کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۵۲۵۰
تاریخ خبر:
چرا وزارت خارجه نمی‌تواند تحرک ملموسی در عرصه دیپلماسی نشان دهد؟

دیپلماسی بدون صدا

دیپلماسی بدون صدا

دولت چهاردهم با تحولات منطقه‌ای و جهانی پیچیده مواجه شده که مدیریت آن فراتر از توان وزارت خارجه است

هفت صبح، حسن فاطمی|  حمید ابوطالبی، دیپلمات سابق و مشاور سیاسی حسن روحانی، در یادداشتی توئیتری به وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران در دومین سالگرد هفتم اکتبر اشاره کرد و نوشت: «امروز هفتم اکتبر است؛ روزی که دو سال پیش خاورمیانه بار دیگر به آتش کشیده شد.  اکنون در تهران ظاهراً همه‌چیز آرام است. بیانیه‌ها تکرار می‌شوند، محکومیت‌ها ادامه دارد‌ اما در اتاق‌های دیپلماسی تنها صدای سکوت شنیده می‌شود.»

 

ابوطالبی هشدار داد که «هجدهم اکتبر نزدیک است. روزی که برجام رسما به تاریخ می‌پیوندد و شاید مفهوم گفت‌وگو در این سرزمین نیز دفن شود.» او با اشاره به سخنان سخنگوی وزارت خارجه افزود: «در این مقطع برنامه‌ای برای مذاکره با آمریکا وجود ندارد و با اروپا نیز فعلاً گفت‌وگویی در دستور کار نیست. تفاهم قاهره هم کارایی عملی ندارد. در مقابل، منطقه پر از تحرک و رایزنی است، دولت‌ها در پی بازتعریف نظم آینده‌اند‌ اما ایران در سکوت به سر می‌برد.»

 

این دیپلمات پیشین در ادامه نوشت: «وزارت خارجه تنها در مقام صدور بیانیه عمل می‌کند و سیاست خارجی در تهران گویی تبدیل به سرگرمی‌‌ شده است که در سالن فوتبال شنیده می‌شود، نه در میز مذاکره. حتی وزیر امور خارجه، در شرایطی که باید پیگیر حقوق ملت باشد، مشغول شرکت در مراسم و مناسبت‌هاست.» در پایان، ابوطالبی با لحنی کنایه‌آمیز نوشت: «عجب دولتی است این دولت.»

 

  نقد صریح سکوت دیپلماتیک و الزامات پاسخگویی

ابوطالبی در انتقاد خود بی‌تعارف عمل کرده و بخشی از واقعیت تلخ کنونی را روشن کرده است. باید اذعان داشت که سیاست خارجی ایران در وضعیت کنونی دچار رخوت و فقدان ابتکار شده است. سکوت دیپلماتیک، فقدان تحرک علنی و انسداد کانال‌های رسمی مذاکره، پیامدش نه حفاظت از منافع ملی، بلکه تقویت فرصت برای طرف مقابل است. اگر کشوری که در اوج بحران منطقه‌ای قرار دارد، نتواند در عرصه دیپلماسی فعال باشد، در فضای بین‌المللی به منزله سوژه‌ای منفعل قلمداد می‌شود. سوژه‌ای که نه در تدوین معادله‌ای جدید سهم دارد و نه در مهندسی راه‌حل.

 

درست است که وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی در مواجهه با تحولات حساس منطقه‌ای، به‌طور طبیعی باید فراتر از چارچوب‌های معمول عمل کنند. با این حال، این موضوع نیازمند بررسی دقیق‌تر نیز هست. باید پرسید چرا وزارت امور خارجه تاکنون به جای صدور بیانیه‌های تکراری، فرصت‌های بیشتری برای اقدام عملی و کنش مؤثر ایجاد نکرده است؟ آیا این امر صرفاً ناشی از محدودیت اراده است یا ساختار و جایگاه کارگزاران سیاست خارجی نیز نقش مهمی در این محدودیت ایفا می‌کند؟

 

در اینجا باید توجه کنیم که مقوله ساختار - کارگزار در جمهوری اسلامی ایران به نحوی است که وزیر امور خارجه و دستگاه سیاست خارجی غالباً نقش مجری سیاست‌های کلان اعلامی را دارند، نه تعیین‌کننده اصلی آنها.  بنابراین نمی‌توان از وزیر امور خارجه انتظار داشت که فراتر از دایره اختیارات خود عمل کند. اما همین رکن ساختاری نیز محل نقد و توجه است. 

 

  ساختار محدود سیاست خارجی و ظرفیت ابتکار فردی

همانطور که گفته شد در نظام جمهوری اسلامی، سیاست خارجی عمدتاً در چارچوب راهبردهای اعلامی کلان نظام (رهبری، شورای عالی امنیت ملی، نهادهای تصمیم‌ساز عالی) تعیین می‌شود. وزیر امور خارجه و تیم دیپلماتیک در مقام کارگزار، موظف به اجرای آن راهبردها هستند، نه بازتولید آنها. در چنین شرایطی، قدرت مانور فردی وزیر محدود است و مجالی برای رفتارهای رادیکال و بی‌ضابطه وجود ندارد.

 

با این حال، نقد بی‌تعارف ابوطالبی حتی با در نظر گرفتن مقوله ساختار- کارگزار هم از یک جنبه می‌تواند وارد باشد. چراکه در تاریخ معاصر ایران نمونه‌هایی داریم که وزرای امور خارجه توانسته‌اند در حیطه اختیارات خود با ابتکارات فردی و توان دیپلماتیک‌شان، معنایی فراتر از نقش صرف اجرایی بیافرینند.

 

به عنوان مثال، محمدجواد ظریف در دوران برجام با هنر دیپلماتیک خود توانست مذاکره را به نقطه‌ای برساند که پیش‌تر تصورش دشوار بود. او در فرصت‌های محدودش، از ظرفیت دیپلماسی پنهان، گفت‌وگوهای غیررسمی، بهره‌گیری از میانجی‌ها و چارچوب‌های بین‌المللی استفاده کرد تا دیوار انفعال را بشکند. هرچند گفته می‌شود اکنون ظریف در طول سال های اخیر تاوان همان هزینه کردن ها شخصی را می‌دهد.

 

لذا به نظر می‌رسد عباس عراقچی در شرایط کنونی با سطحی از محافظه‌کاری عمل می‌کند و تمایلی برای هزینه شخصی بالا در پرونده مذاکرات ندارد. او ممکن است محاسباتی از ریسک‌های سیاسی، فشارهای داخلی و محدودیت اختیارات را در نظر گرفته باشد و ترجیح داده است با حداقل مخاطره حرکت کند. اما در وضعیت کنونی، این محافظه‌کاری می‌تواند به قیمت از دست رفتن فرصت‌هایی تمام شود که کشورهای رقیب یا معارض از آن بهره خواهند برد.

 

  نظم نوظهور از ۷ اکتبر و خروج معادلات از دست وزارت خارجه

از مقوله ساختار – کارگزار هم که عبور کنیم باید در نظر داشت که رخدادهای منطقه‌ای و جهانی از ۷ اکتبر یک نظم جدید را شکل داد. ایران در این فضای تازه، با مجموعه‌ای از چالش‌ها مواجه است که مدیریت آن‌ها کاملاً فراتر از توان یک رئیس دستگاه دیپلماسی است. دولت چهاردهم روز تحلیف خود را با ترور اسماعیل هنیه در تهران آغاز کرد، و بلافاصله عملیات «وعده صادق ۲» در دستور کار قرار گرفت. در ادامه، بازگشت ترامپ به کاخ سفید معادلات را پیچیده‌تر کرد و مذاکرات متوالی (پنج دور مذاکره مسقط و رُم)، سرانجام به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل انجامید. اکنون هم با بازگشت قطعنامه‌ها، فضای سرد و انسداد در مناسبات تهران و غرب حاکم شده است.

 

این زنجیره تحولات نشان می‌دهد که دیگر خطوط معادله را کشورهای فرامنطقه‌ای تعیین می‌کنند؛ وزیر امور خارجه اساساً در موضع واکنش است، نه تعیین‌کننده اصلی بازی. عبور از این شرایط، نیازمند هنر دیپلماسی، مدیریت همزمان داخلی و خارجی و استفاده از ظرفیت‌های رسانه‌ای، رسانه‌های موازی و نخبگانی است؛ کاری که از عهده وزارت خارجه به تنهایی برنمی‌آید.

 

دیپلماسی با چراغ خاموش

توئیتی که حمید ابوطالبی منتشر کرده، آینه‌ای است از بحران دیپلماسی ایران در وضعیت کنونی. او با لحنی هشدارآمیز تأکید می‌کند که ایران در عرصه بین‌المللی و در حالی که منطقه و جهان در تب‌وتاب بازتعریف معادلات‌اند، آرام و بی‌تحرک است. البته خبرهایی از مذاکرات احتمالی میان عراقچی و ویتکاف منتشر شده، گویا قرار است طی هفته‌های آتی گفت‌وگوها وارد دستور کار شوند.

 

این خبرها اگر واقعی باشند، می‌تواند گشایشی در وضعیت کنونی باشد. اما در کنار این امید، باید ریسک‌ها و تهدیدات ناشی از انفعال دیپلماتیک را نادیده نگرفت؛ وقتی فضای دیپلماسی تهران سرد و کم‌تحرک است، رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی فرصت ترویج روایت‌های ضدایرانی می‌یابند.

 

از سوی دیگر، تحرک محدود وزارت خارجه باعث می‌شود حتی در حینی که ایران نمی‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کند، در صحنه بین‌المللی به عنوان کنشگری ضعیف و غیرفعال معرفی شود. پیامد این وضعیت، تضعیف جایگاه چانه‌زنی ایران در مذاکرات آتی، کاهش اعتماد شرکای بین‌المللی و فرصت‌سازی برای فشارهای بیشتر علیه کشور است. به‌علاوه، تحرک دیپلماتیک تنها محدود به گفت‌وگوهای رسمی نیست. استفاده از دیپلماسی عمومی، گفت‌وگوهای منطقه‌ای، ائتلاف‌های غیررسمی، کنش در مجامع بین‌المللی و بهره‌گیری از میانجی‌ها می‌تواند شکاف انفعال را پر کند.

 

اگر وزیر امور خارجه نتواند رهبری این مسیر را برعهده گیرد، فقدان ابتکار فردی می‌تواند گفتمان سیاست خارجی ایران را به گوشه‌ای تکیه دهد که صدای آن فقط در لابه‌لای بیانیه‌ها شنیده شود. در نهایت، ایران به دیپلماسی فعالِ هوشمند، هنر تعادل راهبردی و ابتکار در ظرفیت‌های فردی و نهادی نیاز دارد تا در میان طوفان تحولات منطقه‌ای و جهانی، نه منفعل بماند و نه عملکردش صرفاً متکی به صدور بیانیه‌ها باشد.

 

تازه‌ترین تحولاتسیاسیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۵۲۵۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر