کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۹۳۰۹۱
تاریخ خبر:

سال‌های بی‌دولتی هنر

روزنامه هفت صبح، مرتضی کلیلی | وقتی که طبل‌زن‌های دسته موزیک نظامی تعلیمی رضا شاه از ترس او خاموش می‌شدند. ‌‌هنگامی که در سال ۱۳۲۰ محمدعلی فروغی قدرت را از رضا شاه به محمدرضا شاه انتقال داد، ۲۸۱۹۴ محصل در ۱۱۰ دبیرستان خصوصی و ۲۴۱ دبیرستان دولتی درس می‌خواندند و شمار دانشجویان دانشگاه تهران حدود ۳۳۰۰ نفر بود. مدارس دخترانه طی سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ از ۶۵۴ به دو هزار رسید. سال ۱۳۱۹ بیش از ۵۰۰ نفر فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های خارجی به ایران بازگشتند و ۴۵۰ دانشجوی دیگر همچنان بیرون از ایران در حال تحصیل بودند.

گسترش آموزش عمومی، دستگاه بوروکراتیک دولت را هم فربه کرده و از وزارتخانه‌ها نیز ۳۲۰۰‌نفر از کارکنان بی‌مهارت‌شان را جهت آموزش به مدارس فنی فرستادند و وزارت آموزش و پرورش ۱۷۳هزار ۹۰۷ نفر از بزرگسالان را در کلاس‌های شبانه سوادآموزی ثبت نام کرد. بدین ترتیب در آغاز دهه ۲۰، بسیاری از فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها به عنوان کارمند، تکنسین، مدیر، معلم، قاضی، پزشک یا استاد دانشگاه در بخش خدمات دولتی مشغول به کار شدند.‌ باسوادهای این عصر خواننده انبوه نشریات پس از ۱۳۲۰ بودند.‌

براساس فهرست‌نگاری‌های گوناگون، ۶۳۱ عنوان نشریه از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ در ایران منتشر شدند که ‌ تنها ۹۸ نشریه سابقه انتشار در پیش از سال ۱۳۲۰ را داشتند. این تعداد که برخی از آنها عمری کوتاه در حد یک یا دو شماره داشته‌اند، بیانگر حضور خوانندگانی با عطش مطالعه و عقاید و گرایش‌های سیاسی متنوعی میان آنان است که در عصر رضاشاه فرصت چندانی برای بروز نیافته بودند.

متخصصان مستقل و نیمه مستقل، مدیران میانی، کارمندان دولت، کارمندان بخش خصوصی و… «طبقه متوسط جدید شهری» را شکل ‌‌دادند که جمعیت آنها در فاصله سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ از ۴/۲۹ جمعیت کل کشور به ۴/۳۰ درصد در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ رسید. آنها با بهره‌مندی از آموزش عمومی خود را از طبقات پایین‌تر و اقشار حاشیه‌ای، کوچ‌رو و روستایی متمایز می‌کردند. تولد طبقه متوسط جدید و متمایز شهرنشین را باید دستاورد افزایش درآمد کشور، صنعتی‌سازی، گسترش بوروکراسی و برنامه آموزش عمومی دولت مطلقه‌ای دانست که از دست رفتن منابع قدرت‌اش، تکثرگرایی دهه ۲۰ را در پی داشت. ارزش‌ها و هنجارها و سبک زندگی غربی طبقه متوسط و جدید با نخبگان دولتی سازگار بود.

آنها اهداف و منافع خود را با سکولاریسم و مدر‌نیسم دولت پیوند زدند اما دولت مطلقه پهلوی اول امکان مشارکت سیاسی معنادار را از آنها سلب کرده بود و به همین دلیل فضای پس از شهریور ۱۳۲۰ فرصتی مغتنم برای فعالیت‌های سیاسی گوناگون آنها شد. با دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی آن سال‌ها و افزایش حد تاثیرگذاری طبقه متوسط اصلاح‌گری منتقل شد که هدایت انجمن‌های فرهنگی و هنری، احزاب سیاسی و مطبوعات را در اختیار داشت.

