کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۲۵۳۹
تاریخ خبر:

عبور از سیاستِ گوش‌های بسته و فریادهای بلند

عبور از سیاستِ گوش‌های بسته و فریادهای بلند

آزمون گفت‌وگو با مخالفان، دولت را به انسجام واقعی می‌رساند؟

هفت صبح، امید محسنی |  در سیاست، آنچه نظام‌های تصمیم‌گیر را حفظ می‌کند، ادامه سیاست‌های گذشته نیست بلکه توانایی بازسازی در لحظات بحرانی است. سخنان اخیر «مسعود پزشکیان» درباره آمادگی برای گفت‌وگو با اپوزیسیون، چه در داخل چه خارج از کشور، اگر تنها یک ژست سیاسی نباشد، می‌تواند نشانه‌ای از چرخشی مهم در فهم قدرت از منطق حذف به منطق هم‌شنوی باشد. این چرخش، اگر به رسمیت شناخته شود، نه تنها به نفع دولت مستقر بلکه در خدمت بهبود شرایط حکمرانی خواهد بود.

 

در علم سیاست، یکی از مفاهیم بنیادین، تمایز میان «اقتدار اقتضایی» و «اقتدار ساختاری» است. اقتدار ساختاری بر پایه مشروعیت و مشارکت استوار است؛ یعنی حکمرانی در لحظات خاص، نیاز دارد خود را با شرایط محیطی تطبیق دهد تا بقای خود را تضمین کند. سخنان اخیر رئیس‌جمهور که بر لزوم گفت‌وگو با حتی اپوزیسیون تاکید دارد، اگر در چارچوبی استراتژیک فهم شود، تلاشی‌ست برای ترمیم فرسایش سال‌های گذشته که بدون آسیب نبوده است.

 

ایران پس از خروج ترامپ از برجام، تحریم‌های فلج‌کننده و سرریز بحران‌های منطقه‌ای از هفتم اکتبر به بعد، دیگر نمی‌تواند با تاکتیک‌ها و محاسبات قدیمی خود به پیش برود. دکترین «مقاومت بدون گفت‌وگو» فعلا با دو پرسش اساسی مواجه است: اول، تا چه میزان توان بازدارندگی در برابر تهدیدات بین‌المللی داریم؟

 

دوم، می‌توان در داخل انسجام حداقلی را حفظ کرد یا به سیاستی فرسایشی بدل شده که نه دشمن را حتما متوقف می‌کند و نه جامعه را کاملا همراه؟ پاسخ هر دو پرسش نیازمند بازنگری در نسبت دولت با منتقدان و مخالفان است، نه تکرار گزاره‌های امن گذشته.

 

باید ابتدا آسیب‌های گذشته را مرور کرد. ‌آنچه امروز به عنوان افزایش مشاغل غیررسمی و کاهش مشارکت سیاسی و اقتصادی از آن نام برده می‌شود، محصول یک دهه سیاست‌گذاری‌هایی است که به جای جذب مخالفان، آنان را به مهاجرت یا طرد سوق داد.

 

رشد منفی سرمایه اجتماعی، کاهش ظرفیت تولید، گسترش ناترازی‌ها و اشتغال غیررسمی، علائم فرعی نیستند؛ بلکه علامت روند معکوس در توسعه به شمار می‌روند که برآیند آنها حتما در مواجهه با سیاسی‌ترین یا اجتماعی‌ترین موضوعات، خود را نشان می‌دهد. در نظریه‌های توسعه سیاسی، زمانی‌که سیستم سیاسی بسته و فضاهای مشارکت محدود شود، دو خروجی متصور است: یا انفجار اجتماعی یا مهاجرت نخبگان. ایران در یک دهه اخیر هر دو را تجربه کرده است.

 

در چنین وضعیتی، گفت‌وگو با مخالفان نه نشانه ضعف دولت، بلکه نوعی عملکرد جبرانی است برای بازگرداندن بخشی از آن سرمایه اجتماعی که در سال‌های گذشته طرد شده است. پزشکیان با شناخت این کمبود، از جریانات مخالف دعوت به مشارکت کرده است. این دعوت البته نه یک اقدام کافی است، نه همه‌جانبه اما برای شروع، درک درست از چرخش‌های قدرت در شرایط فعلی را نشان می‌دهد.

 

اگر کمی به عقب‌تر برگردیم دلیل اصلی چنین ادبیاتی را بیشتر درک می‌کنیم. میزان مشارکت سیاسی در چند انتخابات‌ اخیر و رشد آرای خاموش، نشانه‌ای بود که البته در سال 1403 جدی هم گرفته شد. دولت پزشکیان برآمده از همین خلأ مشارکت است؛ یعنی حتی اگر قانونی، منتخب مردم باشد، از نظر جامعه‌شناسی سیاسی، نیازمند بازسازی پیوندهای اجتماعی است.

 

در چنین وضعیتی، نباید تصور کرد که نارضایتی‌های 1401 تمام شده‌اند، بلکه باید فهمید که به اشکال پیچیده‌تر و پنهان‌تری ادامه یافته‌اند و خود را در شرایط مختلف نشان می‌دهند. پزشکیان از دل همین تضادها برخاسته است؛ میان اقتدارگرایی و عقلانیت، میان انسداد و اصلاح. او می‌داند بدون سرمایه انسانی و بدون صدای مخالفان، اداره کشور ممکن نیست.

 

در فضای پساجنگ با اسرائیل که هنوز آتش‌بس شکننده است و تهدیدهای روزانه ترامپ دوباره به صحنه آمده‌اند، آنچه ضرورت دارد، فقط آمادگی دفاعی نیست، بلکه آمادگی برای شنیدن است؛ شنیدن صدای نسلی که نمی‌خواهد مهاجرت کند اما در وطن خود نیز جایی ندارد، اپوزیسیونی که در روزهای جنگ به دفاع از وطن پرداخت اما منتقد شیوه اداره کشور است.

 

اعلام اینکه ریاست‌جمهوری در ایران حاضر است حتی با اپوزیسیون هم گفت‌وگو کند، نه فقط ابزار کاهش تنش، بلکه سازوکاری برای بازسازی در زمان تهدید و فشار است. آنچه دولت چهاردهم در پیش گرفته، اگر به‌ درستی پیگیری شود، می‌تواند آغاز خروج از وضعیتی باشد که در آن سیاست به صحنه‌ای از نفی متقابل و بستن گوش‌ها در اقلیت بدل شده است. گفت‌وگو با اپوزیسیون، دعوت از نخبگان مهاجر و بازسازی کانال‌های مشارکت، تنها راهی است که می‌تواند هم دولت و هم مردم را در برابر تلاطم‌های منطقه‌ای و جهانی ایمن کند.

 

بنابراین برای سیاست‌ورزی در زمانه‌ تهدید، شنیدن صداهای متفاوت نه انتخاب، بلکه ضرورت است. سیاست امروز، بیش از هر چیز به صدایی نیاز دارد که همزمان با رصد دشمن، مردم را نیز ببیند چرا که در نهایت، هیچ حاکمیتی بدون همراهی مردمانش نمی‌ماند و هیچ دولتی با طرد مخالفانش قوی‌تر نمی‌شود.

 

زمان، این گزاره را به اثبات رسانده است. در این شرایط بازگرداندن قدرت شنیدن به اقلیتی که حاضر به پذیرش شرایط و درک زمان نیست، اولین قدم خواهد بود. باید بدانیم که گاهی چند ساز ناکوک، اجرای یک ارکستر بزرگ را به بدترین موسیقی جهان تبدیل می‌کند، جایی که سیاست‌های ترمیمی (با چند گفتمان برای مصرف داخلی) صدای تضادها را به جای انسجام در فضای سیاست خارجی به گوش می‌رساند.

 

تازه‌ترین تحولاتسیاسیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۱۲۵۳۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر