در ستایش اصالت؛ سعید پورصمیمی، علی نصیریان و...
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| این روزها که دل و دماغ نداریم نوشتن از هر فیلم یا سریال یا واقعه فرهنگی و هنری نه تنها کاری دشوار که عبث به نظر میرسد. ولی این ستون نمیتواند خالی بماند، در نتیجه بگذارید وسط بیاحترامیها به سه چهره قابل احترام این روزها اشاره کنم.
یک: تماشای سعید پورصمیمی روی فرش قرمز فیلم «برادران لیلا» برای دوستداران سینما عیشی تمام عیار بود. پورصمیمی از آن بازیگرانی است که با تئاتر کارش را شروع کرد و با حضور در فیلم «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی در نقش ملول درخشید. از آن بازیگرانی است که نقش مکمل را تبدیل به مرکز ثقل پرده سینما میکند اما چه شد که حضورش در کن بیشتر از سلبریتیها خبرساز شد؟ پیرمرد در طول این سالها هیچوقت خودش را درگیر حاشیهها نکرد.
یکی دو تا انتخاب بد دارد مثل «کلمبوس» که آدم دوست دارد فکر کند بیشتر از سر ناچاری بوده ولی عموما در انتخابهایش آدم دقیقی است. کاراکترش در فیلمها همیشه یکجور صداقت توام با شوخطبعی گزنده داشته که باعث میشود مخاطب دوستش داشته باشد. چیزی که او را روی فرش قرمز کن جذاب کرد تواضع توام با رندی چه در مراسم فتوکال و چه در گفتوگوی مطبوعاتی بود.
از آن طرف قسمت آخر مجموعه «مهمونی» که جمعه منتشر شد یک قاب محشر داشت. ایرج طهماسب و علی نصیریان روبهروی هم قرار گرفتند و با هم گفتوگو کردند. ایرج طهماسب محبوبیتش با «مهمونی» حتی از زمان مجموعه «کلاه قرمزی» هم فراتر رفته است. او نماینده نسل سرگرمیسازی است که مردم برایشان احترام قائلند. کسانی که با تلاش فردی خودشان را به جایگاهی رساندهاند که استحقاقش را دارند. بهخصوص که مخاطبان آقای مجری زمانی کودکان بودهاند و همراهانش جلوی دوربین چند تا عروسک اسفنجی.
در مقابل علی نصیریان هم یکی از بزرگترین بازیگران سینمای ایران است. تصور کنید ستاره بزرگی مثل علی نصیریان چه تواضعی دارد وقتی به برنامه ایرج طهماسب میرود و با عروسکها طرف صحبت میشود. مردم ایران عاشق این رفتارهای بزرگمنشانه هستند. نصیریان حتی در مواجهه با عروسکها هم یک بازیگر حرفهای است. چه وقتی برایشان آواز میخواند و چه وقتی با بچه درباره کاشتن گل و نوههایش حرف میزند.
او نمونه ستارهای است که هم در سطح اول هنر قرار دارد و هم به لحاظ روحیه و منش دوستداشتنی است. نه آنقدر مردمی است که به ابتذال کشیده شود و نه برج عاجنشین است که خودش را از مردم جدا کند. وقتی میگوید کلمات محبوبش صلح، آب زلال، نوه، هوای پاک و زن به معنای زن نه همسر و معشوق است یعنی با مردی هوشمند طرف هستیم. از آن طرف آنقدر به لحاظ هنری تثبیت شده است که این حرفها بازارگرمی برایش نیست. او محبوبیتش را با تواناییهایش سالها پیش به دست آورده است. عمر هر سه نفرشان دراز باشد.
دو: نمایشگاه نقاشی که به آن میخواهم اشاره کنم درباره رنج است. در گالری الا نقاشیهای سبا رضاییان در نمایشگاهی با عنوان «سوختن» به نمایش گذاشته شده. اول نمایشگاه نقل قولی از پونه مقیمی است در باب اینکه انسانها شبیه آتش از درون میسوزند و چطور تماشای آتش شبیه نظارهکردن رنجهای آدمی است. نقاشیها به لحاظ تکنیکی ساده هستند. همه از وسایل نقلیه و ساختمانهایی در حال سوختن اما حس و حالشان خیلی درست از کار درآمده. بهخصوص آن صورتکهای نیمه سوخته حالت دهشتناکی دارد. از آن نمایشگاههایی است که بعد از دیدنش حالتان دگرگون میشود. به سوختن فکر میکنید و به رنجهایتان و اندوهش را با خودتان حمل خواهید کرد.