ماجرای عجیب طلاق یک زوج سر ظرف شستن
زن به دلیل این که شوهرش به هیچ وجه حاضر نیست در شستن ظرفها به او کمک کند، درخواست طلاق کرد
زوج جوانی هفته گذشته راهی دادگاه خانواده شدند تا بهخاطر یک دلیل عجیب و بیاهمیت برای همیشه ازهم جداشوند. این زوج برسر ظرفشستن در خانه، آنقدر با هم دعوا کردند که در نهایت کارشان به کتککاری رسید. زن جوان که بهخاطر خشکی شدید پوست دستش دیگرن میتوانست ظرف بشوید، وقتی دید شوهرش در این موضوع با او همکاری نمیکند، دعوا راه انداخت. دعوایی که درنهایت این زوج رابه دادگاه خانواده کشاند.
زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: آقای قاضی، شوهرم مرد بیمسئولیتی است. او فکر میکند که من باید تمام کارهای خانه را انجام دهم. در تمیزکاری و کارهای خانه هیچوقت کمکم نمیکند. حتی یک لیوان را هم جابهجا نمیکند. بااینحال در این سه سال او را همینطور پذیرفتم و هرازگاهی فقط غر میزدم، ولی سعی میکردم سر این موضوع با او دعوا نکنم و جنجال راهنیندازم. تا اینکه از چند وقت قبل بهخاطر خشکی پوستم، دستانم دچار التهاب شد. تا جایی که بهخاطر این مسأله خیلی نمیتوانستم مایعظرفشویی و حتی مایعدستشویی به دستانم بزنم. بعد از این ماجرا از شوهرم خواستم که در ظرفشستن کمکم کند. ولی او هربار بهانه میآورد و حتی یکبار هم حاضر نشد بهخاطر من ظرف بشوید. هربار وقتی از او میخواستم ظرفها را بشوید، غر میزد و جوری رفتار میکرد که من از گفتهام پشیمان میشدم. برای همین خودم با دستکش ظرفها را میشستم. اما دیدم رفتارش دیگر خودخواهانه شده و حتی بهخاطر بیماری هم حاضر نیست در کارها به من کمک کند. برای همین آخرینبار حاضر نشدم کوتاه بیایم. دو روز ظرف نشستم و او هم سراغ ظرفها نرفت. شب آخر وقتی سرش داد و بیداد کردم که برود و ظرفها را بشوید، سرم فریاد کشید و درنهایت کتکم زد. بعد از آنشب از خانه قهر کردم و حالا هم دیگر حاضر نیستم در کنار این مرد خودخواه زندگی کنم. او بهخاطر یک ظرف شستن ساده حاضر شد مرا کتک بزند و از زندگیمان گذشت. برای همین من هم دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، من از صبح تا شب در حال کارکردن هستم. شغل من آزاد است و تا آخر شب در مغازه هستم. وقتی به خانه میرسم، آنقدر سرپا ایستادهام که دیگر نمیتوانم روی پاهایم بایستم. آنقدر خستهام که نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم. درصورتیکه همسرم از صبح تا شب خانه است. تازه هرازگاهی برای تمیزکاری، کارگر به خانه میآورد. اما به خاطر این موضوع مرتب دعوا راهمیاندازد. از وقتی پوست دستش هم خشک شده، میتواند با دستکش ظرف بشوید، ولی لجبازی میکند. هر شب وقتی خسته از سرکار برمیگردم، سر ظرفشستن با من دعوا میکند. راستش من هم دیگر خسته شدهام و نمیخواهم در کنار چنین زن غرغرو و لجبازی زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در فرصت پیشآمده با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.