کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۸۸۴۱
تاریخ خبر:

افسانه‌ای به نام شایسته‌سالاری

افسانه‌ای به نام شایسته‌سالاری

نزدیک به ۸۵ درصد مدیران ارشد اقتصادی آلمان از بالاترین اقشار جامعه می‌آیند؛ طبقه اجتماعی نه‌تنها شانس موفقیت را تعیین می‌کند، بلکه فرصت رقابت را هم از دیگران می‌گیرد

هفت صبح|   آلمان خود را کشوری می‌داند که در آن تلاش و پشتکار می‌تواند راه رسیدن به قله‌های موفقیت را برای هر کسی هموار کند؛ اما بررسی دقیق ترکیب مدیران ارشد شرکت‌های بزرگ این کشور، تصویری بسیار متفاوت ترسیم می‌کند. میشائل هارتمان، جامعه‌شناس شناخته‌شده آلمانی، پس از مطالعه‌ای دامنه‌دار بر ۱۵۰ سال گذشته ساختار نخبگان اقتصادی آلمان، به نتیجه‌ای نگران‌کننده رسیده: بیش از چهار پنجم مدیران اقتصادی کشور، از میان تنها سه تا چهار درصد ثروتمندترین و ممتازترین اقشار جامعه انتخاب شده‌اند.

 

هارتمان در گفت‌وگو با دویچه‌وله تأکید کرده است که تنها در یک بازه کوتاه تاریخی، یعنی بین سال‌های ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۷، طبقات پایین‌تر موفق شدند اندکی بیشتر به موقعیت‌های بالا راه یابند. اما در نزدیک به 100 سال گذشته، سهم این گروه تنها حدود ۲.۵ درصد افزایش یافته است؛ رقمی ناچیز که گواهی است بر قدرت ساختارهای تثبیت‌شده.

 

  نخبگان درستکار!

در یک دهه اخیر، بسیاری از شرکت‌های آلمانی، به‌ویژه آن‌ها که بیش از ۵۰۰ کارمند دارند، برنامه‌هایی با عنوان تنوع، عدالت و فراگیری (DEI) راه‌اندازی کرده‌اند تا مشارکت در بازار کار را برای همگان ممکن کنند. با این حال، در عمل، «نخبگانِ درستکار» همچنان با گزینشی نانوشته از هم‌طبقه‌های خود حمایت می‌کنند. هارتمان بر این باور است که ورود زنان به سطوح مدیریت ارشد تنها زمانی پررنگ شد که سهمیه‌های قانونی جنسیتی اجباری شدند.


با این حال، بنیاد آلمانی-سوئدی آل‌برایت در تازه‌ترین گزارش خود هشدار داده که قدرت واقعی هنوز در انحصار مردان است و حتی همان زنانی که به رأس ساختار قدرت می‌رسند، اغلب از طبقات اجتماعی بسیار ممتازتری نسبت به همکاران مرد خود برخاسته‌اند. هارتمان این روند را در مورد مدیران دارای پیشینه مهاجرت نیز صادق می‌داند: «اگر شما یک مانع مانند جنسیت یا مهاجرت دارید، پس اصالت اجتماعی‌تان باید حتی ممتازتر باشد؛ چون جامعه‌ نمی‌پذیرد کسی همزمان با دو مانع به بالا برسد.»

 

 وقتی موفقیت از مهدکودک شروع می‌شود

تبعیض طبقاتی در آلمان، بسیار زود و از دوران آموزش آغاز می‌شود. فرزندان خانواده‌های دانشگاهی، به‌مراتب ساده‌تر به منابع، شبکه‌ها و مشاوره‌های آموزشی دسترسی دارند. طبق پژوهش موسسه پیج‌گروپ، ۸۰ درصد فرزندان والدین تحصیل‌کرده وارد دانشگاه می‌شوند اما این رقم برای فرزندان طبقات غیر دانشگاهی تنها حدود ۲۵ درصد است.

 

هارتمان می‌گوید: بدون مدرک دانشگاهی، ورود به سطوح بالای مدیریتی به طور تقریبی غیرممکن است. اما حتی در صورت داشتن تحصیلات مشابه، فرزندان مدیران ارشد ۱۷ برابر بیشتر از فرزندان کارگران با همان مدرک، وارد هیئت‌مدیره شرکت‌های بزرگ می‌شوند. از دید هارتمان، عواملی به ظاهر کوچک اما مؤثر مانند نحوه سخن گفتن، شیوه ارائه خود و حتی نوع سرگرمی‌ها نیز در صعود اجتماعی تأثیرگذارند. هارتمان می‌گوید «مدیران ترجیح می‌دهند اطراف خود را با افرادی پر کنند که مثل آن‌ها فکر و رفتار می‌کنند. این علاقه‌مندی، ناخودآگاه تبعیض را بازتولید می‌کند.»

 

 صعود سخت فرزندان کارگران

در دهه‌های اخیر، بالا رفتن سهم فرزندان طبقات کارگر در سطوح مدیریت، هرچند اندک، نشانه‌ای مثبت بوده ‌ اما این رشد، بیش از آنکه جای نخبگان قدیمی را بگیرد، سهم طبقه متوسط را کاهش داده است چرا که هرگاه یک کودک کارگر موفق می‌شود به رده‌های بالا برسد، جای فرزند یک معلم را می‌گیرد، نه فرزند یک سرمایه‌دار. در مجموع می‌توان گفت نسبت حضور فرزندان طبقات ممتاز در رأس اقتصاد آلمان بدون تغییر مانده است.

 

  هزینه‌های رشد سرکوب‌شده

پیامدهای این انحصار طبقاتی، ‌اخلاقی یا اجتماعی نیست؛ بلکه به اقتصاد ملی ضربه می‌زند. پژوهش پیج‌گروپ برآورد کرده که نبود تحرک اجتماعی در آلمان، سالانه ۲۵ میلیارد یورو از رشد اقتصادی کشور می‌کاهد و بر پایه تحلیل شرکت مشاوره‌ای مک‌کینزی، اگر کشورهای اتحادیه اروپا بتوانند تحرک اجتماعی را ارتقا دهند، تولید ناخالص داخلی منطقه ۹ درصد افزایش خواهد یافت؛ رقمی معادل ۱.۳ تریلیون یورو.

 

با وجود معدود داستان‌های موفقیت از دل طبقات پایین مانند ماجرای یو کزِر، مدیرعامل پیشین زیمنس که فرزند یک کارگر کارخانه بود، هارتمان هشدار می‌دهد این روایت‌ها آنقدر در رسانه‌ها تکرار شده‌اند که مردم گمان می‌کنند «عادی» شده‌اند؛ در حالی‌که این‌ها «استثنا» هستند، نه قاعده. هارتمان معتقد است که برای برهم زدن این انحصار، تنها یک راهکار واقعی وجود دارد: سهمیه‌های قانونی برای مقابله با تبعیض جنسیتی، نژادی و طبقاتی.

 

برای پیگیری اخبارجهاناینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۰۸۸۴۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر