کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۱۹۰۵۴۹
تاریخ خبر:

درگذشت مردی که او را معمار توسعه صنعتی ایران می‌دانند

رضا نیازمند، بنیان‌گذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بنیان‌گذار سازمان مدیریت صنعتی، نخستین مدیرعامل شرکت ملی صنایع مس ایران و معاون وزیر اقتصاد ایران در دهه ۴۰ صبح دیروز در بیمارستان شریعتی تهران در ۹۶ سالگی درگذشت.

رضا نیازمند در کتاب خاطراتی که از زندگی‌اش تحت عنوان «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران‏» به همت دکتر علی‌اصغر سعیدی منتشر شده است، پدر و مادرش را همدانی معرفی می‌کند و می‌گوید که خودش به دلیل کوچ اجباری خانواده و فرار پدرش از دست ماموران رضاشاه در کرمانشاه به دنیا آمده است. پدرش از تجار مشهور همدان بوده ولی در کودکی او بر اثر بیماری سل جانش را از دست می‌دهد. نیازمند می‌گوید: «مادرم مجبور به تامین هزینه ما شد بدون اینکه سرمایه‌ای داشته باشد. تنها داشته‌اش یک چرخ خیاطی بود و یک اتو که پدر برایش خریده بود.»

او از شش سالگی وارد مدرسه صفوی تهران شد و پس از پایان دوران ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه علمیه و سپس دارالفنون رفت که آن زمان مشهورترین دبیرستان ایران بود. با پایان تحصیل برای کمک به مادرش قصد داشت مشغول کار شود و حتی شغلی در یک مغازه تعمیر پمپ آب پیدا کرد اما وقتی با ناراحتی مادرش رو به رو شد به جای کار دنبال ثبت‌نام در دانشگاه رفت و در این بین متوجه تبلیغاتی شد که در روزنامه‌ها برای تاسیس دانشکده صنعتی ایران و آلمان منتشر شده بود؛ پس با توجه به علاقه‌اش به صنعت و کار صنعتی در این دانشکده ثبت‌نام کرد و در رشته مهندسی معدن و ذوب فلزات فارغ‌التحصیل شد و پس از آن در کارخانه ونک که آلمانی‌ها راه‌اندازی کرده بودن به عنوان مهندس کارخانه مشغول کار شد. کارخانه‌ای که در زمان جنگ جهانی برای تولید ماسک ضد گاز ساخته شده بود و بعد از آن تبدیل به مرکز تعمیرات کارخانجات کشور شده بود.

رضا نیازمند با توجه به تلاش و کار زیاد پله‌های ترقی را بسیار سریع در این مجموعه طی کرد و در سال ۱۳۲۴ مدیرفنی و معاون کارخانجات ونک شد. او در این کارخانه کار ساختن قطعات یدکی برای کارخانجات نساجی را انجام می‌داد تا از تعطیلی آن جلوگیری کند. البته کار صنعتی و درآمد خوب تنها خواسته و رویاهای زندگی‌اش نبود، او علاقه بسیاری به ادامه تحصیل در آمریکا داشت و برای رسیدن به هدفش تلاش بسیاری کرد. خودش می‌گوید که یک سال طول کشید تا یک بلیت رفت و برگشت خرید و به آمریکا رفت.

با ورود به نیویورک در رشته مدیریت صنعتی و حسابداری صنعتی تحصیل را شروع کرد و بعد از مدتی در یک سینما کار پیدا کرد و با ۱۲۵ دلار حقوق هفتگی مسئول سالن نمایش و پاره کردن بلیت شد و به این شکل از پس هزینه‌های تحصیل و زندگی بر آمد. البته او در نیمه‌های تحصیل به دلیل بیماری مادرش سریع به ایران بازگشت و ترجیح داد پیش او بماند. خودش در کتاب خاطراتش می‌گوید: «از ادامه تحصیل صرف‌نظر کردم، به ایران برگشتم. گرچه نتوانستم دکترا بگیرم ولی حداقل اینکه جزو هم‌وطنان فرنگ رفته شدم.»

او با توجه به رشته تحصیلی درآمریکا در سال ۱۳۲۹ جذب سازمان برنامه شد که در آن سال‌ها تازه تاسیس شده بود و در آن مستشاران فرنگی هم‌چون «ترن برگ» آمریکایی، کار می‌کردند. نیازمند در این دوره ۴ سال در سازمان برنامه در بخش‌ها و حوزه‌های مختلف به عنوان عضو هیات مطالعات استان پنجم، عضو هیات مطالعات سازمان برنامه، مشاور مستشاران آمریکایی و ریاست قسمت طرح‌های سازمان کار کرد. در این سال ها نیازمند با ترن برگ «رفیق» شد؛ او علاقه بسیاری به رضا نیازمند پیدا کرده بود و به او توصیه کرد که برای ادامه تحصیل به آمریکا برود و خودش نیز برای او یک معرفی‌نامه و تشویق‌نامه نوشت که به گفته نیازمند برایش سال‌ها «آتیه‌ساز» بود.

مدتی بعد از این توصیه رضا نیازمند ترجیح داد به حرف او گوش کند و بار دیگر برای ادامه تحصیل به آمریکا بازگردد. او در سال ۱۳۳۳ در رقابت بورس فولبرات آمریکا قبول شد و دوباره راهی این کشور شود، البته این بار او به همراه همسرش که تازه زندگی مشترک‌شان را تشکیل داده بودند به آمریکا رفت. نیازمند آن زمان ماهانه ۲۳۰ دلار برای هزینه مسکن و غذا کمک هزینه دریافت می‌کرد. او به دانشگاه سراکیوس نیویورک رفت تا در رشته مدیریت صنعتی که علاقه بسیاری به آن داشت تحصیل کند. در این دوره توانست به عضویت انجمن مدیریت آمریکا و انجمن بین‌المللی مدیریت هم در بیاید ولی این بار نیز به دنبال شدت گرفتن بیماری مادرش باردیگر تحصیل را نیمه‌کاره گذاشت و دکترا نگرفته به ایران بازگشت و برای کار به سازمان برنامه رفت. نیازمند خود را به ابوالحسن ابتهاج که آن دوران رئیس سازمان برنامه بود (کسی که از او به عنوان پایه‌گذار برنامه‌ریزی توسعه در ایران یاد می‌شود) معرفی کرد و مدارک تحصیلی‌اش را نشان داد و ابتهاج نیز از او خواست که در سازمان برنامه مشغول به کار شود. خود درباره آن سال‌ها چنین می‌گوید: «ابتهاج گفت در به در دنبال آدمی مثل تو می‌گشتم. من رفتم افرادی را از موسسه «جرج فرای شیکاگو » را آوردم ولی کسی نیست از اینها استفاده کند، تو از این ساعت رئیس ایرانی این اداره و رابط بین شخص من و این گروه هستی.» مشاورین موسسه فرای که ۷ نفر بودند برای رسیدگی به نواقص مدیریت در کارخانجات و تهیه پیشنهادات اصلاح امور به ایران آمده بودند. نیازمند به کمک این مشاورین بیش از ۵۰ نفر کارشناس را در این دوره تربیت کرد.

پس از این دوره که با اتمام ماموریت کارشناسان موسس فرای و رفتن ابتهاج از سازمان برنامه همراه بود رضا نیازمند هم از سازمان برنامه به شرکت نساجی ایران رفت و ریاست هیات مدیره این شرکت و مدیرعاملی نساجی مازندران را برعهده گرفت و این کارخانه را که ۱۰ سال زیان‌ده بود ظرف یک سال به سوددهی رساند و برای اولین بار در کشور گزارش عملکرد سالانه نوشت. پس از این عملکرد درخشان در سال ۱۳۴۰ مدیرعامل شرکت مصالح ساختمانی و سال ۱۳۴۱ رئیس مرکز راهنمای صنایع و با حفظ سمت ناظر دولت در بانک توسعه صنعتی و معدنی شد؛ او دیگر خود را به عنوان یک مدیر بسیار توانمند صنعتی در کشور نشان داده بود و همین هم شد که وقتی در سال ۱۳۴۲ علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد (مردی که نیازمند او را پدر تکنوکراسی ایران می‌داند) شد، برای معاونت صنایع و معادن کسی را بهتر از رضا نیازمند ندید.

فعالان اقتصاد و تجار بسیاری را که واردکننده بودند به راه‌اندازی کارخانجات در کشور تشویق کرد و از فعالان بخش خصوصی حمایت کرد تا صنایع جدید را وارد کشور کنند و حاصل حمایت‌ها و مدیریت این مرد راه‌اندازی کارخانه‌هایی همچون خودروسازی، اتوبوس‌سازی، لوازم خانگی، لوازم الکتریکی و… شد. او در خاطراتش از آن دوران این چنین تعریف می‌کند: «پنجشنبه‌ها می‌نشستیم تصمیماتی می‌گرفتیم که جلوی پای صنعتگران باز باشد و در این دوران شرایط برای راه‌اندازی صنایع بزرگی چون خودرو، لوازم خانگی و… فراهم شد.»

پس از پیروزی انقلاب رضا نیازمند برای سال‌ها به آمریکا رفت و در این دوران درآن جا ادامه تحصیل داد و دکتری خود را در رشته مدیریت صنعتی (که نیمه‌کاره مانده بود) و علاوه بر آن در رشته مدیریت بازرگانی گرفت. او چند سالی بود که دوباره به ایران بازگشته بود و در خانه‌ قدیمی‌اش زندگی می‌کرد. بخش زیادی از روز او به مطالعه، تحقیق و نگارش کتاب و خاطراتش اختصاص داشت.

کدخبر: ۱۹۰۵۴۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • arash11

    روحش شاد ،یادش گرامی

  • ario2806

    انسان های بزرگ هرگز نمی میرند.تا ابد یاد ش گرامی.

  • jm.1987

    مهندس تخریب صنعت ایران کیه؟ همه ساخته ها ی آقای نیازمند الان وضعیت دردناکی دارند. از کشوری که داشت به سمت صنعتی شدن پیش م یرفت رسیدیم به . . . همه خودشون بهتر مید ونن.