آنالیز | زخمکاری بر مدار گاف
روزنامه هفت صبح| هفته پیش گزارشی مفصل درباره ایرادات محتوایی «زخمکاری؛ بازگشت» نوشتیم. مواردی که اصطلاحا «گاف» هستند و روابط منطقی قصه را زیر سوال میبرند. در قسمت ماقبل پایانی نیز ضعفها مشهود است.
منظر اول| مرگ شیدا
اصرار سازندگان «زخمکاری؛ بازگشت» برای بالا بودن میزان قتل و مرگ در سریال یک تمهید است که لابد به کمک جذابیت آن میآید. کاری به این مسئله نداریم اما نمیتوان از شیوه «همه» قتلها و مرگها دفاع کرد. مثلا در قسمت اخیر، شیدا بر اثر فشار روحی بالا، اقدام به خودکشی کرد. مخاطب او را در حالی دید که مشتی قرص روی تخت افتاده بود.
در یک نما مشخص میشود قرصها، داروی ضدافسردگی هستند نه موردی مثل قرص برنج که اگر کسی بخورد کار از کار میگذرد. اطلاعاتی در این زمینه نداریم و از یک متخصص سوال کردیم. طبق نظر او اگر معده فرد قرص خورده شستوشو داده شود، خطر رفع میشود. بهویژه آنکه از کما نیز بیرون بیاید. برای شیدا همین اتفاق افتاد اما درنهایت مرد تا در فضای مجازی شاهد پروژه گافگیری باشیم. شیوهای بهتر برای حذف این کاراکتر نبود؟
منظر دوم| بیابهتی طلوعی
شخصیت طلوعی در فصل دوم سریال نقشی مهم دارد؛ او همان کسی است که نامش برپشت خان عمو و مالک لرزه میانداخت. در قسمتهای ابتدایی بهنظر میرسید طلوعی قرار است با خونسردی نقشههایش را پیش ببرد؛ چراکه نشانی از ابهت در ظاهر نداشت. در ادامه اما میثم که نوجوانی کمتجربه است، او را ذله کرد!
همچنان طلوعی قصد کشتن میثم را دارد اما نقشههایش به طرز مضحکی نقش بر آب میشود؛ چه در ترکیه و چه در ویلای شمال. در قسمت اخیر نوبت به سیما رسید تا مقابل طلوعی قد علم کند و از اعتبارش پیش مخاطب بیشتر کاسته شود. حرف طلوعی برای پانتهآ خواهرزاده حاج عمو هم پشیزی اهمیت ندارد. او برای سامان دادن به میراث دایی خود، به ایران بازگشته اما حاضر نیست با وکیل طلوعی حرف بزند. در جلسه دو نفره هم تا میتواند این آقا را خوار و خفیف میکند!