهر به نفع سرمایهگذاران خرد است، اما در عمل به زیان بسیاری از آنها تمام میشود. شاید بتوان راهحل بینابینی یافت که از یکسو حق خرید و فروش سهام توسط افراد را محدود نکند، اما اطمینان حاصل کند افرادی که وارد بازار سهام میشوند حداقل با نظریههای پایهای این بازار آشنایی داشته باشند.