کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۷۱۵۳
تاریخ خبر:
گفت‌وگو با اصغر نوری درباره هزارتوهای جهان ترجمه

ترجمه؛ حرکت روی ردپای نویسنده

ترجمه؛ حرکت روی ردپای نویسنده

ترجمه از زمانی آغاز می‌شود که مترجم تلاش می‌کند اثر را در زبان مقصد بازآفرینی کند

هفت صبح، کیارش وفائی|   ترجمه همیشه پل بوده است. با این توضیح که در زمان‌های دور، پلی بوده برای سیاست و تجارت بین ملل مختلف و از وقتی که صنعت چاپ به وجود آمده و کتاب‌ها توانسته‌اند راحت‌تر از قبل سفر کنند، پلی شده برای تبادل اندیشه و زیبایی. اصغر نوری تحصیلات خود را در رشته کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر  به اتمام رسانده است. او مترجم، نمایشنامه‌نویس و کارگردان است که به ‌تازگی چند فیلم‌ کوتاه و مستند را نیز به تصور درآورده است.

 

همچنین وی طی سال‌های فعالیتش به عنوان مترجم بیش از چهل عنوان کتاب در حوزه‌ ادبیات و تئاتر ترجمه کرده و چند نویسنده فرانسوی‌زبان همچون «آگوتا کریستوف»، ، «ژان پل دوبوآ»، را برای اولین‌بار در ایران به مخاطب معرفی کرده است. از جمله فعالیت‌های نوری  این است که به‌طور متناوب کارگاه‌های ترجمه برگزار می‌کند و تاکنون در چندین انتشارات به‌عنوان دبیر بخش ترجمه یا دبیر تحریریه کار کرده و در انتخاب و انتشار بیش از دویست عنوان رمان، نمایشنامه و کتاب نظری نقش مستقیم داشته است.

 

اصغر نوری به عنوان نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر تاکنون ده‌ها نمایشنامه به قلم خودش یا نمایشنامه‌هایی را که ترجمه کرده است در ایران و جشنواره‌هایی در فرانسه و آلمان به روی صحنه برده؛ و در بعضی از آن‌ها به‌عنوان بازیگر حضور داشته است. از جمله آثار وی می‌توان به  «سه روایت جعلی»، «افسانه‌ای برای وقتی دیگر»، «منگی»، «سه‌گانه دوقلوها»، «دیوار گذر» و «نوشتن مادام بوواری» اشاره داشت. 

 

   زمانی که می‌خواهید رمان یا نمایشنامه‌ای را ترجمه کنید چطور با دنیای نویسنده ارتباط برقرار می‌کنید؟

ابتدا کتاب را با این معیارها انتخاب می‌کنم. اول اینکه کتاب موردنظر را دوست دارم و می‌دانم از خواندن آن لذت خواهم برد. علت دوم این است که تصور می‌کنم مسئله‌ این کتاب به یکی از مسائل جامعه‌ معاصر ایران نزدیک است و درنهایت، فرم کتاب پیشنهاد تازه‌ای برای جامعه‌ کتاب‌خوان یا نویسنده‌ها و نمایشنامه‌‌نویسان ایرانی دارد. کتاب‌هایی که برای ترجمه انتخاب می‌کنم، همه‌ این سه معیار یا دست‌کم دو مورد از آن‌ها را دارند.

 

بعد از مرحله‌ انتخاب، کتاب را برای بار دوم با دقت بیشتری می‌خوانم و در حین این مرحله سعی می‌کنم درباره‌ نویسنده بیشتر بدانم؛ گفت‌وگوهایش را می‌خوانم، آثار دیگرش را و همین‌طور نقدهایی را که بر آثارش نوشته‌اند. به این‌ ترتیب، قبل از آغاز ترجمه، می‌توانم به صدای نویسنده در ترجمه رسیده و لحن مناسبی برای آن اثر در زبان فارسی پیدا کنم.

 

   ترجمه رمان با ترجمه نمایشنامه چه تفاوت‌هایی دارد و این تفاوت‌ها چه تاثیری بر روند کاری یک مترجم دارد؟

تفاوت ترجمه نمایشنامه با ترجمه رمان به تفاوت این دو نوع ادبی باز می‌گردد. رمان ساحت عینیت و ذهنیت توامان دارد، اما نمایشنامه به طور کامل عینی است. در رمان، معمولا یک صدای واحد به نام صدای راوی داریم، اما در نمایشنامه به تعداد شخصیت‌ها صدا وجود دارد. هر دو حوزه چالش‌های خاص خودشان را دارند.

 

 در حوزه ترجمه چطور بین وفاداری به متن اصلی و خلاقیت خودتان تعادل برقرار می‎کنید؟

در ترجمه یک اصل قطعی وجود دارد که معنای اثر باید کامل و درست منتقل شود. حال با هیچ بهانه‌ای نمی‌توان این اصل را نقض کرد. در ترجمه‌ ادبی، انتقال درست و وفادارانه معنا حداقل کار است و از نظر من مقدمه ترجمه است نه اصل آن. ترجمه، با باور به این امر بدیهی که معنا باید درست  منتقل شود، از زمانی آغاز می‌شود که مترجم تلاش می‌کند اثر را در زبان مقصد بازآفرینی کند.

 

نکته ضروری برای این بازآفرینی در این است که ما اثر ادبی را یک فرم تلقی کنیم نه مجموعه‌ای از کلمات که درنهایت می‌خواهند حرف یا پیامی را منتقل کنند. از نظر من، نویسنده یا نمایشنامه‌نویس هر حرفی که برای گفتن دارد، رمان یا نمایشنامه ننوشته تا آن حرف را بگوید بلکه آن حرف محرکی بوده تا او با استفاده از کلمه یک جهان بسازد، جهانی که روی حس ما تأثیر می‌گذارد و ما را به شگفتی ترغیب می‌کند. لذا منظورم از فرم، همین جهان است. مترجم با خواندن این جهان، فرم تصمیم‌های نویسنده در حین نوشتن را کشف کرده و با عبور از لایه‌ معنا به حس و روح اثر می‌رسد.

 

بنابراین کار خلاقه مترجم بازآفرینی این جهان در زبان مقصد است. در این بازآفرینی مسئله این نیست که من تا چه حد آزاد خواهم بود تا معنا را فدای زیبایی متن ترجمه کنم. معنا هرگز نباید فدای چیزی شود زیرا مسئله مهم‌تری در میان است؛ اینکه تفاوت ساختار زبان فارسی با ساختار زبان مبدأ چقدر من را به عنوان مترجم اجبار می‌کند که در بازآفرینی از بعضی از زیبایی‌های فرم چشم بپوشم و شاید به زیبایی‌های دیگری برسم که در متن اصلی نیست.

 

درواقع تلاش مترجم ادبی این است که با حرکت روی ردپای نویسنده (سبک نویسنده) اثر او را در زبان دیگری دوباره بنویسد. مانع اصلی درک معنای اثر نیست، بلکه مانع اصلی تفاوت ساختار دو زبان است. درواقع ترجمه شبیه این است که بخواهی قطعه‌ای را که برای پیانو نوشته شده، با تار بنوازی. لذا باید به شکلی این کار را انجام بدهی که از تار در روح و ریتم درست ‌آن قطعه شنیده شود، حتی اگر تار صدای پیانو هم ندهد، این چالش اصلی است.

 

 هنگام ترجمه تا چه اندازه احساس می‌کنید شخصیت‌ها یا فضای جهان اثر وارد ذهن شخصی خودتان می‌شود؟

مترجم در زمان ترجمه به‌نوع خاصی از نویسنده تبدیل می‌شود. پس عجیب نیست که تمام حواس نویسنده هنگام نوشتن اثر را، مترجم هم تجربه کند؛ همان شادی‌ها، غم‌ها و شگفتی‌ها.

 

 ترجمه یک نمایشنامه برای اجرای صحنه‌ای چه تفاوتی با ترجمه‌ای دارد که صرفا برای خواندن است؟

تمام نمایشنامه‌ها برای اجرا هستند نه خواندن صرف. در طول تاریخ درام جهان، به‌جز موارد استثنایی و چند نفر نمایشنامه‌نویس متفکر مثل بکت، تمام‌ نمایشنامه‌ها برای اجرا نوشته می‌شوند و مخاطب اول آنها اهالی تئاتر هستند. لذا در زمان ترجمه نمایشنامه باید آن را برای اجرا ترجمه کرد نه صرفا خواندن.

 

   اهمیت سکوت و فاصله در نمایشنامه‌ها نقش مهمی دارند. آیا در ترجمه چنین متونی دچار چالش شده‌اید؟

«ژان لویی بارو» نویسنده و کارگردان فرانسوی کلام معروفی دارد: «تئاتر، سکوتی طولانی و پیوسته است که با دیالوگ‌ها قطع می‌شود»، بنابراین بدون تصور عینی نمایشنامه در ذهن ممکن نیست آن را ترجمه کرد. حال با این تصور، سکوت‌ها را هم حس می‌کنیم. حس این سکوت به تنظیم شدن ریتم درست جمله‌ها در ترجمه کمک می‌کند. لذا باید بگویم در ترجمه هر نمایشنامه‌ای این چالش را تاکنون داشته‌ام. 

 

 ترجمه رمان براساس راوی و توصیف امری ساختاری شکل می‌گیرد اما در نمایشنامه همه‌چیز از طریق دیالوگ‌ها بیان می‌شود. آیا کارکردها روی انتخاب واژه‌ها و ریتم نوشتار یک مترجم اثرگذار است؟

مترجم نمایشنامه علاوه بر تسلط به زبان‌‌های مبدا و مقصد، باید تئاتر را هم خیلی خوب بشناسد، زیرا بدون این شناخت حتما ترجمه‌اش با شکست مواجه می‌شود. مسئله اصلی ترجمه نمایشنامه همان انتخاب واژه و ریتم جمله است. نمایشنامه‌نویس تمام حجم روایی و توصیفی فضا را  بر روی دوش طراحی موقعیت و شکل گفت‌وگو می‌گذارد. بنابراین مترجم نمایشنامه علاوه بر درک درست معنا، بار حسی کلمه‌ها را درک خواهد کرد و آن را در ترجمه بازآفرینی می‌کند.

 

 آیا هنگام ترجمه درصدد انتقال داستان به خواننده هستید یا می‌خواهید تنها دنیای خاص نویسنده را به مخاطب منتقل کنید؟ 

داستان یا ماجرای اثر تنها بخش کوچکی از آن است. رمان یا نمایشنامه یک جهان است که روی خط ماجرا ساخته شده است. این خط اگرچه اهمیت زیادی دارد و اجزای جهان اثر را به هم پیوند می‌دهد، اما فقط عنصری از عناصر اثر است. درست مانند یک نخ تسبیح است که شاید دیده هم نشود ولی می‌دانیم که به طور حتم وجود دارد. بنابراین در ترجمه یک اثر را باید به طور کامل بازآفرینی کرد و من نیز سعی می‌کنم بر این اساس ترجمه را انجام بدهم. 

 

مترجم شبیه یک راوی در حوزه ترجمه عمل می‌کند. چطور شرایط ذهنی خودتان را آماده می‌کنید زمانی که باید از ترجمه رمان به نمایشنامه تغییر جهت بدهید؟

مترجم راوی اثر نیست، بلکه نویسنده‌ اثر در یک زبان دیگر است. اگر بخواهم از تئاتر مثال بیاورم، مترجم شکل دیگری از کارگردان است که وفادار به فرم نمایشنامه است. ترجمه، کارگردانی است. البته در ترجمه رمان، نمایشنامه و شعر، به‌رغم تفاوت‌های بنیادینی که این گونه‌های ادبی دارند، سعی می‌کنم نقش‌های نویسنده دوم یا کارگردان وفادار به فرم نمایشنامه را ایفا کنم.

 

 آیا پیش آمده در روند ترجمه بخش‌هایی از متن را برای قابل فهم شدن یا اجرای بهتر تغییر بدهید؟

باید بگویم به عنوان مترجم چیزی را تغییر نمی‌دهم، به نوعی اثر را ترجمه می‌کنم که انگار همان نویسنده می‌خواهد اثرش را برای بار دوم و این‌بار به زبان فارسی بنویسد. اگر زبان نویسنده در متن اصلی ساده و نزدیک به زبان گفتار باشد، من هم به نثر ساده فارسی و نزدیک به زبان گفتار می‌نویسم. اگر زبان نویسنده فاخر و ادبی باشد، من هم همان کار را می‌کنم.  جمله‌های کوتاه را به هم نمی‌چسبانم تا به طور مثال فارسی‌اش زیباتر شود و البته جمله‌های بلند را تقطیع نمی‌کنم تا خواندن‌شان راحت‌تر شود. بنابراین تا جایی که اختلاف ساختار دو زبان اجازه می‌دهد سبک نویسنده را در ترجمه رعایت می‌کنم.

   

ترجمه می‌تواند به عنوان پل فرهنگی عمل کند؟ چطور این موضوع را در ترجمه آثاری که انجام می‌دهید در نظر می‌گیرید؟

ترجمه همیشه پل بوده است. با این توضیح که در زمان‌های دور، پلی بوده برای سیاست و تجارت بین ملل مختلف و از وقتی که صنعت چاپ به وجود آمده و کتاب‌ها توانسته‌اند راحت‌تر از قبل سفر کنند، پلی شده برای تبادل اندیشه و زیبایی. مسلما ترجمه‌های من هم نقش کوچکی در این تبادل داشته‌اند. 

 

   تابه حال یک اثر خاص را براساس علاقه شخصی یا اهمیت متن و یا استقبال مخاطب ترجمه کرده‌اید؟

همان‌طور که اشاره کردم اولین معیارم برای ترجمه این است که کتاب را دوست داشته باشم و از خواندنش لذت ببرم. ترجمه کار دشواری است،‌ اگر کتاب را دوست نداشته باشیم کار ترجمه آن تبدیل به یک کار طاقت‌فرسا می‌شود، اما پیش آمده به سراغ ترجمه کتاب‌هایی که هم دوست‌شان داشته‌ام و هم حس کرده‌ام که این کتاب، اثر مهمی است و باید به فارسی ترجمه شود هم بروم. البته ترجمه این آثار برایم اولویت بیشتری دارند.

 

هنگام ترجمه، برایتان پیش آمده که احساس کنید بیشتر از یک مترجم شریک خلاق نویسنده شده‌اید؟

مهدی سحابی که از نظر من یکی از قله‌های ترجمه ادبی در ایران است در جایی اشاره کرده است که «مترجم همیشه باید در سایه بماند». من هم سعی می‌کنم در سایه نویسنده باقی بمانم. اگرچه مترجم را نویسنده دوم متن می‌دانم، اما این نویسنده دوم مثل یک سایه و یک شبح است.

 

   ترجمه تنها به زبان مربوط است یا نوعی درک و بازآفرینی فرهنگی نیز می‌تواند قلمداد شود؟

ترجمه به شکل عام یعنی انتقال معنا. لذا کسی که زبان‌های مبدأ و مقصد را بلد است می‌تواند این انتقال را انجام دهد. اما در ترجمه ادبی، مترجم کار متفاوتی می‌کند، زیرا علاوه بر انتقال معنا، فرم جهان اثر را هم بازآفرینی می‌کند. حال از این رو می‌توان گفت که ترجمه ادبی یک کار فرهنگی است، نه فقط کاری مربوط به حوزه زبان یا زبان‌دانی.

 

 هویت یک مترجم را چه عنوان‌هایی شکل می‌دهد تا مخاطب بتواند تصویری روشن از او به دست آورد؟

هویت مترجم را انتخاب‌هایش شکل می‌دهد. اینکه چه کتاب‌هایی را در چه موقعیت‌هایی ترجمه کرده است. وقتی بعد از چند دهه کار مستمر به کارنامه یک مترجم نگاه می‌کنیم، روندی که او طی کرده و انتخاب‌هایی که داشته است هویت او را می‌سازد. مترجم، مثل هر شخصی که در عرصه فرهنگ فعالیت می‌کند در کنار امرار معاش از راه ترجمه، یک رسالت فرهنگی هم دارد. لذا محافظت از زبان فارسی در ترجمه و انتخاب کتاب‌هایی که به انسان معاصر ایرانی امکان بدهد ابعاد تازه‌ای از هستی را درک کند از ارکان مهم این رسالت فرهنگی است.  

 

 

برای پیگیری اخبارفرهنگیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۰۷۱۵۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر