پایان کابوس قصاص برای قاتل راننده مسافرکش

با گذشت اولیای دم، متهمی که در درگیری به خاطر مسافرکشی مرتکب قتل شده بود به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه میرود
هفت صبح| در روزهایی که بسیاری در تبوتاب آماده شدن برای اربعین حسینی بودند، یک داستان عجیب، تلخ و در عین حال سرشار از امید، در دل دادگاههای کیفری و سلولهای سرد زندان، به پایانی غیرمنتظره رسید. مردی که ۱۵ سال پیش در یک لحظه خشم، دست به قتل زده بود، با گذشت اولیای دم از قصاص و مرگ رهایی یافت. اما آنچه این بخشش را بیش از پیش تاثیرگذار کرد، پیوند عمیق آن با عشق به امام حسین (ع) و اربعین حسینی بود.
ماجرای قتل
ماجرا به ۱۵ سال پیش بازمیگردد؛ یک روز عادی در خیابانهای تهران، رهگذران ناگهان با صدای فریاد و درگیری مواجه شدند. دو مرد با یکدیگر به شدت مشاجره میکردند. هنوز مردم در شوک این نزاع بودند که یکی از آنها با شتاب به سمت خودروی سمند خود رفت، در را گشود و قفل فرمان را بیرون کشید. در کسری از ثانیه، این ابزار آهنی تبدیل به سلاحی مرگبار شد. راننده خشمگین، با قفل فرمان ضربهای سنگین به سر مرد جوان مقابلش وارد کرد و بیدرنگ از صحنه گریخت.
رهگذران با دیدن این صحنه هولناک، بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند. تلاش برای نجات جان مرد جوان آغاز شد. او که بهشدت از ناحیه سر مجروح شده بود، به سرعت به بیمارستان منتقل شد. بررسی مدارک هویتیاش نشان داد که نام او «امیر» است؛ مردی جوان که مدت کوتاهی از ازدواجش گذشته بود.
پزشکان تمام تلاش خود را برای حفظ جان او به کار بستند، اما شدت جراحت مغزی چنان بود که امیدها یکییکی رنگ باختند. در نهایت، پزشکان مرگ مغزی او را اعلام کردند. در میانه درد و شوک خانواده امیر، تصمیمی بزرگ و انسانی گرفته شد. آنها با اهدای اعضای بدن پسرشان موافقت کردند. امیر، پیش از آنکه بهطور کامل از دنیا برود، زندگی دوبارهای به چند بیمار دیگر بخشید؛ آخرین هدیهاش به دنیا، زندگی بود.
در همان حال، دستگاه قضایی و پلیس پیگیر شناسایی و دستگیری عامل این جنایت بودند. خودروی قاتل شناسایی شده بود، اما از رانندهاش خبری نبود. روزها و هفتهها گذشت، تا اینکه پس از حدود یک ماه، مردی جوان با چهرهای خسته و وجدان آشفته، قدم در یکی از کلانتریهای اطراف تهران گذاشت. او بدون آنکه تردیدی داشته باشد، به قتل اعتراف کرد.
اعتراف به جنایت
متهم در اعترافات اولیهاش گفت: «سالهاست برای امرار معاش مشغول مسافرکشی هستم. روز حادثه، دیدم مردی با پرایدش در محل استقرارم توقف کرده و مسافر میزند. اعتراض کردم. مشاجره بالا گرفت. در یک لحظه از کنترل خارج شدم. به سمت ماشینم دویدم، قفل فرمان را برداشتم و... ضربه زدم.
بعد هم ترسیدم و فرار کردم. اما هیچگاه آرام نگرفتم. وجدانم آزارم میداد. بالاخره تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.» با بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه کیفری ارسال شد. متهم در برابر قضات قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت. با وجود ابراز پشیمانی شدید، خانواده داغدار امیر خواهان اجرای حکم قصاص بودند.
آنها پسرشان را از دست داده بودند؛ پسری که تازه زندگی مشترکش را آغاز کرده بود و با مرگش، زخمی عمیق بر دل خانوادهاش نهاده بود. در نهایت، دادگاه حکم به اشد مجازات یعنی قصاص داد و این حکم به تایید دیوان عالی کشور رسید. روزی که موعد اجرای حکم فرا رسید، مرد جوان تا پای چوبه دار رفت. نفسها در سینه حبس شده بود. اما در واپسین لحظات، اولیای دم با بزرگواری فرصتی دوباره به او دادند و اجرای حکم را به تعویق انداختند.
بخشش قاتل
اما زمان گذشت و مهلت دوبارهای تعیین شد. بار دیگر قاتل به سلولهای مرگ بازگشت، در چند قدمی چوبه دار. در دل این لحظات سرنوشتساز، اتفاقی افتاد که مسیر زندگی مرد جوان را برای همیشه تغییر داد. خانواده مقتول، اینبار نه از سر ترحم، بلکه از سر عشق به امام حسین (ع)، تصمیمی بزرگ گرفتند.
آنها با شرکت در پویش «به عشق حسین (ع) میبخشم»، بدون هیچ شرط و چشمداشتی از اجرای قصاص گذشتند و قاتل را بخشیدند. مردی که روزی در اوج خشم، جان انسانی را گرفته بود، حالا در زندان، قرآن را حفظ کرده بود، دعا میخواند و نذر کرده بود که اگر بخشیده شود، نخستین قدمش را در مسیر زیارت کربلا بردارد؛ برای طلب بخشش از روح امیر و برای سپاس از خانوادهای که جان دوبارهای به او بخشیدند.
اکنون، با گذشت ۱۵ سال از آن حادثه تلخ، قاتل بهزودی از زندان آزاد خواهد شد. او که حالا مردی پختهتر و متحولشده است، میخواهد زندگی تازهای را آغاز کند؛ با باری سنگین از گذشته، اما نگاهی تازه به آینده. بخشش، نه تنها جان او را نجات داد، بلکه چراغی روشن در مسیر بخشش، انسانیت و ایمان روشن کرد.با گذشت اولیای دم از قصاص قاتل فرزندشان بعد از طی روال قانونی متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه خواهد رفت.