دسیسه زن سوم و معشوقه قدیمی برای قتل شوهر
جسد راننده تاکسی در بیابانهای اطراف شهر توسط یک چوپان کشف شد
هفت صبح| نزدیک به یک سال از زمانی که پسر جوان با مراجعه به پلیس آگاهی تهران مفقود شدن ناگهانی پدر خود را اعلام کرد میگذرد.بیخبری ناگهانی او از پدرش که روی تاکسی خود کار میکرد سبب شده بود که برای پیدا کردن ردی از مرد میانسال به نام حبیب دست به دامن پلیس شود.
مرد جوان در گزارش ابتدایی خود به پلیس گفت:«پدرم راننده تاکسی است.او هیچ بیماری و مشکل خاصی نداشت و در سلامتی کامل کار و فعالیت میکرد. پدرم با همسر سوم خود زندگی مشترک داشت ولی مرتب با هم ارتباط داشتیم و حال او را میپرسیدم. اما الان یکی دو روز است که او جواب تلفنهایم را نمیدهد و ناگهان غیبش زده است.»
با اطلاعاتی که مرد جوان به پلیس داد، ماموران خیلی سریع به محل زندگی حبیب و همسر سومش مراجعه کنند.تاکسی حبیب در پارکینگ خانه پارک شده بود و همسر او به نام ناهید در برخورد ابتدایی با ماموران ضمن اظهار بیاطلاعی از سرنوشت شوهرش گفت:«شوهرم معمولا با ماشین از خانه بیرون میرفت و کار میکرد اما وقتی میخواست در محل گشتی بزند و خرید خانه را انجام دهد ماشین نمیبرد.چند روز قبل هم بدون اطلاع من از خانه بیرون رفت و نمیدانم چرا ماشین نبرد اما درست از همان روز دیگر به خانه برنگشت و تلفن همراهش هم خاموش شد.من از او اطلاعی ندارم.»
پس از ثبت شکایت و تشکیل پرونده، تحقیقات جنایی آغاز شد اما ردی از مرد میانسال به دست نیامد.
کشف جسد
در حالی که تحقیقات برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت، چوپانی در بیابانهای نزدیک قم جسد مردی را پیدا کرد و با پلیس تماس گرفت. از آنجا که هیچ مدرک هویتی همراه جسد نبود، جسد به عنوان ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد.در ادامه از خانواده راننده تاکسی گمشده خواسته شد تا برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی بروند که آنها به محض مشاهده جسد، اعلام کردند جسد متعلق به حبیب است.
بررسی های ابتدایی تیم تشخیص هویت پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که مقتول در محل دیگری به قتل رسیده سپس جسدش به بیابانهای حاشیه شهر منتقل شده است.در ادامه جسد با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد و معاینات و آزمایشات لازم برای تعیین علت مرگ انجام شدند.
باتوجه به نظریه پزشکی قانونی، مرد میانسال بر اثر مسمومیت با متادون جان باخته بود و با توجه به اینکه جسد از تهران به بیابانهای قم منتقل شده و از سویی لباس راحتی خانه به تن داشته بود، فرضیه قتل قوت گرفت.
اولین سرنخ
تحقیقات کارآگاهان برای رازگشایی از قتل مرد میانسال ادامه یافت. در بررسیهای بعدی مشخص شد که حبیب با همسر سومش اختلافاتی داشته و شواهدی مبنی بر وجود درگیریهایی میان زن و شوهر وجود داشت.در ادامه تحقیقات جنایی مشخص شد که همسر حبیب چند ماه بعد از ناپدید شدن شوهرش، با مرد دیگری به نام سعید ازدواج کرده و با شوهر جدیدش به کاشان رفته بودند.
در حالی که نوک پیکان اتهام به سمت همسرش رفته بود، تحقیقات نشان داد همسر مقتول از زمانی که شوهرش زنده بوده، با این مرد ارتباط داشته است.بنابراین زن جوان و همسر جدیدش بازداشت شدند. زن جوان وقتی در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفت، به قتل شوهرش با همدستی سعید اعتراف کرد.
اعتراف به قتل شوهر
ناهید در اولین اعترافات خود گفت:من همسر سوم حبیب بودم.او زن اولش را طلاق داده بود و بعد با زنی ازدواج کرده بود که آن زن نیز به سرطان مبتلا شده و جانش را از دست داده بود.بعد از آن در سال 94 با من ازدواج کرد اما از همان ابتدا همیشه با همدیگر اختلاف داشتیم.حبیب خیلی بداخلاق بود و دست بزن داشت برای همین رفتارهایش بود که دیگر از دست او خسته شده بودم.»
زن جوان ادامه داد:«تا اینکه یک روز موقع پرسه زدن در فضای مجازی اتفاقی با صفحه شخصی سعید در اینستاگرام مواجه شدم.با سعید قبل از ازدواجم با حبیب ارتباط داشتم و به همدیگر خیلی علاقه داشتیم اما خانوادهام میگفتند که او مردی یک لا قبا است و با این اوضاع بد مالی من نمیتوانم با او زندگی خوبی داشته باشم.برای همین وقتی حبیب به خواستگاریام آمد به اجبار خانوادهام تن به ازدواج با او دادم و عشقم به سعید را در قلبم دفن کردم.
بعد از اینکه با او در اینستاگرام صحبت کردم دوباره رابطهمان شروع شد و من برایش از بداخلاقیهای شوهرم تعریف کردم.به سعید گفتم که میخواهم از شر حبیب رها شوم و او هم برایم قرص متادون از عطاری گرفت و من هم قرصها را داخل آبمیوه ریختم و به حبیب دادم. وقتی مطمئن شدم به خاطر مسمومیت شدید به کام مرگ رفته است،با همدستی سعید جسد را پتوپیچ کرده و سپس به صندوق عقب خودروی سعید منتقل کردیم.بعد هم جسد را به بیابانهای اطراف شهر برده و آنجا رها کردیم.»
ناهید در ادامه گفت:«مدتی صبر کردیم تا آبها از آسیاب بیفتد.میخواستم فرزندان شوهرم به من شک نکنند برای همین مدتی در خانه ماندم و بعد که فکر میکردم دیگر کسی به من شک ندارد با سعید به کاشان رفتیم و آنجا ازدواج کردیم.فکر میکردیم اگر در تهران نباشیم و خانواده حبیب از ما بی خبر باشند بهتر است.»
بنا بر این گزارش به دستور بازپرس جنایی، متهمان در اختیار پلیس قرار گرفتند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.