پیتر آوری، تکثر در فضای اجتماعی و سیاسی آن سال‌ها را با تمثیلی برآمده از نظامی‌گری رضا شاه چنین توصیف می‌کند:« تا هنگامی که رضا شاه به مثابه یک فرمانده دسته موزیک نظامی تعلیمی خود را داشت، طبل‌زن‌هایی که نمی‌توانستند حرکت دست او را دنبال کنند، به دلیل ترسی که از او داشتند، خاموش می‌شدند. تنها صدایی که به گوش می‌رسید، صدای طبل کسانی بود که توانسته بودند تحت فرمان او با اطمینان طبل خود را بنوازند.

وقتی که تعلیمی از دست رضا شاه افتاد و از صحنه ناپدید شد، هر طبل‌زن دوباره خود را آزاد یافت تا طبل کوچک خود را هرطور دلش می‌خواهد بنوازد؛ یا دست کم آن را با آهنگی بزند که رهبر گروه سیاسی‌اش می‌پسندید. در این دوران، نیروها، سازمان‌ها احزاب و عقاید سیاسی گوناگون پدیدار شده و گروه‌های مختلف اجتماعی با گرایش‌های ایدئولوژیک مختلف به ویژه گرایش‌های لیبرالی، ناسیونالیستی و سوسیالیستی در عرصه فعالیت‌ سیاسی گام نهادند که وجه همت اغلب آنها حمایت از قانون اساسی مشروطه و اجرای آن بود. بنابراین می‌توان دهه ۲۰ را از حیث پویایی اجتماعی و سیاسی با دوران پس از مشروطه غیاث کرد.

اما با همه اینها دولت و متفقین همچنان اهرم‌های فشار بر مطبوعات و جامعه مدنی هستند و با وجود افزایش نشریاتی با عقاید، وابستگی‌ها و جهت‌گیری‌های مختلف در سیاست، دست نویسندگان برای انتقاد از متفقین چندان گشوده نیست‌ اما همین نشریات برای انتقاد از مسائل داخلی با فشار متفقین مواجه نمی‌شوند، به همین دلیل نشریات فرصتی می‌یابند تا از انقلاب اجتماعی، اصلاحات سیاسی و لزوم تحولات هنری بنویسند‌ اما گسترش مطبوعات به معنای آزادی مطلق آنها نبود. دولت احمد قوام در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ با ارائه لایحه «اصلاحیه قانون مطبوعات» به مجلس، دست به توقیف فله‌ای مطبوعات زد، از آن سال تا سرکوب گسترده ۱۳۳۲ اصلاح قانون مطبوعات و کشمکش دولت، مطبوعات و گروه‌های سیاسی پیوسته ادامه یافت.

‌در کنار توقیف مطبوعات، دخالت شهربانی و گاه وزارت کشور در سانسور تئاترها و فیلم‌ها در این سال‌ها نیز به خصوص از نیمه دوم دهه ۲۰ تا اول دهه ۳۰ رواج بسیار داشت. شهربانی گاهی اوقات تئاتری را تعطیل یا فیلمی را توقیف می‌کرد. به عنوان نمونه تئاتر سعدی با مدیریت عبدالکریم عمویی که با نامه نخست‌وزیر وقت، حاج علی رزم‌آرا یک بار از توقیف جسته بود، با حکم شهربانی دوباره تعطیل می‌شود و بازیگران آن (ایرن زازیانس، توران مهرزاد و حسن خاشع) و مدیر تئاتر در غیاب عبدالحسین نوشین، کارگردان تئاتر سعدی، مقابل مجلس تحصن می‌کنند. مسئولیت و سانسور فیلم‌ها و تئاترها مدام از نهادی به نهاد دیگر، از فردی به فرد دیگر و حتی در زمان اشغال ایران از کشوری به کشور دیگر از جمله شوروی، انگلیس و آمریکا منتقل می‌شد.

*** شرح عکس: از راست به چپ: عبدالکریم عمویی، ایرن زازیانس، حسن خاشع و توران مهرزاد در تحصن پشت درهای بسته مجلس. ۸ آذر ۱۳۳۰

(برگرفته از کتاب پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی)

کدخبر: ۲۹۳۰۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر