کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۷۳۶۶۷
تاریخ خبر:

داستان پریوش و منیژه و ثریا و کارگردان قربانی خودخواهی شاه‌

روزنامه هفت صبح،‌ مرتضی کلیلی ‌| ‌ با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می‌کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکس‌های فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.

‌قاب نوستالژی
عکسی از امام خمینی سوار بر مرسدس بنز w116 با پلاک تهران-۲۴‌‌؛ مرسدس بنز w116 از سال ۱۹۷۳ میلادی با موتور‌های مختلفی تولید شد. این محصول با موتور پایه ۶سیلندر ۲.۸ لیتری با گیربکس ۵ دنده دستی و ۴ سرعته اتوماتیک عرضه شد و سپس با موتور‌های مختلف‌ ۸ سیلندر به تولید رسید. شرکت سهامی مریخ ‌اولین نمایندگی مرسدس بنز در ایران شناخته می‌شود. این شرکت از اواسط دهه ۵۰ شمسی ‌ اتاق w116 را وارد کرد. در این میان تعداد قابل توجهی از مدل‌های با ارزشمند ۳۵۰ و۴۵۰ وارد شد. این تیپ آخرین نسخه از w116 است که به‌نام ۶٫۹ با موتور انژکتوری معروف شد .

‌قاب مشاهیر ۱
داستان امروز هرچند روایت مردان است اما در حقیقت سرنوشت دو خواهر است؛ پریوش و منیژه دختران سرهنگ حسینقلی‌خان سطوتی. پریوش دختر بزرگتر بود و متولد ۱۳۱۱. او حدود سال‌های ۱۳۲۸ در سنین ۱۷ - ۱۸ سالگی به خواستگاری روزنامه‌نگار پرشور ‌آن دوران ‌حسین فاطمی جواب داد و با او به خانه‌ای رفت که پدرش برای آنها در همسایگی خودش در خیابان پهلوی ‌گرفت. در همان خانه بود که حسین فاطمی حکم مشاوره و بعد وزارت خارجه دولت دکتر مصدق را پذیرفت.

در همین خانه بود تنها پسرشان به‌دنیا آمد و همان خانه آخرین بار در شب ۲۸ مرداد سایه حسین فاطمی را به خود دید و ‌سال بعد خبر دستگیری و بعدتر خبر چاقو زدنش در مقابل شهربانی و بعدتر خبر تیرباران او به خانه رسید و پریوش که هنوز به ۲۵سالگی نرسیده بود، با پسری خردسال بیوه‌‌ مردی شد که به حکم دادگاه نظامی تیرباران شد. اما روایت دوم روایت منیژه است. دختر کوچک‌تر که در روزهایی که شوهرخواهرش در زندان زرهی در بند بود و همراه خواهر به ملاقات می‌رفت و در همین ملاقات‌ها بود که یکی از افسران آنجا دل به او بست و بعدها با او ازدواج کرد.

این البته روایتی است که اصالتش را مطمئن نیستم اما از آنجایی که کمی روایت را دراماتیک‌تر می‌کند آن را می‌آوریم. بعدها این افسر جوان که نامش مهدی رحیمی بود مراتب نظامی را طی کرد و به رتبه سپهبدی رسید‌. در روزهای پر تب و تاب سال ۵۷ و استعفای تیمسار اویسی جانشین او فرمانده نظامی تهران شد. ۲۲ بهمن‌‌ او به همراه تعدادی از نزدیکان حکومت پیشین دستگیر شدند. عصر ۲۵ بهمن خبر رسید که خلخالی قاضی شرع قصد دارد ۲۴ نفر از این افراد را اعدام کند.

بازرگان و یزدی نزد رهبر انقلاب رفتند و توضیح دادند که نمی‌شود این همه فرد را بدون دادگاه اعدام کرد. این توضیحات باعث شد تا در این تیرباران جمعی تجدید نظر شود. اما خلخالی چهار نفر را از میان ۲۴ نفر جدا کرد و آن چهار نفر سپهبد مهدی رحیمی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد ساعت چهار صبح در مدرسه سپهسالار یا مدرسه رفاه تیرباران شدند. (از صفحه فرزانه ابراهیم‌زاده)

قاب مشاهیر ۲
قسمت‌هایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری، (قسمت هشتم)؛ ۱۳ سالگی‌، مدرسه ایرانی و روپوش خاکستری. در زمستان بخاری که دود می‌کند و هوای کلاس را آلوده می‌سازد… به دیوار کلاس عکس محمدرضا ‌‌پهلوی و ملکه فوزیه، خواهر ملک فاروق، آویزان است که دوستانم به من می‌گویند به فوزیه شباهت دارم. من دوستش دارم، چرا که به نظرم خیلی زیباست‌ اما چرا او همسر کلارک گیبل فیلم «بر باد رفته» نشد؟…

امتحان، از خستگی بیهوش می‌شوم، ورقه امتحانی‌ام را به معلم می‌دهم. تابستان است متوجه گذشت فصل هم نمی‌شوم. آلمان تسلیم شد و جنگی پایان یافت . مادرم حالا می‌توانست روانه اروپا شود. پدرم نیز راضی است. برای من هم لابد ایران برای همیشه تمام می‌شد! والدینم برای زندگی، شهر زوریخ -‌ فولیز هوفن را در سوئیس آلمانی زبان انتخاب کردند و به این ترتیب مادرم می‌توانست نشاط زندگی را که در اصفهان از دست داده بود، باز یابد‌ و برای من هم یک پانسیون پیدا شد‌. «پرنتانی یر» جای شوخی نیست؟

همراه پدر و مادرم خودم را در دفتر با پنجره‌های بزرگ خانم مدیر می‌بینم. پدرم به پر کردن و امضای اوراق فورمالیته مشغول است. برحسب اتفاق‌، از پشت شیشه بیرون را نگاه می‌کنم. ۱۰، ۱۲ دختر جوان بالای پلکان با هم در حال صحبت‌اند -آنها لباس‌های آخرین مد به تن دارند، زلفشان فردار و لب‌های‌شان ماتیک خورده است -خدا کند پدرم سرش را بلند نکند چون اگر دختران را ببیند همان دم مرا به زوریخ برمی‌گرداند.‌ کاغذها را امضا می‌کند، مادرم به من لبخند می‌زند. بعد هر دو‌ی‌شان از خانم مدیر خداحافظی می‌کنند. تا در خروجی همراهی‌شان می‌کنم، مرا می‌بوسند و پدرم پیش از رفتن می‌گوید: اینجا مدرسه‌ای است مورد احترام و اطمینان‌، سعی کن خودت را شایسته و نمونه نشان بدهی‌… ادامه دارد…

قاب مشاهیر ۳
کارگردان فرانسوی که قربانی خودخواهی شاه شد؛ شاه پهلوی برای اولین بار در یک فیلم تصاویری که با بالگرد فیلمبرداری کرده‌اند را دید و خیلی ذوق کرد. به همین دلیل از طریق وزارت فرهنگ ایران اصرار کرد «آلبرت لاموریس» که یکی از بزرگان سینمای فرانسه ‌‌‌به ایران بیاید و یک فیلم (مستند) ‌کلی درباره طبیعت و فرهنگ ایران بسازد. لاموریس هم در سال ۱۳۴۷ ‌‌آمد و مستند «باد صبا» را ساخت. اما نتیجه نهایی با وجود کیفیت هنری، مورد رضایت شاه قرار نگرفت.

چون لاموریس تمایل زیادی به گرفتن تصاویری‌ از وجوه امروزی و صنعتی ایران که برای حکومت ایران از جنبه تبلیغی اهمیت داشت، نشان نداده بود. بخش عمده «باد صبا» بیشتر طبیعت و معماری کهن ایران را ‌ به تصویر کشیده بود. به دستور شاه، لاموریس بر‌خلاف میل خود ملزم شد تا جلوه‌های صنعتی مد نظر او را نیز به این فیلم مستند اضافه کند. ‌سد کرج که در آن زمان در تبلیغات حکومتی یکی از مظاهر پیشرفت‌های عمرانی محسوب شده و شاه به آن تفاخر زیادی می‌کرد، یکی از این اماکن بود. جایی که برای پرواز بالگرد مکان خطرناکی به حساب می‌آمد.

در دوازدهمین روز از خرداد‌ سال ۱۳۴۹ ‌حین فیلمبرداری از سد کرج، بالگرد به کابل‌های مخصوص تمرین تکاوران برخورد و سقوط کرد. این حادثه منجر به کشته‌ شدن آلبرت لاموریس ۴۸ساله و خلبان بالگرد شد. ‌محمود نوربخش فیلمبردار ایرانی فیلم، به همراه ‌پاسکال‌ پسر لاموریس از این حادثه جان سالم به‌در بردند.‌ اصرار محمدرضا‌ به اضافه‌ شدن سکانس‌های دلخواه او به یک فیلم مستند، سرنوشت تلخی برای کارگردانش رقم زد. تاوان ‌‌بی‌تدبیری شاه پهلوی که درباره هنر نظر داده بود را این کارگردان نگون‌بخت داد.

قاب تاریخ
آتش‌سوزی آبادان مقدمه ‌یک انفجار بزرگ؛ ساعت ۲۱ بیست و هشتم مرداد ماه، یادآور سالروز آتش‌سوزی ‌‌سینما رکس آبادان در سال ۱۳۵۷ است؛ زمانی که سینما با بیش از ۴۰۰ تماشاچی، در آتش سوخت و از آن جز تلی از خاکستر بر جای نماند. این حادثه، باعث تغییرات سیاسی نیز در بدنه حکومت شد‌.

اما در نهایت این تغییرات هم راه به جایی نبرد؛‌ «۲۸ مرداد ماه، ‌ساعت ۲۱:۴۵ دقیقه‌ سینما رکس آبادان دچار آتش‌سوزی شد و ۳۷۷ نفر در آتش سوختند؛ شمار کشتگان بعدا به ۴۳۰ تن رسید. یکم شهریورماه، آیت‌الله خمینی نامه سرگشاده‌ای از نجف منتشر کرد و در آن گفت که «آتش‌سوزی آبادان، مقدمه انفجاری عظیم است.»
منبع: کتاب روحانی و شاه؛‌ گزارش یک شاهد عینی از انقلاب ایران اثر دزموند هارنی

کدخبر: ۴۷۳۶۶۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر