کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۰۷۵۵
تاریخ خبر:

کلاسیک ببینیم| فیلم صامت «عروسک»

روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی | یک: فیلم صامت «عروسک» در اصل اقتباسی است از یک اپرت (اپرای سبک همراه با آواز) به همین نام از ادموند آدران. این اپرت که از آثار هنری محبوب آلمان است، مورد توجه ارنست لوبیچ قرار گرفت و او در سال ۱۹۱۹ در همان آلمان، اقتباس سینمایی از آن روی پرده آورد.

«عروسک» داستان نجیب‌زاده‌ای دست‌وپا چلفتی و بی‌عرضه به نام لنسلوت (هرمان تایمینگ) است که دایی‌اش تصمیمش را گرفته که حتما همسری برای او اختیار کند. اما لنسلوت از زنان می‌ترسد و فراری است. در نهایت لنسلوت که می‌داند اگر ازدواج نکند خبری از ثروت دایی‌اش نخواهد بود، به سراغ یک عروسک‌ساز می‌رود و از او می‌خواهد عروسکی واقعی در اختیار او بگذارد تا او آن را به عنوان همسر خود به دایی نشان دهد. غافل از این‌که آسی (آسی اسوالدا)، دختر عروسک‌ساز، خود را به عنوان این عروسک جا زده و همراه با لنسلوت به منزل دایی می‌رود.

دو: اولین چیزی که در مورد فیلم جلب توجه می‌کند، شباهت فراوان آن با یکی از داستان‌های صادق هدایت به نام «عروسک پشت پرده» است. البته تفاوت‌هایی بین این دو داستان وجود دارد، ولی شباهت‌هایشان هم کم نیست. مثلا در داستان هدایت همسر شخصیت اصلی داستان تنها راهی که برای جلب محبت او به ذهنش می‌رسد، این است که خود را در قالب همان عروسک مورد علاقه مرد، به او نشان دهد. البته برعکس داستان هدایت، فیلم لوبیچ یک کمدی شاد و سرخوشانه است و خبری از آن فضای غمگین و سنگین اثر هدایت نیست.

هم اپرت و هم فیلم لوبیچ نگاه ساده‌انگارانه‌ای به قضیه دارند. والا خیلی سخت می‌شود باور کرد یک عروسک این‌قدر به واقعیت نزدیک شود که دایی و خانواده و آن چند صد نفر، بویی از ماجرا نبرند! درست است که با یک داستان خیالی ساده طرف هستیم، اما همین داستان ساده مخصوص کودکان و نوجوانان، یکی از مهم‌ترین پدیده‌های دنیای امروز بشر را پیش‌بینی کرده است. در دنیای خودمان از این عروسک‌های واقعی زیاد داریم که اتفاقا هوادار هم زیاد دارند. افراد زیادی هستند که این عروسک‌های خاموش را به عنوان همدم خود انتخاب می‌کنند و دیگر نیازی به وجود یک همسر واقعی احساس نمی‌کنند!

سه: اگر بخواهیم کمی بیش از حد وسواسی به قضیه نگاه کنیم، فیلم لوبیچ تا حدودی فمینیستی هم به نظر می‌رسد. این‌که مردی یک عروسک را به جای همسر خود جا می‌زند و متوجه تفاوت‌های آن با یک زن واقعی نمی‌شود، نشان‌دهنده‌ جایگاه زن در آن جامعه است. در چنین جوامع سنتی معمولا به زن به عنوان یک نیروی کار نگاه می‌شود که چند وظیفه مشخص داد، پخت‌وپز، تمیزکاری، زناشویی و سرگرم کردن همسر خود.

عروسکی که لنسلوت با خود می‌برد (در اصل عروسکی که فکر می‌کند با خود برده است، ولی ما می‌دانیم یک دختر واقعی به نام آسی است)، تمام این ویژگی‌ها را در خود دارد و با فشار یک دکمه، هریک از این وظایف را انجام می‌دهد. چنان‌که گویی زنان هیچ‌فرقی با عروسک ندارند و فقط قرار است در خدمت مردان باشند. درک این ماجرا وقتی تلخ‌تر می‌شود که متوجه می‌شویم این عروسک‌ها در دنیای امروز خودمان هم وجود دارند و اتفاقا کلی هم محبوب هستند!

چهار: فیلم لوبیچ و اپرت آدران تفاوت‌هایی با هم دارند. در اپرت، دختر داستان از همان ابتدا عاشق قهرمان مرد ماجرا است و با نقشه و برنامه‌ریزی خودش، عروسک را کنار می‌گذارد و خودش را به عنوان یک عروسک جا می‌زند. ولی در نسخه سینمایی آسی هیچ علاقه‌ای به لنسلوت و عروسک شدن ندارد. اما وقتی شاگرد عروسک‌ساز، عروسک را زمین می‌اندازد و یکی از دست‌هایش را می‌شکند، آسی دلش برای او می‌سوزد و می‌پذیرد که در نقش عروسک بازی کند. بعدا و در منزل لنسلوت است که آسی عاشق او می‌شود و هویت واقعی خود را آشکار می‌کند. اتفاقا آسی در اوایل داستان هیچ علاقه‌ای به لنسلوت نشان نمی‌دهد و به شکل‌های مختلف اذیتش می‌کند.

همان‌طور که اشاره شد، «عروسک» یک فیلم کمدی است. ولی انتظار نداشته باشید مثل کمدی‌های باستر کیتون و چارلی چاپلین و هارولد لوید، قهقهه بزنید. اتفاقا جنس کمدی فیلم خیلی مرغوب نیست و از عناصر دم‌دستی چون زمین خوردن و رقص‌های عجیب استفاده می‌کند. البته چند صحنه واقعا بامزه هم وجود دارد. مثل فصل ورود لنسلوت به صومعه و آشنایی با کشیش‌هایی که تکه‌های بزرگ گوشت را می‌خورند و از گرسنگی می‌نالند!

پنج: اما عنصری که در فیلم باید مورد توجه قرار داد، کارگردانی آن است. «عروسک» برای یک فیلم صامت، واقعا داستان سنگینی دارد. روایت چنین داستان مفصل و تقریبا عمیقی از طریق تصاویر، و بدون به‌کارگیری دیالوگ، اصلا کار راحتی نیست. اما لوبیچ خیلی خوب و دقیق و تنها با استفاده از چند میان‌نویس کوتاه، داستان خود را به طور کامل توضیح می‌دهد و مخاطب را به درستی در جریان روند روی دادن اتفاقات قرار می‌دهد. لوبیچ در همان سینمای آلمان هم هنر خود را به رخ کشیده بود و قابل پیش‌بینی بود که به زودی به سینمای پرقدرت هالیوود می‌پیوندد، اتفاقی که سه سال بعد و با فیلم «رزیتا»، با بازی مری پیکفورد، رخ داد.

کدخبر: ۴۲۰۷۵۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر