کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۲۲۵۸
تاریخ خبر:

از آرژانتین، فوتبال و دیکتاتوری دهه‌‌‌۷۰

از آرژانتین، فوتبال و دیکتاتوری دهه‌‌‌۷۰

به عنوان علاقه‌مند فوتبال یا تاریخ کودتاهای آمریکای جنوبی یا رفتار دیکتاتورها در قبال رویدادهای ملی سراغ کتاب «خون روی تیرک دروازه» بروید

هفت صبح| تا آنجایی که مخاطبان روزنامه را می‌شناسم بخش زیادی از آن‌ها اهل فوتبال هستند. تحریریه هم از سردبیر گرفته تا بقیه فوتبال برایشان مسئله‌ مرگ و زندگی است. موقع تماشای بازی‌های مهم، از دربی تا لیگ جزیره و ال‌کلاسیکو بیشتر از هر وقت دیگری دلم برای تحریریه‌ روزنامه تنگ می‌شود.

 

اما کنار هیجان خود بازی‌ها، رویم می‌شود که بگویم حواشی هم برایم جالب است. برعکس سینما مثلا که برایم خیلی مسائل پشت صحنه اهمیتی ندارد، فوتبال با فرامتن‌اش جذابیت بیشتری برایم پیدا می‌کند. به همین دلیل به محض اینکه جلد کتابی را که نشر مهرگان خرد با تصویر کاپ جام جهانی در دستان دانیل پارسالا منتشر کرده بود دیدم، مطمئن بودم که باید این کتاب را بخوانم.

 

اسم کتاب هم کنجکاوی‌برانگیز بود: «خون روی تیرک دروازه؛ جام‌جهانی دیکتاتورها». عکس و اسم واضح بود که کتاب درباره‌ جام‌جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین است. از این جام‌جهانی مشهور پیش‌تر در کتاب «فوتبال علیه دشمن»، اولین کتابی که عادل فردوسی‌پور ترجمه کرده بود و بهترین کتابش است، خوانده بودم. آنجا البته نویسنده سایمون کوپر بود که حتی اگر مقاله‌های ورزشی را دنبال نمی‌کردید امکان داشت به اسمش در فایننشال تایمز برخورده باشید.

 

ریس ریچاردز، نویسنده‌ کتاب «خون روی تیرک دروازه» را نمی‌شناختم اما سوژه و جلد کافی است که به عنوان علاقه‌مند فوتبال یا تاریخ کودتاهای آمریکای جنوبی یا رفتار دیکتاتورها در قبال رویدادهای ملی سراغش بروید. دو سال بعد از کودتای نظامی در شرایطی که خونتای نظامی کشور را اداره می‌کرد، فدراسیون فوتبال به ریاست ژائو هاوه‌لانژ برزیلی میزبانی جام‌جهانی را به آرژانتین داده بود.

 

انتخاب آرژانتین به عنوان میزبان بحث‌برانگیز بود چون در این دو سال، هزاران شهروند آرژانتینی مخالف نظامیان ناپدید شده بودند. آن سال‌ها بساط کودتا و روی کار آمدن نظامی‌ها در کشورهای آمریکای جنوبی مسئله‌ای عادی بود. ویدلا، دیکتاتور آرژانتینی کمتر از پینوشه شیلیایی مخوف نبود و اتفاقا در کتاب آمده که اگر پینوشه اعدام‌های بی‌محابا داشت در آرژانتین به طرز سهمگینی شهروندان ناپدید می‌شدند و بعدتر معلوم شد آن‌ها را وادار می‌کردند که از هلی‌کوپترها داخل دریاچه بپرند و این‌طوری نابودشان می‌کردند. در این شرایط به لحاظ سیاسی و تورم بالای اقتصادی، کشورها از سرتاسر جهان به آرژانتین آمدند.

 

طبعا قرار نبود کسی خارج از مرزها در جریان اختلافات داخلی قرار بگیرد و حتی گروه‌های مخالف چریکی هم پذیرفته بودند که در مدت جام‌جهانی با حکومت مرکزی در صلح باشند. بخشی به دلیل محبوبیت از دست‌ رفته‌شان بود و بخشی به خاطر محبوبیت فوتبال میان مردم آرژانتین. پروفسور رانان رین در کتاب نوشته: «جنبش‌هایی مانند مونتونروس و ارتش انقلابی مردم که خود را نماینده‌‌ اراده‌‌ عمومی معرفی می‌کردند، به خودشان اجازه نمی‌دادند که به محبوب‌ترین ورزش کشور پشت کنند.»

 

قصه‌ جام‌جهانی برای تیم‌ ملی کشور میزبان همیشه دراماتیک است اما آنچه در کتاب ریچاردز می‌خوانیم بار دیگر ثابت می‌کند که در بعضی کشورها مثل آرژانتین، فوتبال فراتر از فقط یک بازی هیجان‌انگیز مایه‌ وحدت، غرور یا ابزاری برای زنده ماندن است. 

 

رفیقی دارم که عاشق سزار منوتی است. «خون روی تیرک دروازه» روشنم کرد که چرا می‌شود آنقدر سزار منوتی را دوست داشت. سوسیالیستی که در خدمت تیم ملی راست‌گراها قرار گرفت. مردی باهوش در موقعیتی پیچیده. جام‌جهانی ۱۹۷۸ شبیه گل دست خدای مارادونا، هزاران تعبیر و تفسیر غیرفوتبالی هم دارد. این کتاب قصه‌ همه‌ آن تفسیرهاست. 

 

کدخبر: ۵۷۲۲۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر