داستان صادق قطبزاده و مستند فرزند انقلاب

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | درباره مستندی که پس از ۴۰سال به نقش عجیب یکی از افراد موثر در روزهای بعد از انقلاب پرداخته است.
صادق قطبزاده و کودتای نوژه
مستندی تلویزیونی به نام فرزند انقلاب با موضوع زندگی صادق قطبزاده ، در روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن از شبکه بیبیسی فارسی پخش شده و در فضای مجازی فارسی نیز مورد توجه قرار گرفته است. صادق قطبزاده چرا مهم است و چرا این مستند مورد توجه قرار گرفته است؟
* یک: اهمیت صادق قطبزاده به دلیل محوریت او در میان افراد غیرروحانی در ابتدای پیروزی انقلاب است. در یک تحلیل گفته میشود که پنج نفر یعنی دکتر علی شریعتی، ابوالحسین بنیصدر، قطبزاده ، ابراهیم یزدی و شهید مصطفی چمران، جزو پنج فرد غیرروحانی بودند که همگی متولد نیمه اول دهه بیست شمسی بودند و با استفاده از فرصت بورسیه خارج از کشور، توانستند در خارج از مرزها (چمران، قطبزاده و یزدی در آمریکا، بنیصدر و شریعتی در فرانسه) تحصیل کنند و به جز شریعتی که عمرش به انقلاب قد نداد؛ همگی در یکی دو سال بعد از پیروزی انقلاب، جزو موثرترین افراد باشند.
* دو: در این میان قطبزاده البته شخصیتی مرموزتر داشت چرا که همانطور که در این مستند نیز دیده میشود، فردی بود که تلاش داشت بسیاری از مفاهیم متناقض را در روزهای بعد از انقلاب در کنار هم نگه دارد و از این رو به طور مثال هم میتوانست دوست دختری داشته باشد که خبرنگار سی بی اس کانادا است و هم در رثای زن انقلابی و مجاهدتهای او سخن بگوید. همین موضوع باعث شده بود که او به شخصیتی مرموز تبدیل شود و همین نکته شناخت او را از دل تصاویر جالب میکند.
* سه: در عین حال نباید از خاطر دور داشت که بالاخره مستند قطبزاده نیز در بافتی دیده میشود که جامعه ایرانی نشان داده به شدت خواهان مستندهای تاریخی است. از مستندهای مبتذل من و تو درباره خاندان پهلوی گرفته تا کارهای اینچنینی بیبیسی و البته تلاشهای داخل کشور درباره قوام، هویدا، رزمآرا، آیتالله منتظری و… تا حتی مجموعه تلاشهای حسین دهباشی در مجموعه تاریخ آنلاین و حتی کارهایی مثل مستند ۱۰ قسمتی شبکه المنار درباره امام خمینی (ره)؛ همه و همه در این سالها دیده شدند.
* چهار: و اما درباره این مستند، این یادداشت عبدالله شهبازی، مورخی که دیدگاههایی نزدیک به حاکمیت دارد را هم بخوانید که از کانال تلگرامیاش نقل کردهایم:
*** معمایی بهنام کودتای قطبزاده - شریعتمداری
زمانی که کتاب «کودتای نوژه» را، برای انتشار در دهه فجر ۱۳۶۷، کار کردم قصد داشتم آن را به اولین کتاب از مجموعهای بدل کنم با عنوان کلی «انقلاب اسلامی و توطئه در دهه نخستین». به این دلیل عنوان فوق بر روی جلد و در شناسنامه کتاب درج شد. طبق طرح من «کودتای قطبزاده - شریعتمداری» باید به دومین کتاب از این مجموعه بدل میشد. اسنادی در اختیارم قرار نگرفت و مجموعه به همان کتاب «کودتای نوژه» محدود شد.
در روزهای اخیر مستند سه قسمتی آقای محمود عظیمایی را درباره زندگی و مرگ صادق قطبزاده با دقت دیدم که در روزهای ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ از بیبیسی فارسی پخش شد. این مستند شخصیت قطبزاده را بسیار خوب نشان میدهد و تصور میکنم نیازی به تفسیر من ندارد. قطبزاده همین بود که نشان داده شد. سرخوردگیاش نیز عجیب نبود. کسانی از این جنس که پیش از انقلاب فعال بودند، این توهم را داشتند که انقلاب کار آنان بود و کسی مثل قطبزاده ، با آن روحیات که مستند به خوبی نشان داده، عجیب نبود اگر به چنین رفتارهای احمقانه و ماجراجویانه دست زند.
سخنان قطبزاده در دادگاه (قسمت سوم مستند) روشن میکند که فکر کودتا را دو سرهنگی که با او تماس گرفتند به وی القا کردند. این دو نفر، که در بازجویی قطبزاده به او گفته شد نظامیان سلطنتطلب بوده و دستگیر شدهاند، درواقع دو عضو سازمان نظامی حزب توده، سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان، بودند. علت صلاحیت دادگاه انقلاب ارتش، به ریاست آقای ریشهری، برای رسیدگی به پرونده قطبزاده همین حضور نظامیان در پرونده بود؛ نظامیانی که درواقع مأموران نفوذی حاکم شرع انقلاب ارتش بوده و طبعاً در جلسات دادگاه غایب بودند.
این کودتا چقدر جدی بود؟ اگر سرهنگ کبیری خود را به قطبزاده نزدیک نکرده و او را تحریک نکرده بود، و قدرت ادعایی سازمان کودتاچی موهومش را به رخ او نکشیده بود، آیا به فکر کودتا میافتاد؟ اگر نبود امکانات موهومی که آقایان ریشهری و کبیری برای کودتا در اختیار قطبزاده قرار دادند آیا اصولاً میشد از پدیدهای بهنام «کودتای قطبزاده - شریعتمداری» نام برد؟ نقش آقای شریعتمداری چه بود؟ آیا تلاش کردند که او را نیز بهنحوی به کودتای موهوم وصل کنند؟ چرا و با چه انگیزهای؟ اینها پرسشهای بسیار مهم تاریخی است که برای شناخت تحولات پسین جامعه ایران اهمیت فراوان دارد.
کمتر از پنج ماه پس از اعدام قطبزاده ، در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، کیانوری و حدود چهل تن از اعضای رهبری و کادرهای حزب توده دستگیر شدند. در اردیبهشت ۱۳۶۲ حزب توده غیرقانونی شد و سایر اعضای رهبری آن و نیز اعضای سازمان نظامی و مخفی حزب توده، از جمله کبیری و عطاریان، دستگیر شدند. سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان در ۸ و ۶ اسفند ۱۳۶۲ و بخش عمده اعضای رهبری و کادرهای حزب توده در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند.