ابوالفضل؛ پسربچه ۱۱سالهای که گاوکش حرفهای است
ابوالفضل شبیه خیلی از پسربچه های همسن و سال هست و نیست!
وقتی با دوستانش در کوچه های خاکی زابل بازی می کند، وقتی پشت نیمکت کلاس درس می نشیند یا روپوش سورمه ای رنگ مدرسه را می پوشد شبیه بقیه بچه های همسن و سالش است، اما خارج از این دنیا، وقتی ابوالفضل را با چکمه های سفید روی موزاییک هایی ببینید که از خون تازه و گرم گاوی که تازه کشته شده، سرخ است، او دیگر شبیه دوستانش نیست. ابوالفضل به اینجا که می رسد،پسربچه ای است که دوست دارد شغل پدری اش را ادامه بدهد، شغلی که در آن سروکارش با خون و چاقو و گاو و شتر است؛ پنج سال حضور مدام در قصابی و ذبح گاو حالا آنقدر برای او جاذبه ایجاد کرده که ساعت ۴ صبح قبل از همه در محل ذبح حاضر شود و چراغ را روشن کند.
عباس پدر ابوالفضل، نسل هفتم خانواده است که به ذبح گاو مشغول هستند. مردی متولد سال ۱۳۵۳ صادره از زابل ، که می گوید این ارثی است که در خون ما وجود دارد: «پدرم ، پدربزرگم ، جدم ، جد بزرگم و همین طور الی آخر همه قصاب بودند و گاو ذبح می کردند، فکر کنم این ارثی است که در خون ما وجود دارد و به بچه هایمان هم می رسد. الان ما شش تا برادریم که همه این کار را انجام می دهیم و بچه هایمان هم به این کار علاقه دارند.»
جام جم آنلاین گفتگویی کوتاه با ابوالفضل انجام داده که در ادامه آن را میخوانیم:
**** ابوالفضل متولد چه سالی هستی؟
جواب- نمی دونم، یازده سالمه.
**** یعنی ۱۳۸۵؟
جواب- ها! همون.
**** کلاس چندمی ؟
جواب- کلاس چهارم.
**** پدرت قصابی دارد؟
جواب-ما خودمان دامداریم ، قصابی هم داریم.
**** شما فقط گاو می کشید؟
جواب-بیشتر گاو می کشیم. بعضی وقت ها شتر هم می کشیم.
**** تو از چندسالگی کشتن گاو را دیدی؟
جواب-از خیلی بچگی. اما از ۶ سالگی رفتم وردست پدرم.
**** نترسیدی؟
جواب-نه از چی بترسم!
**** یعنی این کار را دوست داری؟
جواب-آره ، خیلی دوست دارم، قصابی قشنگ است!
**** چه چیز قصابی قشنگ است؟
جواب-همین که گاو را می اندازی زمین می کُشی قشنگ است.
**** خودت بلدی یک گاو را بندازی زمین؟
جواب- آره… بلدم. الان دیگر یاد گرفتم.
**** یک گاو چند کیلو است؟
جواب-۲۰۰-۳۰۰ کیلو ، شاید هم بیشتر.
**** تو چند کیلویی؟
جواب- ۳۳ کیلو.
**** چطوری حریف گاو می شوی؟
جواب-پاهایش را با طناب می بندم بعد می اندازمش زمین. یعنی اول پاهای جلویش را با طناب می بندم، بعد پاهای عقبش را می بندم. بعد وقتی گاو افتاد روی زمین باید سر گاو را بگیری و چاقو را بگذاری زیر گردنش و ببری.
**** یعنی خودت چاقو هم دستت می گیری؟
جواب-خیلی.
**** کدام قسمت ذبح گاو را از بقیه بیشتر دوست داری؟
جواب-موقعی که گاو را می اندازم زمین، یا وقتی که پوستش را جدا می کنیم.
**** هر روز چه ساعتی از خواب بیدار می شی؟
جواب-اگر قرار باشه برم کمک پدرم گاو بکشیم، ۴-۵ صبح بیدار می شوم.
**** مدرسه هم می ری دیگه؟
جواب-بله.
****چطوری به هردوتا می رسی؟
جواب-بعضی وقت ها نمی رسم برم مدرسه. بعضی وقت ها هفت می رم ۱۲ برمی گردم.
****برای گاو کشتن کسی تو را بیدار می کند؟
جواب-نه خودم بیدار می شم، خودم دوست دارم و از همه زودتر می روم برای ذبح گاو.
****در هفته چند تا گاو می کشید؟
جواب-هرچقدر مشتری داشته باشیم. بعضی وقت ها هر روز بعضی وقت ها سه تا در هفته. الان بازار خراب است، قبلا روزی ۴ تا هم می کشتیم.
توضیحات
*
توضیحات
*
توضیحات
*
توضیحات
*