قصه های گمشده | کشف کلنل اسمایت در بریگاد قزاق
کلنل اسمایت از کشف بزرگش در نیروی نظامی بریگاد قزاق برای آیرونساید پیام فرستاد.
هفت صبح| دوستی انتقاد کرده بود که در ماجرای شکایت حقوقی ایران از شرکت نفت «ایران و انگلیس» وثوقالدوله را یک قهرمان نشان داده بودید. خب غرض از آن مطلب این بود که بگوییم تاریخ چقدر میتواند متناقض و عجیب باشد. در خود متن هم به این مسئله اشاره کرده بودیم. وگرنه خیانت وثوقالدوله و نصرتالدوله فرمانفرما در قرارداد 1919 که ایران را تحتالحمایه انگلیس قرار میداد، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ نظامی حضور وثوقالدوله آنقدر برای انگلیس مهم بود که در یک قرار و مدار پنهان یک مستمری مخصوص احمدشاه در نظر گرفتند به شرط آنکه دولت وثوقالدوله برقرار بماند. پس کسی در خیانت این دولتمرد شکی ندارد کما اینکه در مورد مظفرالدین شاه و سیستم از کار افتاده سلطنتش شک و شبههای نیست اما در گذرگاههای تاریخی، گاه چنین مسائل و تناقضاتی رخ میدهد.
یادتان باشد ایران تا قبل از سال 1287، سال فوران نفت در چاه مسجد سلیمان، کشوری بوده که تجار انگلیسی ماجراجویانه به آن نظر داشتند و دنبال برخی منافع مالی محدود بودند. از نگاه دولت انگلیس هم ایران منطقهای بوده که تسلط بر آن موجب میشد تا از گنج بزرگ انگلیس در آسیا یعنی هندوستان دفاع بهتری شکل بگیرد. ارزش هند برای انگلیس تا قرن نوزدهم غیرقابل تخمین است. در آن دوران فرانسویها و روسها جزو کشورهایی بودند که به این گنج بزرگ انگلیس در آسیا یعنی هند، حسادت میکردند و تسلط انگلیس بر ایران و افغانستان میتوانست راه نفوذ این قدرتها به هند را سد کند.
اما کشف نفت موجب شد تا ایران ارزشی حیاتی و حتی همپای هند برای انگلیس پیدا کند. وابستگی شدید صنایع و نیروی نظامی آنها به نفت ایران موجب شد تا سیاستمداران این کشور با تمام قوا برای کنترل ایران وارد عمل شوند. انگلیسیها برای آنکه نفت جنوب از شر آشوب و دستاندازیهای خارجیها به ایران در امان بمانند با خوانین و ایلات بختیاری قراردادی داخلی وضع کردند تا آنها از جریان نفت ایران به سمت انگلیس محفاظت کنند. در طول سالهای 1288 تا 1299، ایران یکی از پرآشوبترین مناطق دنیا بود. جایی که قدرت مرکز و تسلطش بر نقاط مختلف کشور به حداقل و قوای عثمانی از غرب تا همدان پیش آمده بودند و روسها از شمال بهراحتی به ایران دستاندازی میکردند. یاغیهای منطقهای هم هرکدام بر قسمتی از کشور سیطره داشتند. در تمام این سالها انگلیسیها با کمک نیروهای بختیاری و البته ارتش هشت هزار نفری سپاه جنوب (شامل سربازان هندی و افسران انگلیسی) نگذاشتند تا جریان نفت به سمت جزیره مختل شود. اما در سال 1918 یعنی 1297 شمسی، شرایط به شکلی باورنکردنی به سود انگلیسیها تغییر کرد. روسها در بحبوحه انقلاب بلشویکی از تمام مطامع ارضی خود نسبت به ایران چشمپوشی کردند و امپراطوری عثمانی هم درهم شکست و چندپاره شد. انگلیس هم سعی کرد با قرارداد 1919 کار ایران را یکسره کند و حاکم بلامنازع این کشور شود. در اتفاقی دیگر، سپاه قزاقها که نیروی مهم شمال ایران و تحت فرماندهی روسها بودند و حالا به دست افسران ناراضی روس فرماندهی میشدند که با حکومت بلشویکی سرناسازگاری داشتند، در ادامه قرارداد 1919 ، لشگر قزاقها در اختیار افسرهای انگلیسی درآمدند.
مخالفت شدید روشنفکران ایرانی با قرارداد 1919 و بیآبرویی و سرنگونی دولت وثوق، انگلیسیها را دوباره سردرگم کرد. همزمان جنگلیهای گیلان و شیخ محمد خیابانی در تبریز بر تحرکات نظامی خود افزوده بودند و کار آنقدر بر دولت مرکزی سخت شد که احمدشاه از ترس جان و ثروتش، پیشنهاد انگلیسیها برای تغییر پایتخت به اصفهان و قرار گرفتن در حمایت سپاه جنوب و گروههای مسلح بختیاری را مورد بررسی جدی قرار داد. در پاییز سال 1299 آشوب به اوج خود رسیده بود و همه در پایتخت میگفتند که بلشویکها به سرکردگی احسان الله خان از گیلان به سمت تهران هجوم خواهند آورد. در این آشوب، ژنرال آیرونساید که برای فرماندهی نیروهای انگلیسی به ایران آمده بود و نگران جریان نفت ایران در آشوبهای پیش رو بود، یکی دستیارانش به نام کلنل اسمایت را برای زیرنظر گرفتن بریگادهای قزاق به غرب کشور فرستاد. اسمایت یک هفته بعد، از کشف بزرگش در این بریگاد برای آیرونساید پیام فرستاد. درباره یک افسر 50 ساله بلندقد کمسواد اما صریح و جاهطلب. داستانش را دیگر میدانید... .