کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۰۱۳۵
تاریخ خبر:

آمارهای اقتصادی و‌ واقعیات احساسی

آمارهای اقتصادی و‌ واقعیات احساسی

روزنامه هفت صبح، فاطمه رجبی| چند روز پیش، مرکز آمار داده‌های مربوط به رشد اقتصادی ایران از تابستان سال گذشته تا تابستان امسال را منتشر کرد. این آمارها می‌گویند که در مجموع اقتصاد ایران در این بازه زمانی یک‌ساله 7/1درصد رشد کرده است. جالب اینکه بخشی از این گزارش هم به مصرف می‌پردازد و زیر عنوان «رشد محصول ناخالص داخلی» می‌گوید که در همین بازه زمانی مصرف و هزینه‌های خانواده به شکل خالص ۸‌درصد رشد کرده است؛

به شکل خالص یعنی تورم در رفته و با حذف تورم باز هم مصرف و هزینه خانواده ۸‌درصد بیشتر شده است. خود این گزاره یک معنی اقتصادی مهم دارد، در واقع رشد مصرف خالص نشانگر افزایش رفاه است، پس طبق گزارش مرکز آمار میانگین رفاه خانوار ایرانی از تابستان سال گذشته تا این تابستان نسبت به مدت مشابه قبل، ۸‌درصد بیشتر شده است. احتمالا شما هم دارید در ذهنتان دنبال جواب این سوال می‌گردید که چرا زندگی شما و اطرافیانتان و نشانه‌هایی که از جامعه دریافت می‌کنید این گزارش‌ها را تایید نمی‌کند؟

چرا شما احساس نمی‌کنید در کشوری زندگی می‌کنید که رشد اقتصادی ۷‌درصدی و رشد رفاه ۸‌درصدی دارد؟ اگر کمی وارد به مسائل اقتصادی باشید احتمالا در وهله اول دو جواب عمده برای این سوال‌ها به ذهنتان می‌رسد. اول اینکه با خودتان می‌گویید این رشد اقتصادی مربوط به نفت بوده و از آنجا‌که ایران در سال‌های اخیر توانسته ذره‌ذره بیشتر نفت بفروشد و بیشتر تحریم‌ها را دور بزند، این رشد طبیعی است.

این جواب شاید کمی درست باشد چرا‌که با بررسی آمارهای مرکز آمار می‌بینیم که نیمی از رشد اقتصادی ایران در یک سال منتهی به پایان تابستان، مربوط به نفت بوده اما 3/6درصد دیگر متعلق به نفت نبوده و بخش بزرگی از آن به بخش خدمات مربوط بوده است. بخش خدمات هم یعنی بسیاری از حوزه‌هایی که دقیقا به مردم عادی مربوط است پس ما باید این رشد را احساس می‌کردیم نه عکس آن را.

پاسخ دوم شما می‌تواند به موضوع شکاف رشد مربوط باشد یعنی با خودتان بگویید که لابد بخش‌هایی که شما، اطرافیانتان و به‌طور کلی مردم عادی از آن متاثر می‌شوند رشد نکرده باشد اما بخش‌های دیگر رشد‌های نجومی داشته‌اند و عده دیگری از این رشد منتفع شده‌اند اما یک آمار تازه دیگر نشان می‌دهد که این هم نمی‌تواند پاسخ درستی باشد.

طبق آماری که دو ماه پیش همین مرکز آمار منتشر کرد ضریب جینی در ایران طی سال ۱۴۰۱ نه‌تنها افزایش نداشته که یک کاهش بسیار جزئی هم در حد 0/0061 داشته است. ضریب جینی در واقع یک شاخص اقتصادی است که به‌وسیله آن، نابرابری مالی در یک کشور را محاسبه می‌کنند. به زبان ساده‌تر، ضریب جینی نشان‌دهنده توزیع درآمد و پول بین افراد مختلف جامعه است. آنچه که به‌عنوان اختلاف طبقاتی در جامعه می‌شناسیم، به‌وسیله ضریب جینی محاسبه می‌شود و هرچه ضریب جینی پایین‌تر باشد یعنی شکاف کمتر است و آمارهای مرکز آمار می‌گویند در بازه زمانی مورد بحث ما افزایشی در شکاف رخ نداده است.

پس چرا ما رشد را احساس نمی‌کنیم؟ چرا شهود ما از وضعیت جامعه می‌گوید که نه‌تنها وضعیت اقتصادی بهتر نشده که بدتر هم شده است؟ اقتصاددان‌ها سعی می‌کنند از روش‌های مختلف به این سوال جواب بدهند. آنها اول از همه می‌گویند که وقتی پای ارائه آمارها وسط باشد پایه آماری مهم است یعنی وقتی شما می‌خواهید میزان خالص مصرف را با حذف تورم به دست بیاورید مهم است که چه تورمی را مد‌نظر قرار می‌دهید.

اگر من و شما قرار باشد این کار را بر‌اساس شهودمان انجام بدهیم، احتمالا تورم بیشتر از ۸۰‌درصدی را در نظر می‌گیریم اما مرکز آمار میانگین تورم سالانه رسمی را در نظر می‌گیرد که چیزی در حدود ۴۰‌درصد است، همین جا بین ما و مرکز آمار اختلاف شهودی پیش می‌آید.
نکته دیگر پایه قیمتی است که مرکز آمار در نظر می‌گیرد. مثلا کارشناسان این مرکز میانگین نرخ رسمی گوشت را در نظر می‌گیرند و آن را در میزان مصرف ضرب می‌کنند در حالی‌که میزان هزینه واقعی که خانواده‌ها برای گوشت و به‌طور کلی خوراکی‌ها کرده‌اند بسیار متفاوت است.

نکته دیگر این است که آنچه خانواده ایرانی درگیری زیادی با آن دارد و مجبور است برای آن هزینه زیادی کند، در مواقعی اصلا نباید برایش اینقدر هزینه داشته باشد، مثلا درمان یا آموزش. در واقع این هزینه‌ها به‌نوعی ناشی از اجبار بوده است، یعنی اگر یک خانواده با احتساب حذف تورم، امسال بیشتر برای درمان هزینه کرده یا بیشتر برای آموزش هزینه کرده نمی‌توان آن را به‌حساب رفاه گذاشت.

این موضوع وقتی بیشتر خودش را نشان می‌دهد که می‌بینیم مثلا مصرف گوشت قرمز بین خانواده‌های ایرانی کاهش قابل توجه داشته است، اینجاست که این سوال مطرح می‌شود که خانواده ایرانی که از خرید گوشت قرمز به‌اندازه سال قبل عاجز شده چطور ممکن است با هزینه بیشترش در بخش آموزش و درمان ناشی از رفاه بیشتر بوده باشد؟ پس بخشی از آنچه افزایش مصرف در نظر گرفته می‌شود هزینه‌های تحمیلی است که اتفاقا جای هزینه‌های اساسی خانواده را می‌گیرند.

کدخبر: ۵۵۰۱۳۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر