دیپلماسی در ایستگاه یکساله

حامیان میگویند محدودیتهای نهادی دست وزیر را بسته، منتقدان از نبود استراتژی و دیپلماسی فعال سخن میگویند
هفت صبح، حسین فاطمی| تقریباً یک سال از آغاز به کار دولت چهاردهم و حضور عباس عراقچی در رأس وزارت امور خارجه میگذرد. روزهایی که در ابتدا، بسیاری از تحلیلگران و حتی بخش قابلتوجهی از نخبگان سیاسی و رسانهای کشور، با خوشبینی به آن نگاه میکردند و معتقد بودند که عراقچی میتواند چرخهای دیپلماسی ایران را به حرکت درآورد و با استفاده از تجربه طولانی خود در عرصه مذاکرات بینالمللی، مسیر تازهای برای ارتقای جایگاه کشور در سطح منطقهای و جهانی رقم بزند.
انتظار میرفت حضور او در وزارت امور خارجه، توان عملیاتی دستگاه دیپلماسی را تقویت کند، ابتکار عمل را بازگرداند و از فرسایش سیاست خارجی جلوگیری کند. اما اکنون، پس از گذشت یک سال، کارنامه عباس عراقچی با انتقادات گستردهای از سوی چهرههای برجسته در عالم سیاست، دیپلماسی و رسانه مواجه شده است؛ انتقاداتی که طیف وسیعی از مسائل را شامل میشود؛ از اظهارنظرهای جنجالی و گاه غیرتخصصی وزیر خارجه در موضوعات حساس بینالمللی، تا نحوه مدیریت بحرانهای فوری و پیچیده و نیز شیوه مواجهه با فشارها و تهدیدهای داخلی و خارجی.
علاوه بر این، ساختار نهادی و سیاستگذاری در وزارت امور خارجه نیز به عنوان یکی از محورهای اصلی نقد مطرح شده است؛ جایی که به باور منتقدان، محدودیتهای نهادی و عدم توانایی در اتخاذ تصمیمات مستقل، به شکل قابلتوجهی ظرفیت مانور و ابتکار عمل وزیر را کاهش داده است. با این حال، نباید نادیده گرفت که حامیان عراقچی معتقدند این انتقادات اگرچه جدی و به ظاهر موجه به نظر میرسند اما باید در بستر شرایط ویژه و بیسابقهای که کشور با آن مواجه بوده بررسی شوند.
مجموعهای از بحرانهای همزمان، فشارهای بینالمللی، تحولات منطقهای و حتی مسائل امنیتی داخلی، عملاً محدودیتهایی جدی برای وزیر خارجه ایجاد کردهاند که امکان اجرای برنامهها و ابتکارات بلندمدت را با چالش مواجه کرده است. از این منظر، عملکرد عباس عراقچی میبایست نهتنها براساس نتایج ملموس فوری، بلکه با توجه به توانمندیها و محدودیتهای موجود در چارچوب سیاست خارجی کشور مورد ارزیابی قرار گیرد.
بحرانهای همزمان و فضای امنیتی سنگین
حامیان عباس عراقچی معتقدند دولت چهاردهم در شرایطی کار خود را آغاز کرد که کشور با مجموعهای از بحرانهای بیسابقه مواجه بود. از همان روز نخست، ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، در منطقه، فضای امنیتی و سیاسی ایران و خاورمیانه را به شدت ملتهب کرد و عملاً بسیاری از تصمیمگیریهای دیپلماتیک را تحت تأثیر قرار داد.
ضمن آنکه تداوم ماجراجوییهای اسرائیل که به پاسخ تهران، ذیل مجموعه عملیاتهای وعده صادق منجر شد و نهایتا شاهد جنگ 12روزه نیز بودیم، به شکنندگی هر چه بیشتر وضعیت سیاست خارجی ایران انجامید. در چنین شرایطی، به باور حامیان، وزارت امور خارجه و شخص عراقچی امکان چندانی برای ابتکار عمل و طراحی استراتژیهای بلندمدت نداشتند و عمدتاً درگیر مدیریت بحرانها و واکنشهای فوری بودند.
این گروه معتقدند عملکرد عراقچی را باید در بستر همین محدودیتها سنجید، نه صرفاً از منظر نتایج کوتاهمدت. اما در مقابل، محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، انتقادات جدی به نحوه عملکرد و حتی ادبیات وزیر خارجه وارد میکند. او در گفتوگویی تأکید کرده است که «وزیر خارجه باید دیپلماتیک صحبت کند، نظامی که نیست. احساس میکنم برخی سخنان او با نگاه به سیاست داخلی است.
وزیر خارجه اگر وارد مسائل سیاست داخلی شود، مطمئن باشید مشکل پیدا میکند.» صدر با اشاره به مذاکرات و فرصتهای از دسترفته نیز گفته بود که «مذاکرات را باید زودتر شروع میکردیم، دیر شروع کردیم و در مذاکره هم باید بیشتر بازی میکردیم... من فکر میکنم که میشد در مذاکره حداقل جنگ را به تأخیر انداخت، اگر مذاکره دیپلماتیکتر و با موضعگیریهای مناسبتری پیش میرفت.»
بازگشت ترامپ و فشارهای حداکثری
یکی دیگر از محورهای کلیدی در دفاع از عباس عراقچی، تحولات بینالمللی و بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید است. حامیان وزیر خارجه معتقدند که این تحول، همراه با سیاست فشار حداکثری و تغییر رویکرد ایالات متحده در قبال ایران، فضای دیپلماسی کشور را در هشت ماه گذشته به کلی دگرگون کرد. به باور آنها، عراقچی در چنین شرایطی نهتنها امکان طراحی ابتکارات تازه نداشت، بلکه مجبور به اتخاذ رویکردی محتاطانه، واکنشی و اقتضایی شد.
با این حال، حمید ابوطالبی، دیپلمات پیشکسوت و معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور در دولت روحانی، طی نوشتهای در فضای مجازی تند اما تحلیلی در شبکه اجتماعی ایکس به اظهارات عراقچی درباره «اسنپبک» واکنش نشان داد و نوشت که «اظهارات عجیب وزیر محترم خارجه درباره اسنپبک، سادهانگارانه و کاملاً غیرتخصصی است؛ و با واقعیات حقوق بینالملل و تجربه تاریخی شورای امنیت همخوانی ندارد.
اسنپبک تنها بازگشت تحریمها نیست؛ بلکه ایران را دوباره به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بازمیگرداند... این جایگاه نه موقتی است و نه به آسانی قابل رفع. سادهانگاری این واقعیت، ایران را وارد دورهای طولانی از نابودی صنعتی، فشار اقتصادی و انزوای دیپلماتیک خواهد کرد.» به باور ابوطالبی، سخنان وزیر خارجه درباره تحریمها و قطعنامهها نشاندهنده کمتوجهی به تبعات حقوقی و سیاسی تصمیمات بینالمللی است؛ موضوعی که میتواند هزینههای سنگینی برای کشور ایجاد کند.
ساختار - کارگزار و محدودیتهای نهادی
موافقان عباس عراقچی بر این باورند که هرگونه ارزیابی از عملکرد او باید با در نظر گرفتن ساختار تصمیمگیری در سیاست خارجی ایران انجام شود. به گفته آنها، در جمهوری اسلامی، خطوط کلان سیاست خارجی در نهادهای بالادستی تعیین میشود و وزیر خارجه صرفاً نقش یک مجری و کارگزار را ایفا میکند. در نتیجه، ابتکار عمل وزیر در بسیاری از مواقع با محدودیتهای جدی مواجه است.
اما عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، در نقدی صریح میگوید «مشکل وزارت خارجه این است که فاقد رویکرد حتی میانمدت است و بهصورت اقتضایی عمل میکنند. لذا وزارت خارجه و در رأس آن شخص آقای وزیر نهتنها تُهی از هر ابتکار و خلاقیت است بلکه با اظهارات نسنجیده و گاه متناقض، افزایش ناامیدی و ناکارآمدی این وزارتخانه را دامن میزند.»
عبدی همچنین تأکید میکند که وزارت خارجه باید دارای استراتژی روشن، مدیریت متمرکز و ابتکارات خلاقانه باشد، نه اینکه صرفاً به حوادث و بحرانها واکنش نشان دهد. او معتقد است که نبود چنین رویکردی، هم توان دیپلماسی کشور را تضعیف کرده و هم جایگاه بینالمللی ایران را در شرایط پیچیده کنونی با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
ناکارآمدی یا محدودیتهای اجتنابناپذیر؟
بحث اصلی میان موافقان و مخالفان عباس عراقچی به همین نقطه بازمیگردد که «آیا ناکامیهای دیپلماسی ایران در یک سال گذشته نتیجه مستقیم عملکرد وزیر خارجه است یا محصول شرایط خاص داخلی و بینالمللی و محدودیتهای ساختاری؟» حامیان عراقچی میگویند که مجموعهای از بحرانها، از ترور اسماعیل هنیه و جنگافروزیهای بعدی اسرائیل که کماکان ادامه دارد تا بازگشت ترامپ و فشارهای بینالمللی، فضایی ایجاد کرد که عملاً امکان ابتکار عمل و اجرای استراتژیهای مستقل را از وزارت خارجه گرفت. در مقابل، منتقدان تأکید دارند که حتی در همین شرایط، وزیر خارجه میتوانست با رویکردی فعالتر، دیپلماتیکتر و با برنامهریزی دقیقتر عمل کند.
به نظر میرسد کارنامه یکساله عباس عراقچی را باید در نقطه تلاقی این دو دیدگاه سنجید؛ جایی میان محدودیتهای نهادی و شرایط سخت بینالمللی از یک سو و انتظارات برای ابتکار، خلاقیت و مدیریت مؤثرتر از سوی دیگر. این جدال تفسیری احتمالاً در ماههای آینده نیز ادامه خواهد یافت؛ بهویژه اگر سیاست خارجی ایران همچنان درگیر بحرانها و تحولات پرشتاب منطقهای و جهانی باشد.
در نهایت، این ارزیابی یک ساله نشان میدهد که وزارت امور خارجه در دوره مدیریت عباس عراقچی با توازن ظریف میان فشارهای داخلی و خارجی، محدودیتهای نهادی و انتظارات عمومی مواجه بوده است و نقاط ضعف، انفعالها و تصمیمات حساس وی هر یک بخشی از تصویر کلی عملکرد دیپلماسی کشور را شکل دادهاند. این وضعیت، اهمیت بررسی دقیق و تحلیلی عملکرد وزارت امور خارجه و تأمل در چرایی چالشهای پیش رو را بیش از پیش آشکار میسازد و ضرورت بحث درباره ظرفیتها، فرصتها و موانع پیش روی دیپلماسی ایران را به وضوح نمایان میکند.