آقای کوثری فوتبال حیف نبود؟
روزنامه هفت صبح | کسانی هستند که وقتی خاطرهای و چیزی را شفاهی برایت تعریف میکنند محو حرف زدنشان میشوی آنقدر که خوب و سریع و بدون مکث اطلاعات و تحلیل را همراه خاطره به سویت سرازیر میکنند. مثلا فریدون جیرانی. او میتواند تکنفره جذابترین برنامه سینمایی را اجرا کند آنقدر که دقیق در ذهنش حوادث و وقایع تاریخ سینمای ایران را حفظ کرده است. ذهنش بهشدت منظم و فولدرفولدری است و هر اتفاقی را به بهترین شکل ممکن و بدون حشو و زواید برایتان شرح میدهد.
یا بهروز افخمی، او میتواند از تحلیل یک فیلم سینمایی تا مکانیسم پرواز شکاریهای اف ۱۴، تا خاطرات شفاف و دقیقش از تکتک فیلمهایی که خودش ساخته و یا حتی اگر مشتاق بودید(!) تحلیلهایش از همهگیری کرونا را در شنیدنیترین شکل ممکن به شما عرضه کند. آخرین ملاقاتمان به روایت درجه یک او از شاهنامه و برخی ریزهکاریهای غریب آن گذشت. احمدرضا احمدی هم اینگونه است. او تاریخ شفاهی شعر نو ایران را در سینه دارد و در هر بار ملاقات با او حیرتزده میشوید از طنز پخته کلامش که در روایت خاطرات و حوادث چگونه جلوهگر میشود و تو را بهعنوان شنونده مفتون خود میسازد.
مسعود کیمیایی هم اینگونه است. دقیق و شفاف و دلچسب حرف میزند. کلمات را به بهترین شکل ممکن انتخاب میکند و روایت را در دو قطب تراژدی و کمدی به تناوب آونگ میکند. باز هم هستند. مثلا شهریار زرشناس که وقتی حرف از فلسفه، تاریخ ادبیات و یا سیاستهای روز هژمونی آمریکاست میتواند بهترین متکلم وحده دنیا باشد. یا آیدین آغداشلو که چقدر شمرده و سنجیده و آکادمیک درباره هر سوژهای میتواند بحث را تکنفره پیش ببرد.
بهتازگی و در فضای مجازی میبینم که عباس کیارستمی هم اینگونه بوده است. بحث سینما را در طرفهالعینی با مجموعهای از مشاهداتش، خاطرات کودکیاش، اشعار مولانا و حافظ و همینطور نقطهنظرهای خاص خودش ترکیب میکند و یک معجون شگفتانگیز در اختیار شنونده خود قرار میدهد. یا مرحوم حمیدرضا صدر و یا ابراهیم افشار خودمان، که گنجینهای از وقایع ورزشی و فرهنگی و اجتماعی کشور است.
هفته پیش یک نفر جدید از این طیف راویان خوشکلام دانا پیدا کردهام. داشتم در یوتیوب برنامههای یک سایت اینترنتی (سایت طرفداری) درباره بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران را دنبال میکردم که ناگهان به برنامه مربوط به جهانگیر کوثری برخوردم. استاد مدتهاست که از حوزه فوتبال به سینما کوچ کرده و حالا هم که دستاندرکار ساخت یک فیلم سینمایی است. همسر رخشان بنیاعتماد است و پدر باران کوثری. اما در این برنامه انگار فرصتی بهدست آورده بود که به عشق اصلی خود برسد.
دفاع چپ دهه پنجاه تاج و گزارشگر دهه شصت؛ اینجا با ادبیاتی سلیس و پرهیجان و عاشقانه درباره بزرگان تاریخ فوتبال ایران حرف میزند و فاصلههای تاریخی حدود شصت سال را با سحر کلامش بهسادگی طی میکند. از منصور امیرآصفی میگوید،از اسکندریان، از برزگری، از قلیچخانی، از داناییفرد، از بازی مشهور ایران و اسکاتلند. و تو که با خودت میگویی حیف شد آقای کوثری که اینهمه مدت را در عالم سینما طی کردی. کاش در فوتبال میماندی و از خاطراتت و نقطهنظرهایت برای ما میگفتی. فوتبال مگر چه کم از سینما دارد؟ جواب این سوال را مرحوم حمیدرضا صدر بهخوبی میدانست.