ازدواج کم و آمار طلاق سر به فلک کشیده
![ازدواج کم و آمار طلاق سر به فلک کشیده](https://cdn.7sobh.com/thumbnail/vEN98QqxkJkV/mplrKFaRlbMrw__LR0BO23SAIhAOCfR1Ma8tLslqfPLPUa1ETCDa2CyFd47s988b/2426606_117.jpg)
آمارهای رسمی نشان میدهد که تعداد طلاقها در ایران رشد 47 درصدی داشته است.
به گزارش هفت صبح، افزایش آمار طلاق به دلایل متعددی نسبت داده میشود؛ از جمله تغییرات فرهنگی و اجتماعی، مشکلات اقتصادی، نارضایتیهای عاطفی و ارتباطی، و فشارهای روانی. همچنین، نسل جوان به استقلال فردی بیشتر از گذشته اهمیت میدهد که این امر باعث میشود افراد به راحتی از روابط خود خارج شوند.
با وجود تلاشهای دولت برای تشویق جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده، نتایج این سیاستها چندان موفقیتآمیز نبوده است. طبق آمار، در هفت ماه ابتدایی سال جاری، از هر ۱۰۰ ازدواج، حدود ۳۹ مورد به طلاق انجامیده است.
در این بررسی، شهرهای تهران، مشهد، خوزستان، فارس و آذربایجان شرقی بیشترین تعداد ازدواج و طلاق را به خود اختصاص دادهاند. در حالی که در سال ۱۳۵۸ از هر ۱۰۰ ازدواج تنها ۶.۹ مورد به طلاق منجر میشد، این نسبت در سالهای اخیر تغییرات محسوسی را نشان میدهد.
کارشناسان این وضعیت را به عوامل اقتصادی و اجتماعی نسبت میدهند و آن را دورهای گذرا میدانند که ممکن است با گذشت زمان تغییر کند. در گفتوگو با چند جوان که یا طلاق گرفتهاند یا در آستانه آن هستند، دلایل خود را برای این تصمیم بیان کردهاند.
آرمین، یکی از این جوانان، میگوید: «ما از ابتدا رابطهای نرمال نداشتیم. دخالت خانوادهها و عدم تفاهم در مسائل جنسی باعث افزایش تنشها شد. هر روز وضعیت بدتر شد و در نهایت جدا شدیم.»
پرستو، مادر یک پسر سهساله که یک سال قبل از همسرش جدا شده است، نیز اظهار میکند: همسرم اجازه کار بیرون از منزل را نمیداد و این موضوع باعث بروز مشکلات جدی شد. من مجبور شدم برای سلامتی خود و فرزندم تصمیم به طلاق بگیرم.
پریناز کمتر از دو سال پیش طلاق گرفته و معتقد است که با همسرش تفاهم نداشته است. او میگوید: در زمان ازدواج، همه چیز به نظر خوب میرسید، اما پس از چند ماه متوجه شدم که ما دو نفر تفاهم چندانی نداریم. او از غرب بود و من از شرق، اما این تفاوتها را در دوران نامزدی و آشنایی به خوبی درک نکرده بودم.
وقتی که زیر یک سقف رفتیم، واقعاً تحملش برایم دشوار بود؛ زیرا حتی سادهترین حرفهایش را هم نمیفهمیدم. راستش الان حس آزادی دارم، چون دیگر نگران نیستم که مبادا رفتاری انجام دهم که باعث شود همسرم دیگر دوستم نداشته باشد یا دلگیر شود. در تمام مدت ازدواج، نگران این بودم که کاری نکنم که او عصبانی یا ناراحت شود. همیشه موضوعی برای ناراحتی و دعوا وجود داشت.
البته این مسائل به راحتی قابل مشاهده نبود. با این حال، من خیلی دوستش داشتم و هنوز هم گاهی دلتنگش میشوم. اما من توان محدودی داشتم و اصلاً از آن دسته آدمها نیستم که برای درست کردن همه چیز بمانند؛ چون نمیدانستم چه چیزی را باید درست کنم. او همان کسی بود که من شناخته بودم و مشکل فقط این بود که دیرتر او را شناختم. شخصیت او همین بود و نمیتوانستم آن را تغییر دهم.
این روایتها نشاندهنده چالشهای عمیق اجتماعی و فرهنگی در زمینه ازدواج و طلاق در جامعه ایرانی است.