۱۰۰ قصه از لابهلای تاریخ| پدرخوانده فیلمفارسی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اگر امروز وارث چیزی به نام صنعت سینما هستیم بهخاطر وجود اسماعیل کوشان و محمود کوشان است و اگر امروز از صدها و صدها فیلم سخیف ایرانی موسوم به فیلمفارسی احساس شرم میکنیم باز هم بهخاطر اسماعیل و محمود کوشان است. ارزیابی نقش این دو برادر در سینمای ایران واقعا کار سختی است. پدران صنعت سینمای ایران و صنعت دوبله یا پدران فیلمفارسی؟
اسماعیل کوشان متولد 1296 بود و از خانوادهای بازاری که با پشتوانه آنان در دوران آلمان هیتلری به این کشور رفت تا اقتصاد بخواند اما شرارههای جنگ دوم جهانی او را در اروپا سرگردان کرد و دست آخر به وین و سپس به ترکیه رفت و آنجا بیزینس دوبله فیلمهای آمریکایی به زبان فارسی را راه انداخت. سال 1325 به ایران آمد و با این فیلمهای دوبله شده بیزینسی به راه انداخت.
در این میان اسدالله رشیدیان او را ترغیب کرد که در تولید فیلم ایرانی که صنعتی ورشکسته بود سرمایهگذاری کند. کوشان که اسم واقعیاش حریر فروش بود با پشتیبانی رشیدیان و در سن 31سالگی شرکت خود را راهاندازی کرد و اولین فیلمش طوفان زندگی نام داشت که عنوان اولین فیلم ناطق سینمای ایران را با خود یدک میکشد. این فیلم در منزل ارباب جمشید در باغ بزرگی در جوادیه تهران فیلمبرداری شد.
یک ملودرام ایرانی که درآن آواز غلامحسین بنان هم بود و بازیگرانی مثل ژاله علو و رقیه چهرهآزاد در نقش زنانی جوان در آن ایفای نقش کردهاند. هرچند بازیگر زن اصلی فیلم مهراقدس خواجه نوری است. کوشان هم سرمایهگذار فیلم بود و هم فیلمبردار و سر همین فیلم است که برادر نوجوان خود محمود کوشان را هم به کار میگیرد و به او راز و رمز فیلمبرداری را میآموزد. از این به بعد اسماعیل کوشان تا سال 1357 به مهمترین چهره فیلمفارسی بدل میشود.
او با تاسیس پارس فیلم بیش از صد فیلم تولید میکند که بیست تای آنها را شخصا کارگردانی هم میکند و بیست تای دیگر را هم برادرش محمود کوشان میسازد. در این حدود 100فیلم به جرات میگویم یک فیلم حتی متوسط وجود ندارد. همه بد و ضعیف و سخیف. کوشان هیچ ذائقه فرهنگی خاصی از سالهای زندگی در آلمان و اتریش با خود به ارمغان نیاورده بود و برای پول درآوردن راهی جز استفاده از فرمولهای قدیمی بلد نبود.
در حالی که مثلا رقیب او در این سینما یعنی مهدی میثاقیه بارها تجربیات متفاوتی را در همین سینما تجربه کرده بود. اما فرمولهای کوشان یکسان بودند. در دهه سی و چهل سعی کرد داستانهایی خوش آب و رنگ بر پسزمینههای تاریخی بسازد. مثل حسن کرد و یا گوهر شب چراغ و بیژن و منیژه و امیر ارسلان نامدار.
اما این فیلمها توفیق خاصی پیدا نکردند و کوشان به همان ساخت فیلمفارسیهای رایج بازگشت. از حق نباید گذشت کوشان به جز راهاندازی صنعت دوبله و همینطور زنجیره تولید صنعتی در سینمای ایران؛ اولین فیلم رنگی ایران را نیز تهیه کرد. فیلم گرداب به سال 1332. او که دلباخته فن فیلمبرداری بود اولین تجربههای فیلمبرداری سینماسکوپ را نیز در ایران انجام داد. با فیلمهای اتهام و عروس فراری. این عروس فراری یکی از مهمترین موفقیتهای تجاری پارس فیلم بود.
کارگردانش برادر 25ساله اسماعیل کوشان بود و بازیگرانش ملک مطیعی و دلکش و آنقدر خوب فروخت که اسماعیل به برادرش پاداش چشمگیری داد تا محمود یک ویلای مجلل برای خود در تهران بسازد. او پای دلکش را که درآن زمان خوانندهای جوان و 26ساله بود به سینما باز کرد و همینطور در دهه چهل محمدعلی فردین را با قراردادی زیرکانه وارد عالم سینما کرد. عهدیه و هایده هم ورودشان به صنعت سرگرمی را مدیون اسماعیل کوشان و برادرش هستند.
اما به عنوان یک سینماگر تهیهکنندهای طماع و کارگردانی شلخته بود و به سادگی تماشاگر خود را دستکم میگرفت. او عامدانه فقط داستانهایی درباره طبقات پایین اجتماع میساخت و تماشاگرانش را نیز از طبقه فرودست شهرهای بزرگ انتخاب میکرد. ستاره اصلی سینمای او ناصر ملک مطیعی بود و در مقایسه با ملک مطیعی اعتماد چندانی به ستاره نوپایی مثل بهروز وثوقی نداشت. ستاره بخت وثوقی وقتی طلوع کرد که از پارس فیلم به سمت مولن روژیها حرکت کرد.
به سمت میثاقیه و شباویز. در میان بازیگران زن به جز دلکش او از سهیلا استفاده میکرد اما وقتی متوجه محبوبیت بینظیر فروزان شد تلاش کرد که این بازیگر گیلانی خوش چهره را هرطور که هست در تولیدات خود به کار بگیرد. او با کمک تسلطش بر زبانهای خارجی تولیدات مشترک متعددی را کلید زد و پای بازیگران درجه دو آلمانی و آمریکایی را به سینمای ایران باز کرد؛ مثل کریستین پاترسن در فیلم مهدی مشکی و شلوارک داغ. او فخرالدین و جونیت آرکین از سینمای ترکیه را هم برای بازی در فیلمهای ایرانی راضی کرد.
مثلا او در سال 1347 فیلم یوسف و زلیخا را تهیه کرد (کارگردان فیلم مهدی رئیس فیروز است) و نقش حضرت یوسف را به فخرالدین داد و نقش زلیخا را به فروزان. تصاویر فیلم آنقدر مبتذل است و نوع پوشش زلیخا آنقدر عجیب است که کلا فصل جدیدی از سینمای تاریخی را در دسترس قرار میدهد و دوبلورهای محترم هم ماشاءالله سنگ تمام گذاشتهاند در سخافت این فصل. راستش اصلا مود کسانی که گاه پرچم دفاع از فیلمفارسی را بلند میکنند نمیفهمم.
استودیو پارس فیلم در سالهای پس از انقلاب توقیف شد و اسماعیل کوشان در سال 1360 و در سن 64سالگی درگذشت. برادرش محمود کوشان چند فیلم دیگر ساخت اما او هم از اوایل دهه شصت ممنوعالفعالیت شد.