۵۰خاطره از تاریخ فوتبال| در داکا اتفاق افتاد

روزنامه هفت صبح، تیمور مستور | اگر یک ناظر خارجی به ایران بیاید و کریهای طرفداران فوتبال را برایش ترجمه کنیم، حتما حیرت خواهد کرد که چگونه ذکر نام تیمی از بنگلادش پاسخ استقلالیها به شیشتاییهای مشهور است. یک تیم گمنام بنگلادشی چگونه میتواند چنین جایگاهی در رجزخوانی طرفداران دو تیم داشته باشد؟ بگذارید داستان را با جزئیات مرور کنیم. در بهار سال ۱۳۶۵ در نیمهنهایی جام باشگاههای تهران، پرسپولیس پرستاره به ملاقات تاج میرود.
با زوج پیوس و محمدخانی و هافبکهایی مثل شاهرخ بیانی و درخشان و عربشاهی و مدافعانی مثل پنجعلی و انصاریفرد. در یک بازی طوفانی و حیثیتی پرسپولیس سه بر صفر استقلال را شکست میدهد. درون دروازه استقلال، ناصر حجازی است که در ۳۶سالگی توان بدنی سابق را ندارد و بیشتر از همیشه زبان به شکوه و گلایه میگشاید. این شکست نقطه پایانی بود بر کارنامه دروازهبانی ناصر حجازی در استقلال.
او طرد میشود از تیمی که از زمستان ۴۸ عضو آن بود، بهجز دو سال در دورههای پنجم و ششم تخت جمشید که به شهباز رفته بود. حجازی مورد غضب قرار میگیرد. او را در بهترین دوران زندگی ورزشیاش از تیم ملی محروم کرده بودند و بعد تلاطمات و عادتهایش که به کمک همسرش بر آنها فائق آمده بود و حالا این بازی، مهر پایان بر فعالیت او بهعنوان دروازهبان بود. حجازی که از همان دهه پنجاه بهشدت خود را درگیر مسائل خانوادگی خود کرده بود و مسئولیت عجیبی برای مسائل مالی همسر و خانوادهاش در نظر داشت، ناگهان خود را بدون شغل دید.
همسر حجازی تعریف میکند: ناصر میگفت «داکا پایتخت بنگلادش، دو تیم دارد بهنام آباهانی و محمدان و میخواهم بروم در یکی از این دو تیم بهعنوان بازیکن و مربی کار کنم. هر روز ساعت ۶ صبح میرفت تا ساعت ۱۲ ظهر در جنگلهای شیان تمرین میکرد تا بدنش آماده شود. آن زمان یک خانه داشتیم ۱۶۰متر و یک پیکان که ناصر پیکان را ۱۰۰ هزار تومان فروخت، ۵۰ هزار تومان داد به ما و ۵۰ هزار تومان خودش برداشت و رفت هند… از هند پیشنهاد داشت اما به توافق نرسید و با قطار به بنگلادش رفت. در مسیر با فوتبالیستی بهنام آمیکو آشنا شد که در محمدان بازی میکرد و رفت همین تیم. ناصر چند سال بنگلادش بود و من و آتیلا و آتوسا ۸ ماه در بنگلادش کنار ناصر خان زندگی کردیم. واقعا آخر دنیا بود…»
حجازی در فضای پرتنش حاکم بر فوتبال ایران و سایه بلند وطنخواه و دهداری، موفق شد چند ستاره فوتبال ایران را هم با خود به بنگلادش ببرد. مثل بیژن طاهری، رضا نعلچگر و بعد هم مرتضی یکه. نامهربانی با حجازی همان دوران عینا برای علی پروین هم رخ داد. تیم پرستاره پرسپولیس تحت هدایت بنیاد مستضعفان بود و آنها در حرکتی نادر، علی پروین را بهخاطر برخی اختلافات برکنار کردند.
سپس در یکی دیگر از تصمیمات کمیک تاریخ فوتبال، مسعود معینی بازیکن و ستاره تیم تاج، سرمربی پرسپولیس شد! کسی که گل قهرمانی تاج در آسیا را به هاپوئل بهثمر رسانده بود (چه گل درجه یکی هم بود) در حالیکه برادرش فریدون معینی یک پرسپولیسی قدیمی بود، مسعود معینی به هدایت پرسپولیس رسید تا اولین استارت آسیایی پرسپولیس در سالهای پس از انقلاب را هدایت کند. دست تقدیر پرسپولیس را به داکا فرستاد تا در یک گروه ساده با محمدان بنگلادش و حریف سریلانکایی رقابت کند.
پرسپولیس با ۵ گل حریف سریلانکایی را شکست میدهد و محمدان با این تیم مساوی میکند. به این ترتیب پرسپولیس کافی بود با محمدان تساوی کند. اما در یک روز عجیب محمدان بازی یک برصفر باخته را با پیروزی دو بر یک عوض میکند و یکی از شگفتانگیزترین نتایج تاریخ فوتبال این کشور و البته کشور ما رقم میخورد. در واقع پرسپولیس در یک گروه سه تیمی در رقابت با نمایندههای بنگلادش و سریلانکا حذف میشود! خفت این نتیجه آنقدر سنگین است که استقلالیها آن را بهعنوان آنتیتز ماجرای شیشتاییها بارها استفاده کردهاند.
در بازگشت به تهران مسعود معینی برکنار میشود و با فشار طرفداران و بازیکنان، علی پروین بازمیگردد. اما یادتان باشد حجازی واقعا تیم خوبی درست کرده بود. در مرحله بعد محمدان با السد قطر و نمایندگان عربستان و کره شمالی و مالزی همگروه میشود و تنها تیمی است که توانست السد را با نتیجه دو بر دو متوقف کند. آنها یک پیروزی عجیب هم مقابل حریف کره شمالی داشتند و در پایان هفته دوم صدرنشین گروهشان بودند.
اما دو شکست مقابل نمایندههای عربستان و مالزی آنها را به مقام چهارم گروه رساند. و همان السد در نهایت قهرمان آسیا شد. حجازی که یک قهرمان ملی در داکا محسوب میشد، در سال ۱۳۶۹ هم محمدان را به مرحله نهایی جام باشگاههای آسیا رساند و اتفاقا یک تساوی یک بر یک هم مقابل استقلال بهدست آورد که باز هم استقلال قهرمان آسیا میشود. حجازی به این ترتیب از اوایل دهه هفتاد در قالب یک مربی موفق با کارنامهای درخشان به فوتبال ایران بازمیگردد.